اسماعیل میپرسد چرا در ایران پدیده بازار سیاه داریم و بقیه جاهای دنیا این طور نیست؟ به نظرم جوابش مشکل نیست هرچند پاسخهایی از این جنس فقط بیان مجدد مساله است و دردی از کسی دوا نمیکند. بازار سیاه به وجود نمیآید مگر اینکه بین عرضه و تقاضا شکافی وجود داشته باشد. حالا این شکاف میتواند به خاطر قیمتگذاری دولتی باشد که باعث کاهش عرضه و افزایش تقاضا میشود و یا میتواند ناشی از سیاستهایی باشد که اصولا امکان عرضه بیشتر را کم میکند مثل مجوز نشر کتاب یا محدودیت پخش فیلم خارجی یا ایجاد ریسک برای توزیعکننده خانگی فیلمهای روز یا فیلتر اینترنت و الخ. حدس من در مورد دلیل بازار سیاه محصولات فرهنگی بیشتر به مورد دوم مربوط است هر چند نرخگذاریهای گسترده محصولات فرهنگی و هنری هم در این بین بیتاثیر نیست. ما در ایران از یک طرف با تقاضای بالا برای استفاده از اتفاقات فرهنگی مواجه هستیم – جلسه سخنرانی هابرماس یادتان هست؟- که ناشی از کمبود جایگزینهای دیگر برای تفریحات فرهنگی است و باعث میشود که مردم به جای مشغولیتهای معمول سن خودشان همه فلسفهخوان و روشنفکر باشند. از طرف دیگر محدودیت شدید برای افزایش عرضه در حوزههای فرهنگی را داریم. همین دیشب با دوستان سینما رفته بودیم و مریم میگفت که نگاه کن این جا دلیلی ندارد مردم برای جشنوارهای صف بکشند برای اینکه در شهری که یک پنجم تهران جمعیت دارد در تمام مدت سال دهها فیلم خارجی روی پرده سینماها هست. یعنی برعکس وضعیت ما اینجاها آنقدرعرضه محصولات فرهنگی زیاد است که مشکل اصلی انتخاب محصول مناسب از بین گزینههای متعدد است. طبیعی است که با وضعیتی که ما داریم بین تقاضا و عرضه شکاف بزرگی ایجاد میشود و در نتیجه صف تشکیل میشود و هر جا صف باشد یعنی کمبودی در کار باشد مکانیسم بازار سیاه هم به راه خواهد بود. اینجا هم مثل قضیه سیمان دولت محترم با ایجاد موانع بر سرراه عرضه بیشتر رفاهی که باید نصیب مردم و تولیدکنندگان شود را به جیب کسانی سرازیر میکند که فهمیدهاند میشود از این شکاف پول درآورد. اتفاقا بر خلاف احمد سیف عزیز من اعتقاد دارم که قضیه بازار سیاه ربطی به طبیعت انسانها در غرب و ایران ندارد. ماجرای مکانیسمهایی است که امکان چنین سودجوییهایی را ایجاد میکند. دیگر چه بگوییم که با این وضع سیاستهای فرهنگی مهرورزانه نسبت تقاضا و عرضه در آینده جالبتر هم خواهد شد.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید