انتظار از رسانهها و روزنامهنگاران و متخصصان این است که یک جمله محبوبشده را به صرف زیاد شنیده شدن آن صرفا تکرار نکنند، بلکه اول یک بررسی یا باز-بررسی انتقادی/تحقیقی روی آن انجام بدهند و جزییات آن را برای خواننده بحث کنند. متاسفانه این رویه در کشور ما کمی کمرنگ است.
در این دو سه سال فکر میکنم کمتر گزارهای به اندازه «فاجعه نابودی منابع اب از طریق صادرات هندوانه» در رسانهها تکرار شده باشد. خود من هم تقریبا هر جایی در ایران در مورد اقتصاد آب صحبت داشتهام تقریبا اولین سوال/واکنش این بود که «با صادرات هندوانه چه کنیم؟». مدعی پایه این گزارهها این است که ۱) هندوانههای صادراتی حجم عظیمی آب مصرف کردهاند و ۲) درآمدی که تولید کردهاند ارزش این همه آب را نداشته است.
متاسفانه بخش اول این گزاره چندان با اعداد و ارقام «ردپای» آب محصولات سازگار نیست. به عنوان یک قاعده شهودی محصولاتی که خیلی خیس به نظر میرسند (مثلا گوجهفرنگی یا خیار یا هندوانه یا کاهو) اتفاقا ردپای آب خیلی «کمی» دارند. در مقابل محصولات خشک و جاندار مثل بادام و پسته و بامیه و قهوه یا دانههای روغنی مثل زیتون ردپای آب خیلی بالاتری دارند (چیزی در مقیاس ۱۰ تا ۵۰ برابر بیشتر از محصولات جالیزی). هندوانه علیرغم ظاهر پرآبش تنها ۳۰۰-۵۰۰ لیتر آب برای هر کیلو مصرف میکند، این عدد برای گندم حدود ۱۵۰۰ و برای پسته و بادام حدود ۸۰۰۰ لیتر است.
معنی پاراگراف قبلی لزوما این نیست که هندوانه بهترین انتخاب برای صادرات است. در آنجا صرفا نشان دادیم که به لحاظ حجم فیزیکی آب هندوانه اتفاقا جزو محصولات «کمآببر» است. ولی متغیر نهایی که در بحث مدیریت آب کشاورزی مهم است «نسبت بازده (فیزیکی/ریالی) محصول به ارزش اقتصادی آب مصرفشده» است. هندوانه حدود ۴۰۰ لیتر آب مصرف میکند و هر کیلو آن ۶۵۰ تومان صادر میشود. گندم حدود ۳-۴ برابر آب مصرف میکند ولی قیمت تضمینی آن فقط دو برابر هندوانه است. پسته ایران حدود ۷۵۰۰ لیتر برای هر کیلو مصرف میکند و هر کیلو آن حدود ۱۶۰۰۰ تومان فروش میرود. خود خواننده میتواند شاخص «قیمت به مصرف آب» را برای این سه محصول محاسبه کرده و نتیجهگیری لازم را بکند.
* در پاراگراف قبلی برای سادهسازی فرض کردیم ارزش سایه (کمیابی) آب در مناطق مختلف کشور یکسان است.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید