• اقتصاد خواندن در خارج

    تقریبا یک ترم درسم تمام شد. هر چند وزن درس‌های ریاضی توی این ترم بیشتر بود ولی با مجموعه اطلاعاتی که از درس‌های بعدی دارم و سمینارهایی که شرکت کردم و الخ می‌توانم حدس بزنم که روند فعلی کمابیش ادامه خواهد داشت. وقتی وضعیتم را مرور می‌کنم متوجه خلاءهایی می‌شوم که این دوره برایم تامین نخواهد کرد. این جور خلاءها احتمالا در رشته‌های مهندسی و علوم پایه جدی نیست ولی حدس می‌زنم که برای برخی رشته‌های دیگر علوم انسانی مثل جامعه‌شناسی هم تا اندازه‌ای صادق باشد. هر چند که احتمالا هیچ کدام به شدت اقتصاد این مشکل را نخواهند داشت.

    برداشت من از محتوای درس‌ها در دوره‌های دکترای اقتصاد این است که چون اصولا یک دوره پیشرفته به حساب می‌آید بیش از آن که بر مفاهیم کیفی و حتی ابزارهای ریاضی تاکید کند بر دقت نظری ریاضی تاکید دارد. به قول یکی از اساتیدمان هدف درس‌های دو سال اول دوره دکترا این است که دانشجو را قادر سازد که به زبان رایج در نوشته‌های علمی اقتصاد – در واقع همان ریاضیات – مسلط شده و قادر باشد به این زبان چیز بخواند و بنویسد. بعد از یک ترم اقتصاد خرد خواندن این جمله مشهور بچه‌های ایرانی که به جای دکترای اقتصاد دکترای ریاضی محض می‌گیریم کاملا برایم ثابت شد. در این چهار ماه شاید بیش از هشتاد درصد وقت من صرف اثبات پیوستگی تابع و خوش رفتاری فضا و وجود جواب و چیزهایی از این دست شد.

    حالا نکته مهم این است که وقتی آمار ورودی‌های ۵ ساله موسسه‌مان را مرور می‌کنم تعداد انگشت‌شماری دانشجوی مشابه خودم یعنی با پس زمینه تحصیلی غیرمرتبط با اقتصاد می‌بینم. در نتیجه چنین برنامه‌ای برای اکثریت ورودی‌های دوره‌های دکترا – حداقل در این‌جا- بهینه است. چرا که به قول خودشان شش سال تمام درس های مفهومی در مورد حوزه‌های مختلف اقتصاد خوانده‌اند و حالا دنبال تقویت دانش ریاضی‌شان هستند در حالی‌که وضعیت من کاملا برعکس است یعنی من آمده‌ام این‌جا که هرچه بیشتر دید اقتصادی پیدا کنم و درکم را از مفاهیم ارتقاء بدهم. این چیزی است که بقیه تقریبا نیازی به آن ندارند. در نتیجه فی‌المثل استاد خرد حتی چند دقیقه هم برای توضیح دادن مفاهیمی مثل بهینه پارتو یا رفتار هزینه درازمدت یا حتی تعادل صرف نمی‌کند چرا که درست همان قدر که مفهوم مشتق برای دانشجویان مهندسی بدیهی است این مفاهیم هم برای بقیه دانشجویان درس کاملا روشن و جاافتاده است.

    با این ترتیب من به نظرم می‌رسد که بگویم این توصیه خیلی بدی نیست که بچه‌هایی که می‌خواهند بعدا برگردند ایران و اقتصاددان شوند اول یک فوق اقتصاد توی شریف بخوانند و بعد عازم خارج شوند. این کار چند حسن دارد. اول این‌که به این ترتیب تسلط بر مفاهیم مرتبط با دنیای بیرون خیلی بیشتر می‌شود و ثانیا با رفتار متغیرهای اقتصاد ایران آشنا می‌شوند. علاوه بر آن حسی از مسایل بازار کار و سطح عمومی سایر اقتصاددان‌ها و انتظارات جامعه علمی و دستگاه سیاست‌گزاری پیدا می‌کنند. این جا چنین فرصتی وجود ندارد. من مثلا بعید می‌دانم دیگر هیچ وقت فرصت شود تا درسی مثل معرفت‌شناسی اقتصاد که با غنی‌نژاد داشتم این‌جا تکرار شود. حتی اگر امکان فوق لیسانس خواندن هم نباشد شاید گرفتن چندتا درس خوب خیلی لازم و مفید باشد.

    چون خودم این کار را نکرده‌ام این خلاء به صورت واضحی برایم جلوه می‌کند.برای جبران خلاء از یک طرف باید کتاب‌های سطح میانه را بخوانم که با شرح و بسط بیشتری راجع به مفاهیم حرف می‌زنند و جبران‌کننده کمبود این بحث‌ها در کلاس است و هم سعی کنم دانش عمومی‌ام را از علم اقتصاد و مباحث تاریخی و فلسفی آن بیشتر کنم، هم مقاله‌های مطرح علم را بخوانم و هم بخشی از وقتم را صرف اقتصاد کشورهای در حال گذر و مشخصا ایران بکنم. با این برنامه درسی عملا وقت انجام این همه کار نیست. چند بار با جمشید استاد راهنمایم راجع به این موضوع صحبت کردم. آخرین بارش دیروز بود که کمی آرامم کرد و گفت که برنامه آموزش اقتصاد را در یک دوره حداقل ده ساله باید ببینم. دو سال درس فقط برای آموختن تکنیک‌ها، سه سال تز برای مقاله خواندن و پنج سال تجربه تدریس برای تسلط عمیق بر مفاهیم. از این ده سال فقط چند ماهش طی شده است.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها