از مزایای ایران آمدن مواجهه با مسایل عینی جالب است. امشب با دوست عزیزی صحبتی می کردیم. می گفت از یک دانشگاه خیلی خوب در اروپا پذیرش گرفته ولی بورس بهش ندادند. هر دو موافق بودیم که اگر جایی بود که می توانست وام کافی برای تحصیلش در آن دانشگاه را از آن جا دریافت کند و پس از فارغ التحصیلی پس بدهد کاملا ارزش دارد که این کار را بکند و با خرج خودش (در واقع با وامی که دریافت می کند) مشغول تحصیل شود.
عین این قضیه در مورد سیاست تخصیص وقت در هنگام تحصیل در داخل ایران هم صادق است. بسیاری از ما آرزو می کنیم که در دوره ای که در ایران دانش جوی کارشناسی ارشد یا دکترا هستیم تمام وقت خودمان را صرف درس خواندن یا تحقیق بکنیم و می دانیم که چنین کاری وضع ما را در بازار کار آینده به تر خواهد کرد. با این همه معمولا مجبوریم برای تامین هزینه های زندگی بخشی از وقتمان را صرف کارهایی بکنیم که لزوما ربطی به تحقیقمان ندارد و از آن طریق پول دربیاوریم. این موضوع باعث می شود که دانشجوی مقطع تحصیلات تکمیلی در ایران حتی گاهی کم تر از ۵۰ درصد وقتش را صرف کار تحقیقاتی و آموزشی اش بکند. حالا اگر بازار مالی در کشور ما توسعه یافته تر بود به گونه ای که وام گرفتن از آن امر پیچیده ای نبود و برای افراد عادی امکان پذیر بود دانش جویان می توانستند این تصمیم را بگیرند که برای تامین هزینه های زندگی شان از این بازار وام بگیرند و پس از فارغ التحصیلی و مشغول شدن به کار وام را پس بدهند. چنین امکانی باعث تمرکز بیش تر روی درس خواندن و در نتیجه بهبود وضع سرمایه انسانی در جامعه می شد حال آن که ضعف بازار مالی در ایران چنین امکانی را از افراد می گیرد.
در بحث های مربوط به رشد اقتصادی ضعف بازار مالی یکی از موانع مهم برای رشد فن آوری و کارآفرینی در کشورهای در حال توسعه است. هر چند مفاهیم در آن جا کمی متفاوت است ولی امیدوارم منطق قضیه با توضیحات بالا کمی روشن تر شود. شاید هم چیز تفصیلی تر نوشتم.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید