در حوزه اقتصاد (و نیز اکثر رشتههای علوم انسانی و مدیریتی) معمولا دانشجوی دکترا به تنهایی مسوول مدیریت پروژهاش است. موضوع پروژه را استاد به دانشجو نمیدهد و مقاله بازار کار (Job Market Paper) حتما باید به صورت انفرادی باشد و اگر به صورت مشترک با استاد نوشته شود ارزشش را از دست میدهد (به غیر از حالتهای استثنایی). دانشجو لزوما دستیار پژوهشی (RA) استاد راهنمای خودش نیست و لزوما هم در پروژههای شخصی استاد راهنمایش مشارکت نمیکند. دستیار پژوهشی معمولا در کارهای روتین پژوهش (مثل جمعآوری و تمیزکاری دادهها) به استادان مختلفی (محتملا کسانی غیر از استاد خودش) کمک میکند و اسمش هم به عنوان نویسنده مقاله ذکر نمیشود٬ فقط شاید در پینوشت تشکری از او بشود. در حالیکه در رشتههای مهندسی و علوم هر کسی که دستیار پژوهشی باشد یکی از نویسندههای مقاله هم به شمار میآید.
در عوض استاد راهنما هم نویسنده دوم مقالههای دانشجویش نیست٬ مگر اینکه واقعا مثل یک همکار در حل مساله و نوشتن مقاله مشارکت مستقیم داشته باشد. اسم استاد هم فقط در پینوشت برای تشکر میآید.
چون نهایتا آن جمله «بگو از کی پول میگیری تا بگویم چه فکر میکنی» اینجا هم صادق است٬ باید روشن کنم که دانشجوی اقتصاد از استاد خودش پول نمیگیرد و کمکمالیاش از سطح دانشکده میآید. عمده کمکهای مالی یا از محل کمکتدریس (TA) در دروس مختلف دانشکده است یا از محل بودجه عمومی دانشکده برای دستیاری پژوهش و گاهی هم از محل کمکمستقیم (اسکالرشیپ). گزینش دانشجوی دکترا هم با استاد نیست و معمولا توسط یک کمیته پذیرش است. از آن طرف هم دانشجو در انتخاب استاد راهنما آزاد است (اگر استاد قبول کند) و حتی ممکن است استادش را در طول زمان تحصیل تغییر بدهد یا از چند نفر استاد مشورت بگیرد.
یاد یک خاطره شخصی میافتم. نه سال پیش در دوره فوقلیسانس اقتصاد (در وین) برای اولین بار به اتاق استاد راهنمایم رفتم و از او خواستم موضوعی برای پایاننامهام پیشنهاد کند. به معنی لفظی کلمه از اتاقش بیرونم کرد و گفت هر وقت چند تا موضوع به ذهنت رسید برگرد صحبت کنیم. در اثر این تجربه فهمیدم که قاعده کار در این حوزه با شیوهای که ما در ذهن داشتیم متفاوت است.
وقتی شیوه کار حوزههای خودمان را برای استادان و دانشجویان حوزههای کار مهندسی و علوم توضیح میدهیم گاه برایشان عجیب است. در مواردی دیدهام که اصولا برایشان قابل تصور نیست که دانشجوی دکترا باید کار انفرادی انجام بدهد و کارش مقالهنوشتن مشترک با استادش نباشد. البته یکی از دوستان توضیح داد که چند دهه قبل روش پژوهش انفرادی در علوم تجربی هم حاکم بوده و به مرور زمان تغییر کرده است. این مقاله به استادان رشتههای علوم توصیه میکند که به همان شیوه قبل برگردند.
جالب بود، البته اگه عنوانش رو به “شیوه پژوهش در دوره دکتری علوم انسانی و اقتصاد در خارج از ایران” تغییر بدی! ازوضعیت دکتری داخل علی الخصوص در رشته های علوم انسانی و اقتصاد حتما خبر داری!
اصولا تو رشته های مهندسی مهم اینه که بدونی پرسش چیه و چه طور باید بهش پاسخ گفت. دونستن پرسش وقت خیلی زیاد و خوندن مقالات زیادی رو می طلبه (خوده فرآیند یافتن پاسخ یه اندازه ی کافی طولانی هست). از طرف دیگه بودجه ها معمولا از طرف وزارت های انرژی مثل (DOE) یا دفاع (DOD) و یا شزکت های بزرگ خصوصی (مثل GM) برای یه سری پروژه های خاص تعریف می شه و دانشگاه پولی اختصاص نمی ده و فاند استاد هم از طرف آن شرکت ها تامین می شه. لذا تعریف موضوع تحقیق از سوی دانشجو عملا بی معنی هستش.
راهنمایی خوبیه، ممنون. ولی در ایران معمولاً اینطور نیست و اسم همه، حتی آبدارچی را باید در مقاله بیاوری!
سلام – همانگونه که دوستان اشاره نمودند در ایران این طور نیست و بنظر من حتی شدید تز است .بصورتی که دانشجو مجبور است جتی برای درسها هم مقاله بدهد و برای همین است که اکثر استادیارهای علوم انسانی الان شده اند دانشیار و استاد.
یادداشت های متفاوت در یادداشت های امیر
وقت بخیر ، ممنونم که حرف دل ما رو زدین. به نکته قابل توجهی اشاره کردید و این رو هم من اضافه میکنم که متاسفانه این تنها شامل سطح دکترا نمیشه بلکه داشنجویان ارشد هم با دامنه زیادی ، پایان نامه کارشناسی ارشدشون رو اینچنین دفاع میکنند. و استاد راهنما و مشاور بیشتر حکم ویراستار نهایی رو دارند. (البته هستند اساتیدی که به معنی واقعی همکاری میکنند اما خیلی کم هستند) .
سلام حامد جان. خوبی؟ هنوز وبلاگت فعاله ماشالله.
در مورد این پست احتمالا دلیل تغییر وضعیت از مقاله اشتراکی به مقاله انفرادی در علوم انسانی شاید به این دلیل بوده که شرایط مشابه وضعیت افتضاح فعلی ایران در علوم انسانی شده بود. الان در ایران باید به اسم استاد مقاله چاپ کنیم که روحش هم خبر ندارد و فقط امتیازش را میگیرد!
سلام. جایی نگفتیم که وضعیت علوم انسانی از اشتراکی به انفرادی تغییر کرده است. فکر میکنم برای مدت طولانی همین بوده.