وضعیتی را تصور کنید که گروگان گیری در کشوری در حال گسترش است. مثلا لبنان دهه ۸۰ یا عراق یا ماجراهای اخیر در سیستان و بلوچستان. در چنین شرایطی اگر دولت اعلام کند که به هیچ وجه به خواسته های گروگان گیران تن در نخواهد داد حتی به قیمت کشته شدن گروگان ها در این صورت می توان انتظار داشت که در درازمدت کسی دست به گروگان گیری نزند. به این دلیل که فایده ای از گروگان گیری عایدش نمی شود (چون دولت اعلام کرده که تسلیم نمی شود) ولی باید هزینه ای مثل خطر گیرافتادن یا مورد حمله قرار گرفتن یا دست گیر شدن را تحمل کند و در نتیجه عملا مجموع سود ناشی از گروگان گیری منفی می شود. فرض این است که انگیزه گروگان گیران فشار به دولت برای تغییر سیاست ها، گرفتن پول یا نجات همکاران دربند خود است و از کشته شدن ماموران دولتی یا گروگان ها فایده خاصی عاید آن ها نمی شود.
حال اگر دولت در مقاطعی از این سیاست خود دست بکشد – مثلا به خاطر فشار خانواده گروگان ها یا اهمیت فرد گروگان گرفته شده- این علامت را به گروگان گیرها می دهد که در مواقعی از سیاست خود فاصله خواهد گرفت و لذا سود مورد انتظار گروگان گیری مجددا مثبت می شود.
تصمیم برای پایبندی به سیاست اعلام شده و یا فاصله گرفتن از آن یک تصمیم بسیار سخت برای سیاست مداران است. اگر به تصمیمشان پایبند باشند باید در کوتاه مدت هزینه کشته شدن گروگان ها و تبعات آن روی افکار عمومی را تحمل کنند هر چند ممکن است در بلند مدت انگیزه این کار را از بین ببرند و اگر به خواسته های گروگان ها تن بدهند مشوق لازم برای گسترش گروگان گیری را فراهم کرده اند.
دیدگاهتان را بنویسید