• ماجراهای شریف

    ۱) هفت هشت سال پیش بود که دقیقا یادم نیست سر چه قضیه ای خیلی حس گرفته بودیم و می گفتیم حرمت محیط دانشگاه شکسته شده و از این حرف ها. یکی از بچه ها که مخش این جور جاها خوب کار می کند با مدل همیشگی اش گفت از این حرف های مفت و جوگیرانه حالم به هم می خورد. بعدها فهمیدم که راست می گفت. نکته بامزه قضیه این که این دوستمون بعدا همسر یکی از سیاسی ترین بچه های دانشگاه شد. پیدا کنید دوستمان را.

    ۲) کلیشه ای حرف زدن همیشه بد است. فرق نمی کند از کدام طرف باشد. اتفاقا اگر از طرف دوستان ما باشد باید بیش تر بهش حمله کرد. به نظرم بحث استفاده ابزاری از شهداء از همین کلیشه هایی است که بچه ها بدون فکر کردن در مورد معنی اش همین طوری یک چیزی را تکرار می کنند. موضع من در قبال این عبارت شبیه موضع اون دوستمان در بند یک است.

    ۳) به نظر من اعتراض این مدلی به دفن شهدا کار بیهوده و جوگیرانه و ناشی از تکرار یک کلیشه بوده است. اولا که چیز عجیبی نیست که در داخل محیط های این جوری کسانی دفن شوند. پس نفس دفن شهدا نمی تواند به خودی خود کار بدی باشد. ثانیا که قضیه به داخل مسجد مربوط بوده و داخل دانشگاه نبوده است. ماجرا بیش تر مربوط به رقابت سیاسی یا در به ترین حالت اختلاف سلیقه است. در این شرایط صرف این همه انرژی برای چنین ماجراهایی عاقلانه نیست.

    ۴) دوستان جوان رفتار شناسی راست گراها را خوب نمی شناسند. من به یک اصل اعتقاد دارم و اتفاقا بر اساسی این اصل می توانم عکس العمل به برخی رفتارها را با دقت نسبتا خوبی پیش بینی کنم. «راست گراها هیچ وقت کوتاه نمی آیند خصوصا در مقابل سر و صدای طرف مقابل» این را هر کس که این سیستم را از نزدیک بشناسد می داند. به این خاطر آدم های پخته و با تجربه می دانند که با سر و صدا و قرار دادن طرف مقابل در موضع شکست خوردن کاری پیش نمی رود. هر قدر سر و صدا بیش تر عزم طرف مقابل برای ممانعت از تحقق آن ماجرا جزم تر.

    ۵) ریاکاری بعضی از بچه های شریف نیوز و بقیه فرصت طلبان تهوع آورترین بخش ماجرا است. اگر کتک خوردن بد است پس چرا وقتی رییس علم و صنعت و سروش و مهاجرانی و کدیور کتک می خوردند کسی صدایش در نیامد و آن را به تحریک شدن عواطف لطیف نیروهای ارزشی ربط دادند. حالا همه یک دفعه یادشان افتاده که حمله به پرفسور سهراب پور کار بدی بوده است.

    ۶) دکتر سهراب پور آدم متین و محترمی است. ممکن است با برخی ایده هایش مخالف باشیم ولی در مقابلش آن قدر رفتارهای خوب هم ازش دیده ایم که بسیار بهش احترام بگذاریم. حتی اگر این طور نبود هم کتک کاری چیزی جز حماقت نبود. می توانم تصور کنم که ملت چقدر جوگیر شده بودند. به نظرم به ترین کار این است که بانیان برنامه رسما از این افتضاحی که به بار آمده عذرخواهی کنند.

    ۷) قضیه را یک بار دیگر مرور کنید. چه دادید و چه به دست آوردید. گذشت دوره اکتیویسم. دوره دوره خواندن و نوشتن است.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها