رفیق باتجربه و اهل تاملی دارم که همیشه ما را از یک اشتباه در تحلیل برحذر می داشت. می گفت طبیعت انسان ها کشش هایی دارد که در مقابل زیاد شدن یک موضوع در سطح اجتماع شورش می کند و خواستار تغییر وضع موجود می شود. استدلالش را تا به این جا می رساند که می گفت مثلا روند دین گریزی در جامعه ممکن است موقت باشد و بعدها در مقابل چنین فرآیندی واکنشی رخ می دهد (چیزی مثل انقلاب اسلامی) که دوباره وضع را به یک حالت نسبتا متعادل برمی گرداند.
این اتفاقاتی که دارد می افتد انگار این باور من به نوعی از پایان تاریخ و روند حاکمیت لیبرالیسم را به چالش کشیده است. همانند دهه ۶۰ که دوره چپ ها و دهه ۷۰ که دوره دولت های نظامی در جهان سوم، دهه ۸۰ که دهه محافظه کاران و دهه ۹۰ که دوره سرخوشی لیبرال ها بود دهه ما انگار دارد تبدیل می شود به دهه انقلابی ها و بنیادگراها. شور و حالی را که کتاب های دهه ۶۰میلادی تصویرش می کردند نه به آن شدت ولی تا حدی لمس می کنم. امروز که عکس های حماس را نگاه می کردم دلم پر زد به حس های انقلابی ده دوازده سال قبل. حرف این دوست ما انگار خیلی بی راه نبود. به قول مریم نفرت از تحقیر چند صد ساله دوباره دارد یک جور دیگر خودش را باز می نمایاند. آیا انقلابی های این دهه حرفه ای تر از هم تایان چهل سال پیش شان شده اند؟ این سوالی است که جوابش هیجان انگیز است.
دیدگاهتان را بنویسید