آقا من شرمنده ام. قبول دارم کار بدی کردم و باید قبل رفتن توضیح می دادم. راستش فکر کردم ممکن است لوس بازی باشد که بخواهم برای رفتن دلیل و حجت اقامه کنم ولی با کامنت ها و ایمیل ها و تلفن های محبت آمیزی که گرفتم و من را واقعا شرمنده کرد فهمیدم برداشتم اشتباه بوده پس توضیح می دهم.
امیدوارم این تعطیلی موقت باشد. دلیل اصلی آن هم همان چیزی است که در مورد زبان ها گفته بودم و نه مشکل وقت. وبلاگ نوشتن وقت چندانی از من نمی گرفت چرا که روزانه ساعت ها پشت رایانه هستم و بین کارها وقت خالی برای نوشتن وبلاگ پیدا می شود. آن قدر هم آدم منظم و با برنامه ای نیستم که حالا ده دقیقه یا یک ربع وبلاگ نوشتن زندگی ام را زیر و رو کند. مشکل اصلی من درگیر ماندن با فضای رسانه های فارسی زبان و همین طور درگیری ذهنی خیلی شدید با بحث های وبلاگی بود که باعث می شد نتوانم آن طور که باید و شاید روی فضای ریاضی درس ها و فضای رسانه های انگلیسی تمرکز کنم. فکر کردم برای مدتی از وبلاگ های فارسی فاصله بگیرم و فضای جدید را تجربه کنم و بعد دوباره تصمیم بگیرم. این را هم یواشکی بگویم که همین دو سه روز دلم برای وبلاگ و خواننده های آشنا و ناآشنا به شدت تنگ شده و ته دلم دوست دارم به این نتیجه برسم که دوباره برگردم. در پاسخ نگرانی لطف آمیز دوستانی که جویای حال و احوالم بودند بگویم که اتفاقا روزی را هم برای تعطیل کردن انتخاب کردم که حالم خیلی خوب بود و بیش از هر وقت دیگری وبلاگم را دوست داشتم تا مطمئن شوم تحت تاثیر حس عدم موفقیت این کار را نکرده ام و به اندازه کافی راجع بهش فکر کرده ام. علی الحساب اجازه دهید به مدت دو ماه این جا تعطیل باشد. روز اول تیر دوباره چیزی می نویسم و سعی می کنم تصمیم نهایی ام را تا آن موقع بگیرم. اگر هم وسط راه پشیمان شدم که زودتر برمی گردم.
به نظرم رسید حالا که دوباره وقت شما را گرفتم و به این جا کشاندمتان به قول سیبستان سیب های خودم را به شما تعارف کنم. البته فرق سیب های من با بقیه این است که من نوشته های خودم را فهرست نمی کنم بلکه نمونه هایی تصادفی از صدها نکته ارزشمندی که از کامنت های خوانندگان عزیز یاد گرفتم را این جا می نویسم.
۱) بحث روشن فکر/دانشگاهی، تکنوکرات/روشن فکر و راست/چپ را در نوشته چرخش به راست مخلوط کرده بودم. هر چند این سه گانه با هم قرابت هایی دارند ولی به لحاظ مفهومی خلط آن ها مشکل ساز است. امیدوارم در نسخه بعدی این نوشته این خطا را تصحیح کنم و نوشته را بر اساس محور روشنی بنویسم.
۲) در نقد بر شین پنجم فمینیست ها به طور ضمنی و ناخودآگاه این فرض را داشتم که مردان از زنان بهره ورتر هستند و بیش از نصف نوشته را بر این اساس جلو برده بودم. این فرض پایه منطقی ندارد و باید حذف شود.
۳) در بحث ریاضیات و علوم انسانی متوجه حوزه هایی از علوم انسانی که مبتنی بر تفسیر متن هستند نبودم. حداقل تا زمان فعلی زبان ریاضی ممکن است فاقد قدرت لازم برای پوشش دادن جزییات کلیدی در این نوع علوم باشد.
۴) گفته بودم اگر قیمت کالایی صفر باشد تقاضا برایش بی نهایت می شود. این گزاره دقیق نیست و باید قید هایی بر آن اضافه شود.
۵) راجع به بازار سیاه کالاهای فرهنگی در ایران به دلیل کم بود عرضه حرف زده بودم. با تذکر دوستان فهمیدم مشکل جهش مقطعی تقاضا خاص ایران نیست و در کشورهای دیگر هم رخ می دهد و لذا استدلال من تا حدی به هم می خورد.
۶) نظرم در مورد شادمانی کردن حماس از مرگ شارون کاملا اشتباه بود. وقایع بعدی هم این را نشان داد.
۷) من اثرات کالای عمومی پدیده های فرهنگی مثل کنسرت و علوم پایه را دست کم می گرفتم. همه جای دنیا برای بخشی از این فعالیت ها بودجه دولتی صرف می شود.
دو تا نکته روزمره هم بگویم و رفع زحمت کنم.
۱) دی روز برای اولین بار در کل تاریخ تحصیل دانشگاهی ام یک درس را افتادم. اقتصادسنجی را ۹٫۹ شدم و استاد عزیز لحظه ای در اضافه نکردن آن یک دهم تردید نکرد. اینش خیلی مهم نیست. مهم این جا است که امتحان پایان ترم را نمره سوم کلاس شده بودم و به خاطر این که از بخش تمرین ها تقریبا چیزی نگرفته بودم افتادم. فکر کنم تا حالا دانش جویی به واریانس من ندیده اند. کسی که یک درس را می افتد و چند درس دیگر را جز نمره های اول می شود. درس خوبی برایم شد که به خاطر بی نظمی و دودره بازی موقعیت خودم را خراب نکنم.
۲) برای ادامه پروژه ام در ایران نیاز به دو سه نفر همکار با تحصیلاتی در زمینه هایی مثل اقتصاد، مهندسی سیستم های آب، مدیریت یا مهندسی صنایع دارم. در این مقطع از کار جدیت و نظم و سرعت کار از هر چیز دیگری مهم تر است. ممنون می شوم اگر علاقه مند بودید به من ایمیل بزنید.
اگر به کسی توهین کردم ببخشیدم. ایام به کام.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید