• کافه های روشن فکری در ایران

    امروز با مریم صحبت می کردم و تعریف می کرد که با یکی از رفقاش رفته بودند یکی از کافه های روشن فکری کریم خان. چیزهایی که مریم می گفت برای من زنده کننده همه خاطره های تلخ – و تا حد زیادی مشمئزکننده – از محیط های روشن فکری ایران است. از کافه شاپ های پاساژ گاندی گرفته تا برخی جلسات خانه هنرمندان تا کلاس های مجله … و جشن واره ها و مراسم ها. جاهایی که در اشغال روشن فکران و هنرمندان واقعی است و امثال ما امل ها در آن جایی ندارند. ما یعنی کسانی که متاسفانه نه موی دراز داریم و نه ریش چانه ای عجیب و نه شلوار جین خیلی تنگ می پوشیم و نه بلدیم یک نوشته را در چهل سانتی متری چشممان بگیریم و با لحن خاصی بخوانیم و نه می توانیم سیگارمان را در حالی که به سقف خیره شده ایم عمیقا دود کنیم و نه خوشمان می آید برای تحت تاثیر قرار دادن دختر/پسر رو به رویمان راجع به ادبیات و سینمای پست مدرن به صورت غیرقابل فهمی صحبت کنیم و نه آن قدر استعداد داریم که نیم ساعت به دور دست خیره شویم و بعد با شیوه خاصی نمایشنامه مان را بنویسیم. ما که وقتی می ریم کافی شاپ پاتوق جماعت این مدلی بلد نیستیم اسم نوشابه های مخصوص آن جا را بگوییم و چای داغ خودمان را سفارش می دهیم و عوضش پوزخند تحویل می گیریم. ما که هیچ چیزی از احساسات کسانی که دور هم می نشینند و یک نوشته را با هم می خوانند و سخت تحت تاثیر قرار گرفته و همه با هم احساساتی می شوند و سرشان را تکان می دهند نمی فهمیم – این یکی اتفاقا شامل برخی رفقای سابقا شریفی ما هم می شود که رفتار مصنوعی شان گاه خیلی خنده دار است-. ما که در کلاس های فلسفه ای که محل تجمع نیهلیست های پست مدرن بود آدم های غیر قابل تحملی بودیم و به طور آشکاری مورد بی احترامی قرار می گرفتیم و خلاصه همه ماهایی که ادا و اصول پیچیده روشن فکران و هنرمندان ایرانی را بلد نیستیم. یادش بخیر موسسه معرفت و پژوهش و دفتر مطالعات فرهنگی دانشگاه که جایی برای روشن فکران بودند و از این اداها در آن ها خبری نبود و آدم ها مجبور نبودند برای اثبات خودشان دست به کارهای عجیب و غریب بزنند.

    من خوب تیپ هنری – فرهنگی آن مدلی نیستم ولی به هر حال هفته ای حداقل سه چهار بار به کافی شاپ های مختلف وین می روم. چیزی که این جا ندیده ام کلاس گذاشتن و ادا اصول در آوردن است. کافه هایی رفته ام که تریپ روشن فکری است ولی مردم مثل آدم نشسته اند و خیلی متین راجع به موضوعات مورد علاقه شان صحبت می کنند. شاید به این خاطر که به جای این که همه چیز آن – اعم از آدم ها و تزیینات – کپی بی کیفیت دست چندم باشد در و دیوارش پر عکس آدم های واقعی است که زمانی در این کافه ها رفت و آمد می کرده اند و با نوشته هایشان دنیای فلسفه و علم را دچار تحول کرده اند.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها