اگر عرضه نفت در سطح جهانی بالا برود قیمت آن به مقدار قابل توجهی افت میکند به این دلیل که قیمت نفت حول نقطه تعادلهای فعلی کاملا کششپذیر است و با چیزی حدود یکی دو میلیون بشکه افزایش تولید در روز کاملا پایین میرود. حالا با این وصف این حرف که از دید اقتصاد مالی استخراج سریعتر نفت ممکن است بهینه باشد کمی بیمعنی میشود. چرا که استخراج سریعتر باعث کاهش قیمت و به هم ریختن تحلیلها میشود. اشکال کار کجا است؟
ماجرا این است که بازار نفت خصوصا با بودن اوپک حالت نوعی بازی بین اعضاء را دارد که در عین حال که خصوصیات کارتلی دارد در درازمدت یک بازی با جمع صفر هم است. کل تولید اوپک بهتر است همواره در سطحی تنظیم شود که از یک طرف قیمت فروش برای عرضهکنندهها پایین نیاید و از طرف دیگر برای خریداران آن قدر بالا نرود که باعث رکود در اقتصاد جهانی شده یا موجب فشار به مصرفکنندگان برای تغییر ساختار مصرف یا سرمایهگذاری بیشتر روی انرژیهای جایگزین بشود.
پس میتوانیم فرض کنیم که کل تولید جهانی بر اساس منطق عرضه و تقاضا روی یک نقطه خاص بهینه میشود ولی این وسط سهم هر یک از اعضاء یازده گانه اوپک از ماجرا چیست؟ آیا نمیشود استراتژی ملی را بر اساس چانهزنی روی سهم بیشتر و در نتیجه تولید بالاتر طراحی کرد؟ در این صورت کشور استراتژی استخراج سریعتر را دنبال میکند بیآنکه قیمت افت کند. دقت کنید که در این بازی همه کشورها نمیتوانند به طور همزمان این استراتژی را دنبال کنند. برگ برنده دست کسی است که ظرفیتهای مازاد بیشتری دارد و با این کارت بازی میکند.
از یک زاویه دیگر هم میشود به مساله نگاه کرد. کشورهایی مثل نروژ و روسیه و مکزیک تولیدکننده نفت هستند ولی عضو اوپک نیستند. رفتار آنها یک سواری مجانی جالب است. اوپکیها بر اساس میزان کل عرضه برای اعضاء سهمیه تعیین میکند تا قیمت را بالا نگه دارند ولی غیراوپکیها ضمن استفاده از این قیمت بالاتر هر قدر که بخواهند تولید میکنند. اگر اشتباه نکنم اولین بار دکتر درخشان بود که استراتژی نروژیکردن سیاست نفتی ایران را به عنوان یک گزینه قابل بحث پیشنهاد کرد و باعث کلی بحث و جنجال شد.
دیدگاهتان را بنویسید