این نوشته در شماره نوروزی نشریه «اطلاعات بورس» منتشر شده است:
این مقاله کوتاه بر روی بررسی رابطه بین نرخ رشد اقتصاد کلان و بازده محققشده در بازار سهام متمرکز است. نقطه شروع بحث ابهامهایی است که در چند ماه گذشته در مورد واقعیبودن رفتار شاخص بورس ایران وجود داشته است. سوال جدی بسیاری از سرمایهگذاران این است که «در حالی که کل اقتصاد ایران رشد نزدیک به منفی سه درصد را تجربه کرده است شاخص بازار سهام در یک سال گذشته ( با لحاظ کردن سقوط اخیر) بیش از ۱۰۰ درصد رشد کرده است. به طور مشخصتر شاخص از ۳۸۰۰۰ واحد در اسفند ۱۳۹۱ به نزدیک ۸۰۰۰۰ در اسفند ۱۳۹۲ رسیده است. چنین پدیده به ظاهر متناقضی چه طور ممکن است؟»
طبعا در مواجهه با چنین مشاهده متناقضنما و پیچیدهای میتوان در اولین قدم به توضیحهای رفتاری (Behavioral) مثل تشکیل حباب قیمتی و غیرواقعیبودن رشد شاخص متوسل شد. مثلا میتوان استدلال کرد که جامعه در مقابل روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و کاهش تحریمها واکنش بیش از حد مثبت نشان داده است. با تحلیل دادهها هم میبینیم که عمده رشد شاخص در یک سال گذشته مربوط به دوره بعد از انتخابات ریاست جمهوری است. به نظر میرسد که واکنش بیش از حد (Over-Reaction) به اخبار مثبت احتمالا بخشی از رشد قیمت سهام را توضیح میدهد ولی شاید این همه ماجرا نباشد.
به طور کلی تحلیلهای ساده رفتاری (مثل فرضیه حباب و غیرعقلانی بودن بازار) لزوما بهترین و عمیقتر قدم برای درک ساختار یک مساله نیست. تقریبا برای هر پدیده اقتصادی میتوان تحلیلی رفتاری ارائه داده و خود را از شر جزییات مساله خلاص کرد. ولی پیش از پناه آوردن به رویکردهای رفتاری مفید است که تلاش کنیم که مساله را در قالب یک مساله استاندارد و بر اساس مبانی اقتصادی تحلیل کنیم تا حد و قابلیت رویکردهای استاندارد برای توضیح مساله روشن شود.
در این مقاله پنج عامل کلیدی که میتوانند بدون نیاز به فرضیات رفتاری رشد بالای بازار سهام در شرایط رشد اقتصادی منفی را قابل باورتر کنند را بررسی میکنیم:
۱) توجه به اثر تورم: اولین قدم در واقعی کردن نرخ بازده بورس بیرون کشیدن اثر تورم از رشد قیمت سهام است. رشد اقتصادی متغیری است که پس از کسر تورم و به صورت حقیقی گزارش میشود. برعکس٬ بازده بازار سهام به صورت اسمی (Nominal) است و اثر تورم از دل آن بیرون کشیده نشده است. برای مشاهده بازده واقعی بازار سهام باید رقم بازده پس از کسر تورم گزارش و مقایسه شود.
۲) سبد محدود صنایع: در قدم بعدی باید دید که آیا شاخص سهام بورس تهران نماینده سبدی موزون از کلیه بخشهای اقتصادی کشور است. به نظر نمیرسد که چنین فرضی برقرار باشد. مثلا بخش مهمی از شاخص بازار سهام در ایران توسط متعلق به چند حوزه صنعتی محدود (از جمله پتروشیمی) است. در حالی که کل اقتصاد میتواند رشد منفی تجربه کند برخی بخشها مثل پتروشیمی همچنان میتوانند رشد مثبت داشته باشند و لذا بازده مثبت برای سهام داران تولید کنند.
۳) آیندهنگر بودن شاخص بورس: رشد اقتصادی متغیری واپسنگر (Backward-looking) است در حالی که قیمت داراییها شاخصی آیندهنگر (Forward-looking) است. میتوان تصور کرد که حتی با وجود رشد اقتصادی منفی یا کم در سال جاری اگر «چشمانداز آینده» اقتصاد مثبت باشد و انتظار رشدهای بالا در سالهای آینده وجود داشته باشد قیمت سهام این انتظارات را منعکس کرده و لذا بازده محقق شده (Realized Returns) بعد از یک دوره رکود میتواند عدد بزرگی باشد٬ بدون اینکه نیاز باشد عملکرد لحظهای اقتصاد رشد چشمگیری داشته باشد.
۴) نسبت اهرمی (Leverages): از معادلات ساده WACC میدانیم که بازده کل شرکت باید برابر میانگین وزنی بازده داراییهای ریسکی (سهام) و اوراق بدون ریسک (وامهای بانکی و اوراق قرضه شرکتی) باشد. هر قدر نسبت اهرمی در شرکتها بالاتر باشد سهامداران بخش مهمتری از ریسکهای شرکت را متحمل میشوند و باید بازده مورد انتظار (Expected Returns) تعادلی برای سهامداران بالاتر برود.
۵) تفاوت بازده انتظاری بین سهام و اوراق قرضه: از دید نظری سهام باید بازده تعادلی بیشتری دریافت کند چرا که دارندگان سهام متحمل ریسکهای اضافی میشوند و باید بین ریسک و بازده رابطه مثبت برقرار باشد تا عاملهای اقتصادی تمایل به پذیرش ریسک داشته باشند. صرفه ریسک (Risk Premium) که عاملها در اقتصاد طلب میکند تابع مستقیم اندازه این ریسکها و همجهتی (Covariance) این ریسکها با متغیرهای اساسی اقتصاد کلان مثل رشد اقتصادی٬ مصرف کلی و بیکاری است. در اقتصادی که وضعیت رکود تجربه میکند هزینه زیان برای عاملها بیشتر است و لذا صرفه ریسک روی سهام بالاتر میشود.
ترکیبی از صرفه ریسک بزرگ با نسبتهای اهرمی بالا میتواند به راحتی منجر به بازده انتظاری در ابعاد ۵۰-۶۰ درصد در سال شود. از دید اقتصاد مالی این بازده صرفا پاداش ریسکهای بزرگی است که سهامداران متحمل میشوند. نمونه این ریسکها افت و خیزهای بزرگی است که شاخص تجربه میکند. سقوط شاخص از نزدیک ۸۹۰۰۰ به زیر ۸۰۰۰۰ ظرف یک ماه (یعنی بیش از ده درصد سقوط در یک ماه) نمونهای از ریسکهایی است که سهامداران متقبل شدهاند و متناسب با آن هم باید انتظار پاداش ریسک داشته باشند.
نکته اصلی که – گاه عامدانه – مغفول میماند ماهیت «ریسکی» بازار سهام است. نمیتوان سود ۱۰۰ درصدی در یک سال کسب کرد ولی خود را در معرض سقوطهای بزرگ قرار نداد. فراموش نکنیم که بازده ۱۰۰ درصد به خاطر زحمت اضافی یا مهارتهای ویژه سرمایهگذاران بورسی به دست نیامده است٬ بلکه پاداش اضافهای است که جامعه برای تحمل ریسکهای کلان به آنها میپردازد و بخشی از مسوولیت قبول ریسک این ریسکها پذیرفتن افت و خیزهای موجود در ذات بازارهای مالی است.
این مقاله در شماره نوروزی نشریه «اطلاعات بورس» منتشر شده است.
این مقاله کوتاه روی بررسی رابطه بین نرخ رشد اقتصاد کلان و بازده محققشده در بازار سهام متمرکز است. نقطه شروع بحث ابهامهایی است که در چند ماه گذشته در مورد واقعیبودن رفتار شاخص بورس ایران وجود داشته است. سوال جدی بسیاری از سرمایهگذاران این است که «در حالی که کل اقتصاد ایران رشد نزدیک به منفی سه درصد را تجربه کرده است شاخص بازار سهام در یک سال گذشته ( با لحاظ کردن سقوط اخیر) بیش از ۱۰۰ درصد رشد کرده است. به طور مخصتر شاخص از ۳۸۰۰۰ واحد در اسفند ۱۳۹۱ به نزدیک ۸۰۰۰۰ در اسفند ۱۳۹۲ رسیده است. چنین پدیده به ظاهر متناقضی چه طور ممکن است؟»
بازگشت
سلام دکتر جان
با اجازه ات، خیلی از سایتت خوشم اومد. جسارتا تمایل دارم از سایتت ایده بگیرم . . . اجازه هست؟ انشالله موضوعاتش برای شما هم مفید می شود. فعلا در بحران هویت بسر می برم و سایتم را میخواهم داغون کنم و از نو مهندسی کنم.
به امید دیدار (از قدیمی های چای داق هستم/داغ)
و اما در مورد مطلب، در تایید بند۱ و تکمیل آن(تورم دلاری )بگویم که بسیاری در بورس تهران معتقدند بایستی قیمت سهام شرکتها بر اساس نرخ تورم بازتولید آن شرکتها (هزینه ای که می شود الان با دلار ۳تومنی آنها را از نو ساخت، باکسر استهلاک) تعدیل شود.
البته نظر شخصی ام این است که از این قیمت تمام شده باید یک رقم بزرگی کم کرد بنام سوئ مدیریت! مثال: سهام ایرانخودرو الان باید بالای دو هزار تومان باشد حتی با زیاد انباشته اش. یعنی با دوهزارتومان *تعداد سهامش هم نمی توان املاک ایرانخودرو را صاحب شد. اما چون اختیار ایرانخودرو دست مالکان ایکس ایکس ایکسش هست، برای سهامدار خرد ۱۰۰ تومن هم نمی ارزد.
خلاصه، قیمت گذاری (روند ارزشمندی) سهام در ایران (که به نحوی معادل است باشاخص کل ) کار من نیست!! باید مثل ماهی کوچولو کنار نهنگ دوام آورد.
تمام
اون بحثی که شما مطرح میکنید، چیز دیگری هست. ارزش جایگزینی شرکتها معیار مناسبی برای سرمایه گذاری نیست. این طور باشه همه شرکتهای در معرض ورشکستگی، باز هم گزینه خوبی برای سرمایه گذاری هستند. در مثال خاص ایران خودرو، اینکه قیمت سهمش خیلی پایینه به دلیل مالکیت ایکس ها نیست.
بلکه چشم انداز سودسازی شرکت جذاب نیست.
با سلام
جناب قدوسی به نظر من رشد شاخص نسبتا غیر واقعی شاخص کل بورس برمی گردد به چند عامل
رشد نرخ ارز در سال های اخیر که این امر میتواند در رشد ارزش جایگزینی و وضعیت صادراتی شرکتها تاثیر مثبتی بگذارد از انجایی که شرکت هایی که در بورس ما وزن سنگینی در بازار و شاخص کل دارند صادراتی هستند و اکثر با دلارهای ارزان سال های دور ایجاد شده اند.
همچنین نباید از عرضه های اولیه انسبتا ارزان و اصل ۴۴ به سادگی گذشت نمونه ان هلدینگ خلیج فارس است که بعد از ورود به بورس پتانسیل هایش ازاد می شودو این شرکت رو به رشد وزن بالایی در شاخص کل دارد.
سلام. ممنون از توضیحتان. فکر می کنم رشد قیمت ناشی از افزایش قیمت دلار به سالهای قبلی از ۱۳۹۲ برگردد چون در این سال ما تلاطم چندانی در بازار ارز نداشتیم.
البته نرخ ارز رسمی تقریبا از اواسط سال ۹۲ به طور کامل از ۱۲۲۶ به حدود ۲۵۰۰ تومان افزایش پیدا کرد. برخی از شرکتها از جمله داروییها، در سال ۹۲ توانستند قیمت گذاری بر اساس ارز ۲۵۰۰ تومانی داشته باشند و برای همین لزوماً اثر نرخ ارز فقط محدود به سال ۹۱ نبوده و در سال ۹۲ هم وجود داشته است.
با سلام
ممنون از متنتون. دو نکته به نظرم رسید.
یکی در مورد ریسک و بازدهی باید بگم که این استدلال در زمانی درست بود که بحث بر روی P/E بود یعنی من قیمت پایینی می دهم تا earning بالایی به دست بیاورم. صرف بحث روی شاخص بدون لحاظ کردن سودآوری نمی تواند در این باره مفید باشد. درست است که در شاخص فعلی سود توزیع شده هم لحاظ شده اما بخش عمد هصعود در رابطه با صعود قیمت بوده و شاخص این بخش را بهتر نشان می دهد
دوم اینکه درباره تورم فکر کنم دوباره تورم اثر معکوس روی P/E داره تا بتواند بازدهی را افزایش دهد و آن را با تورم ۴۰ درصد و سود بانکی ۳۰ درصد هماهنگ کند. ولی اثر کلی برای قیمت نمی توان قائل شد از آن جهت که ممکن است که تورم شدید اتفاقا اثر تخریبی بر سهام ها و ریزش قیمت آنها داشته باشد
در کل به نظر می رسد با دخالت های دولتی در بازار افزایش نامتوازن قابل توجیه باشد در ضمن به نظرم افزایش قیمت سهام ها نه جبران تورم که جبران ارزش دلار بوده است و اینکه کالاها خود را با قیمت های جدید جهانی خود هماهنگ کردند و به ناگهان سودهایشان چند برابر شد در حالیکه کسب و کارشان روند معکوس داشت
سلام و ممنون.
در مورد اول نکته درستی را متذکر میشوید. ولی دقت کنید که عنوان مطلب من هست «بازدهی بازار سهام». یعنی در مورد بازده صحبت میکنیم که فکر کنم هر دو در مورد آن موافق باشیم. حالا چرا همین را به شاخص تعمیم دادم: با این فرض که اکثر مردم وقتی صحبت از بازده در بورس میکنند عمدتا به افزایش قیمت سهام (و نه فقط سود توزیع شده) توجه دارند و این در شاخص بورس منعکس است. یک مدل ساده ارزشگذاری میگوید وقتی نرخ تنزیل بالا است باید نسبت «قیمت آینده + پاداش نقدی» به «قیمت فعلی» بالا باشد ولی نمیگوید که این بازده به کدام یک از دو جزء مربوط است.
در مورد دوم (تورم) موافق نیستم. یک مدل ساده قیمت اوراق قرضه را در نظر بگیریم (بدون کوپن). در چنین اقتصادی قیمت اوراق قرضه سالیانه به اندازه تورم رشد میکند. شاخص هم از همان منطق پیروی میکند. به این مثال ساده فکر کنیم: فرض کنیم ارزش حقیقی شاخص برابر یک کیلو گندم است و هیچ تغییری هم در این رابطه رخ نمیدهد. در اقتصادی که تورم ۴۰ درصدی دارد قیمت گندم هر سال ۴۰ درصد گران میشود و شاخص بورس هم همچنین. فکر میکنم تورم تاثیری روی P/E ندارد (به این فکر کنید که اگر با قیمتهای ظاهری کار کنیم تورم هم r را زیاد میکند و به همان نسبت g به جریانهای نقدی اضافه میکند که با هم حذف میشوند.)
سلامی دوباره
مرسی از جوابت.
در مورد اول نکته من این بود که همانطور که خودت هم گفتی در بحث ریسک نه قیمت که بازدهی مهم است ولی بازدهی بالاتر لزوما به معنای افزایش قیمت سهام نیست. اتفاقا افزایش قیمت سهام با فرض عدم افزایش سود سالیانه متوازن، نه نشان از ریسک که دقیقا نشان از امنیت آن سهم است. منظور من از P/E آن است که وقتی ریسک بالاست P/E باید پایین باشد نه اینکه قیمت بالا برود. این دو خیلی متفاوتند. مثل سهام های خودرو سازی که در چند سال قبل P/E های ۲٫۵ تا ۳ داشتند و سودهای زیادی می دادند اما این به دلیل ریسک بالای آنها بود. در این شرایط فعلی اقتصادی هم که ریسک بالایی هست P/E باید کاهش یابد. این هیچ چیزی در مورد جهت قیمت سهم نمی گوید. این می گوید در این شرایط اگر سود سهم افزایش یابد، قیمت با نسبت های کم ریسک تر قبلی افزایش نمی یابند
در مورد دوم هم فکر می کنم باید بگوییم بازدهی اوراق قرضه با تورم رشد می کند و نه قیمت اوراق قرضه. قیمت اوراق قرضه دقیقا جهت معکوس با انتظارات تورمی دارد اما بازدهی هم جهت می تواند باشد چون تورم بالا به معنای افزایش نرخ بهره در آینده نزدیک است. مسلما نرخ بهره بالاتر هم خبر خوبی برای بازار سهام نیست.
در مورد ۴۰ درصد هم خوب دقیقا مشکل همینجاست که اگر این رابطه مستقیم برقرار بود خوب بود اما در مورد ایران لااقل نقض شده.
در مورد تورم و P/E هم یک مثال می زنم: ایا شما قصد مدیریت ریسک نداشته باشید و فقط بازدهی را در نظر بگیرید: حاضرید در کشوری با تورم بالا مثل ایران P/E برابر ۳۰ و حتی ۴۰ مثل آمریکا داشته باشید؟ یا ترجیح می دهید که سهامی بخرید که P/E پایین تر در حد ۵ داشته باشد؟ P/E دقیقا دارد می گوید که من چه بازدهی برای پولی که سرمایه همین الآن می گذارم به دست می آورم و مسلما این باید تورم را برای من جبران کند. یا لااقل هزینه فرصت من که سود بانکی است که البته با تورم در شرایط عقلانی سیاستگذار هم جهت است. و تورم بالا به معنای کاهش قیمت سهام با ثابت فرض کردن سود است.
مشکل آن مدل در همین است که لزوما تورم g و r را با هم هماهنگ و برابر زیاد نمی کند. من در تورم ۴۰ درصد ریسک بالاتری داریم و نزخ تنزیلم را بالاتر لحاظ می کنم البته اگر دلم برای پولم می سوزد :))
سلام مجدد٬
۱) من متوجه چارچوب P/E شما هستم و حرفت درست است ولی این همه رفتار بازار دارایی نیست. خیلی ساده تصور کن دارایی داریم که فعلا dividend ندارد (مثل سهامهای هایتک). قیمت لحظه t باید تنزیل شده قیمت t+1 باشد. بنا براین قیمت باید با نرخ تنزیل رشد کند.
۲) در مورد دوم اصرار دارم که تحلیلت ناقص است. برای اینکه جمله آخرت درست باشد باید نشان دهی که در تعادل عمومی وجود ریسک تورم باعث افزایش صرفه ریسک (Risk Premium) میشود. روی این موضوع کار هست و این اثر وجود دارد ولی در سطحی که ما بحث میکنیم اثرش خیلی بزرگ نیست. اگر ریسک تورم از جنسی نباشد که روی صرفه ریسک اثر بگذارد از طرفین حذف میشود.
دلیلم برای اینکه تحلیل شهودی مبتن بر P/E ات ناقص است این است که در اقتصادی که ۴۰ درصد تورم دارد E سال بعد ۱.۴ برابر E امسال است. یعنی شما با P برابر و E یکسان در دو کشور E(t+1های متفاوتی دریافت خواهی کرد که جبران همان ۴۰ درصد تورم است. ولی P/E همچنان یکی است. یک مدل ساده اقتصاد تورمی بنویس که E در آن سالیانه با تورم رشد میکند و نرخ تنزیل هم به اندازه تورم بزرگتر شده است. میبینی که P/E مثل کشور بدون تورم میشود.
ضمنا وقتی گفتم اوراق قرضه کوپن ندارد یعنی بازدهش از طریق رشد قیمت است. بنابراین قیمتش مجبور است با تورم رشد کند. در همان چارچوب پاسخ قیمت اوراق قرضه به انتظار تورمی term-structure قیمت را بکش. میبینی که قیمت مجبور است با تورم رشد کند (چون جریان نقدی ته قضیه ثابت است).
نمی دونم. فکر می کنم اشتباهه که اوراق قرضه رو مثل شکر بخواهیم قیمت گذاری کنیم. در شکر بازدهی یعنی افزایش قیمت اما در اوراق قرضه افزایش بازدهی یا yield یعنی دقیقا برعکس.
اما به قول خودتان وقتی یک zero coupon داریم آن موقع در پایان یک سال ۱۰۰ تا می گیریم. پس وقتی تورم بالا برود یعنی که دارندگان قبلی این اوراق آن را می فروشند تا دارایی هایی بخرند که تورم را برای آنها جبران کند چون از اوراق قرضه نمی توان capital Gain چهل درصدی انتظار داشت. در ضمن تورم بالا به معنای نرخ بهره بالاست و باز این یعنی yield بالاتر و این بعنی کاهش قیمت اوراق قرضه. با استدلال شما یعنی وقتی تورم ۴۰ درصد است آن وقت قیمت zero coupon هم باید مثلا ۲۰ درصد رشد کند و این یعنی اینکه قیمت آن از قیمت اسمیش بالاتر برود که صحیح نیست. شاید اندکی بالاتر برود که می شود نرخ بهره منفی که فکر کنم سوییس فقط الآن این وضعیت را دارد و این در اندازه منفی یک دهم درصد است. نه حتی منفی یک درصد.
اوراق قرضه را مثل شکر قیمتگذاری نمیکنیم. قیمت انتهای اوراق قرضه مشخص و ثابت است (مثلا ۱۰۰ واحد). وقتی تورم برود بالا قیمت «فعلی» میافتد پایین و مثلا میشود ۶۰ تومان. بنا براین از امسال تا سال بعد قیمت اوراق قرضه ۴۰ واحد رشد خواهد داشت. هر قدر تورم شدیدتر باشد قیمت فعلی پایینتر و لذا شیب رشد قیمت در طول زمان بالاتر خواهد بود. اشتباه شما این است که فکر می کنی در توضیح من «قیمت آینده» جهش خواهد کرد. طبیعی است که این طور نیست. من برعکسش را میگویم: قیمت امروز افت میکند ولی قیمتها در طول زمان با شیب بیشتری رشد میکنند. این مثال را زدم تا بگویم وقتی نرخ تورم بالا است قیمت لحظهای داراییها روند صعودی دارد.
گندم را برای شاخص بورس مثال زده بودم که Equity است. شما شکر را برای اوراق قرضه آوردید که اشتباه است. Equity را میشود مثل گندم و شکر قیمتگذاری کرد چون در طول زمان جریان نقدی حقیقی تولید میکند و گفتم فرض کنیم قیمت شرکت من معادل یک واحد کالای مصرفی (گندم) باشد. اوراق قرضه را نمیشود این طور دید چون جریان نقدی اسمی تولید میکند و جریان نقدیاش هم معلوم است (مگر اینکه به تورمی چیزی ایندکس شده باشد).
یا با یک مثال ساده
تورم صفر و بازدهی مورد انتظار بسیار پایین مثلا ۰٫۵ درصد
۱۰۰/۱٫۰۰۵=۹۹٫۵۰
تورم ۱۰ درصد و انتظار سود در همین اندازه ۱۰ درصد
۱۰۰/۱٫۱= ۹۰٫۹
پس قیمت اوراق قرضه باید کاهش یابد.
منظورم این بود که استدلال شما برای اوراق قرضه شبیه همان قیمت شکر است
خب من که در کامنت قبلی همین را گفته بودم. شما فقط مثال عددی دیگری برای حرف من آوردید. نفهمیدم کجای استدلال من برای اوراق قرضه مثل شکر بود. در همان کامنت توضیح دادم که شبیه نیست.
اگر به چند کامنت قبلی برگردید می بینید که شما گفتید که
“میبینی که قیمت [اوراق قرضه] مجبور است با تورم رشد کند (چون جریان نقدی ته قضیه ثابت است).”
یا قبل تر از آن
“در مورد دوم (تورم) موافق نیستم. یک مدل ساده قیمت اوراق قرضه را در نظر بگیریم (بدون کوپن). در چنین اقتصادی قیمت اوراق قرضه سالیانه به اندازه تورم رشد میکند”
منظور من این هاست که شبیه قیمت گذاری شکر است. منظورم این نبود که شما با قیمت شکر آن را قیاس کردید بلکه منظورم این بود نتیجه اتان شبیه آن است که صحیح نیست.
بلی و توضیح هم دادم که چرا این طور است و صحیح هم هست (در واقع نکته خیلی ابتدایی است). قیمت ته اوراق قرضه ثابت است (این را اولش هم گفته بودم). قیمت فعلی میافتد تا شیب قیمت برابر تورم شود. فکر کنم دو سه بار توضیح دادم که شیب قیمت اوراق از طرف افت قیمتهای تعادلی فعلی است نه رشد (غیرممکن) قیمتهای رسمی انتهای دوره.
به نظرم دیگر به تکرار افتادهایم.
“قیمت فعلی میافتد تا شیب قیمت برابر تورم شود. ”
این حرف که قیمت می افتد درست است و حرف اول من هم همین بود اما این با حرف های اولتان نمی خواند. حرف اولتان دقیقا مخالف این بود. اول می گفتید قیمت بالا می رود. اسنادش هم موجوده :))
یعنی الان مشکل جوانهای ما اسناد قضیه است؟ :))
هنوز هم میگویم و درست هم هست. قیمت بالا میرود یعنی قیمت دوره بعدی به نسبت قیمت دوره فعلی بالاتر خواهد بود. معنی اش این نیست که از قیمت اسمی اوراق بالاتر میزند ! از جای پایینتری شروع میکنیم. بگذریم.
با سلام
شوک ناشی از تورم ارزی حاشیه سود خیلی از شرکت ها را سال گذشته افزایش داد.بویژه اینکه خیلی از شرکتها که در ایران از موجودی کالا بالا رنج میبردند در سالا ۹۲ بواسطه این موجودی ارزان رشدسود بالا و در نتیجه رشد قیمتی پانصد تا ششصد درصدی را تجربه کردند(مشکل ارزشگذاری با نسبت p/e در بورس ایران)سودی که به فرض تورم ۳۰ درصدی براس سال آیند و دلار ۳۶۰۰ سال ۹۲ احتمالا قابل تکرار نخواهد بود و افت قیمتی این شرکتها را سبب خواهد شد
سلام
به نظرتون افزایش حامل های انرژی در سال جدید (۹۳) چه تاثیری میتونه رو شاخص داشته باشه و تاثیرش چه مقدار زمان میبره؟
با تشکر