برش اول، نوشته وبلاگی:
مینویسم که یک خطای منطقی بزرگ این است که آدم به جای اینکه مقدمات یک استدلال را مورد نقد قرار دهد از این راه وارد شود که نتایج ناشی از استدلال را زیر سوال ببرد. به نظر من اگر مقدمات یک استدلال درست بوده و نتیجه نهایی هم با روش منطقی استنتاج شده باشد دیگر نتیجه هر چه باشد باید به آن تن داد. مثلا در مورد پست قبلیام راجع به کمربندی ایمنی دوستی کامنت گذاشته بود که اگر این طوری باشد پس باید مصرف مواد مخدر هم آزاد باشد. جواب من این است که مستقل از این که نظر من در مورد آزادی مواد مخدر چیست، اگر واقعا مقدمات و روش استدلال آزادی کمربندی ایمنی در مورد مواد مخدر هم صادق باشد خب دلیلی برای ممنوع شدن آن وجود ندارد. اینکه آزادی مواد مخدر به نظر امر قابل قبولی نمیرسد نمیتواند به هیچ عنوان دلیلی برای رد استدلالهای منجر به آن باشد. تنها راهش این است که مقدمات یا شیوه استدلال را زیر سوال ببرید.
برش دوم، گفتگو با مریم
مریم باید جنبههای مختلف ممنوعیت یا عدم ممنوعیت یک جور ماده مخدر شبیه به حشیش را در سمینارش بحث کند. من موضع مخالف ممنوعیت میگیرم و مریم موضع موافق آن. من دلیلی برای ممنوعیت مصرف حشیش نمیبینم. مریم استدلال میکند که چون مصرف حشیش در درازمدت باعث ضرر زدن به سلامتی جسمی و روحی مصرفکنندگان میشود دولت باید جلوی آنرا بگیرد. من استدلال میکنم که اگر بخواهیم به این شیوه جلو برویم پس دولت حق دارد مصرف مشروبات الکلی، سیگار، غذاهای مضر، قلیان، نوشابههای قندی و خیلی چیزهای دیگر را هم ممنوع کند. چون آنها هم در درازمدت به سلامتی افراد ضربه میزنند. مریم میگوید خب باید ممنوع کند. من هم میگویم تجربه دهه بیست آمریکا و قاچاق مشروب و باند الکاپون و نیز برخی کشورهای دیگر را فراموش نکن …
برش سوم، توی راه دانشگاه
به دو استدلال بالایی که هر دو با فاصله چند ساعت توسط خودم صادر شده فکر میکنم. وقتی در هر دو شیوه دلیل آوردنم دقیق میشوم به نظرم میرسد آدمی چه موجود فراموشکار و نادقیقی است. روش استدلالی را که خودش در نظر مردود میداند با اعتماد به نفس کامل در عمل به کار میگیرد و به روی خودش هم نمیآورد.
دیدگاهتان را بنویسید