• دیدار تاریخی با هودر!

    کامنت‌هایی که ملت برای ماجرای دیدار من و حسین گذاشتند آخر بامزه است. البته یک قسمت جالبش اینه که اکثر کسانی که کامنت‌های این جوری گذاشتن من را از نزدیک نمی‌شناسن و برای خودشان تصورتان عجیب دارند. اون‌هایی که من را می‌شناسن می‌دونن -و فکر کنم توی این وبلاگ هم قبلا یکی دو بار اشاره کردم- که آدم نسبتا کوتاه‌بیایی هستم که اهل قهر و دعوا هم نیستم و همیشه سعی می‌کنم تا جایی که طرف مقابل به لحاظ حداقل‌های استاندارد اخلاقی انسان غیرقابل قبولی نباشد – مثلا نژادپرست نباشد- این اختلافات را تا حد امکان از بین ببرم. در مورد حسین که تازه من فقط منتقد نوع نوشتنش بودم و البته هنوز هم هستم و باهاش پدرکشتگی که نداشتم که بخواهم به خاطر خوش‌آمد کسان دیگر فیگور دشمنی بگیرم.
    این وسط از رفتار حسین هم خیلی خوشم اومد. شاید من اگر جای او بودم بهش زنگ نمی‌زدم چون نمی‌دانستم حالا طرف چه جوری برخورد می‌کند و اصلا حوصله برخورد سرد و کم محلی از کسی را ندارم. وقتی زنگ زد حس کردم مثل هر دو وبلاگ‌نویس دیگه می‌تونیم بنشینیم و از حرف زدن لذت ببریم. برداشتم هم از دیدار چند ساعتی این بود که شخصیت حضوری حسین خیلی جذاب‌تر و معقول‌تر از شخصیت وبلاگی‌اش است. خب به لحاظ سیاسی و به لحاظ ایده‌هایی که حسین داشت اشتراکی با هم نداریم و من بر خلاف حسین اساسا هویت جنبشی یا اکتیویستی برای وبلاگستان قایل نیستم. بلکه معتقدم وبلاگ جایی است برای نوشتن و آموختن از نوشته‌ها و کامنت‌های دیگران و لاغیر. واضح است که او غیر از این فکر می‌کند. در مورد انتقادم به لحن نوشته‌هایش هم خیلی با هم صحبت کردیم و حسین دلایلی داشت که برای من به صورت کامل قابل فهم یا قابل قبول نبود و لذا انتقادم هنوز به قوت خود باقی است. سعی هم نکردم بیش از یک حد روی این موضوع وقت بگذارم برای این‌که به هر حال ترجیح می‌دادم وقتی با هم هستیم و او یک‌جوری مهمان ما است به جای جنگ و دعوا راجع به چیزهای به‌تری حرف بزنیم. البته او هم معتقد بود که نوشته قبلی من توهین آمیز و نادقیق بود و من هم سهم خودم را می‌پذیرم و البته این را در مطلب بعدی همان موقع هم گفته بودم.
    ولی از همه این‌ها گذشته اطلاعات حسین از دنیای رسانه‌ها و زندگی روزمره در کشورهای مختلف خیلی خوب و شنیدنی بود. این قسمت جذاب شخصیت حرفه‌ای‌ او برای من بود. علاوه بر این‌که آدم خوش مشرب و صمیمی به نظر می‌رسید. راستش الان که یه جوری باهاش دوست شده‌ام از صمیم قلب آرزو می‌کنم که کاش به جای ایفای نقش رهبر سیاسی در وبلاگستان و سعی در فرستادن آدم به انتخابات شورای شهر و این جور حرف‌ها روی همین نقطه قوتش تکیه می‌کرد و هدفش را گسترش کیفی و مفهومی رسانه‌های دیجیتال در ایران قرار می‌داد. این کار به نظرم خیلی مفیدتر از بازی‌های دسته جمعی وبلاگی است. خلاصه این که کافه نشینی با هودر لذت‌بخش و مفید بود. امیدوارم وین بهش خوش گذشته باشه.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها