• در تقدیر از اقتصاددان رسوای جماعت

    این مطلب امروز در شرق و به مناسبت پاس داشت سی سال خدمات دکتر طبیبان چاپ شده است. مطلب را دو هفته پیش نوشته بودم. چند روز پیش دکتر نیلی زنگ زد و گفت غروب در جلسه رستاک شرکت کنم. دکتر طبیبیان را برای اولین بار آن جا دیدم (علاوه بر دکتر غنی نژاد و دکتر فرجادی و صادق جنان صفت و بقیه) و بسیار مایه مباهاتم شد وقتی فهمیدم دکتر طبیبیان من را از نوشته هایم می شناسد و دکتر غنی نژاد وبلاگم را می خواند.

    « من متاسفانه امکان شاگردی مستقیم دکتر طبیبیان را نداشته ام و از حضور در کلاس های درس ایشان محروم بوده ام. با این حال در مورد دیدگاه ها و رفتار ایشان بسیار شنیده ام و نوشته هایشان را با علاقه خوانده ام و از هر دو آن قدر آموخته ام که وظیفه خود بدانم در پاسداشت سی سال تلاش شان یادداشتی به قدردانی از طرف یک شاگرد غیرمستقیم شان بنویسم. امیدوارم این تقدیرنامه بتواند به نمایندگی از بخشی از نسلی ارائه شود که سخنان و دیدگاه های دکتر طبیبیان همواره برایشان الهام بخش و آموزنده بوده است. این دومین تقدیرنامه ای است که امسال به مناسبت سی سال خدمت و شصت سالگی دو استاد غیرمستقیم ام می نویسم. اولین نوشته در رثای خدمات دکترعبدالکریم سروش بود که به نسل ما درس های زیادی در باب فلسفه علم و الهیات جدید آموخت و دومی آن در وصف تلاش های دکتر طبیبیان است که به ما نگاه دیگری به علوم انسانی و مشخصا علم اقتصاد را منتقل کرد. انگیزه نوشتن این یادداشت کوتاه هم تکلیف اخلاقی است در برابر تلاش های مردی که شخصا از ۱۰ سال پیش مرتبا شاهد جدل ایشان با جو غالب در کشور بوده ام و می دانم که این جدل از سال ها پیش از آن نیز در جریان بوده است. امیدوارم در این وضعیت انزوای اقتصاددانان این نوشته حداقل این پیام را به شخص ایشان منتقل کند که اگر سیستم حاکمیت به سادگی یکی از برجسته ترین اقتصاددان این کشور را از خدمت کنار می گذارد در مقابل کسانی از نسل جوان تر هستند که قدر این تلاش ها را دانسته اند و می دانند.

    در این نوشته می خواهم این سئوال را پیش کشیده و جواب بدهم که چرا باید از آقای طبیبیان تقدیری بیش از یک تقدیر معمول که معمولا در بازنشستگی یک استاد ابراز می شود به عمل آورد مواردی که به نظر من این تقدیر را توجیه پذیر می کند در چهار گروه طبقه بندی می شود:

    ۱) زنده نگاه داشتن چراغ علم اقتصاد
    گفتم که به عنوان شاگرد غیرمستقیم ایشان می نویسم و از همین ماجرا هم شروع می کنم. بسیاری از ما جوانان که بعد از ورود به دانشگاه علاقه مند به تحصیل در رشته اقتصاد شدیم به طور غیرمستقیم شاگرد ایشان هستیم. چرا که فضایی که ما را تشویق به تغییر مسیر از رشته های دیگر خصوصا رشته های مهندسی و ورود به علم اقتصاد کرد تا حد زیادی مدیون کوشش هایی است که ایشان در سال های بسیار قبل تر رنجش را بر خود هموار کرده بودند. دکتر طبیبیان در کنار برخی اساتید برجسته دیگر از جمله دکتر علینقی مشایخی برنامه آموزشی را در سال های اولیه دهه شصت اجرا کردند که در فضای چپ زده آن موقع به دانشجویانش اقتصاد بازار را می آموخت. در واقع گروهی از اساتید ما که از آنها در باب علم اقتصاد بسیار آموخته ایم خود شاگردان دکتر طبیبیان بوده اند و با این واسطه حلقه شاگردی غیرمستقیم ما با ایشان تکمیل می شود. شاگردی غیرمستقیم ما از بابت نوشته های ایشان هم هست. فراموش نمی کنیم که ایشان پیشرفته ترین و فشرده ترین منبع درسی اقتصاد خرد در ایران را زمانی نوشتند که زبان ریاضی در علم اقتصاد چندان پذیرفته نبود. شاید به خاطر سختی و فشردگی این کتاب بود که کسی حوصله نکرد آن را بخواند یا حتی تدریس کند و لذا کتاب آن چنان که باید مطرح نشد.

    ۲) صراحت در دفاع از آموزه های علمی
    جایی از ایشان خواندم که گفته بودند «اقتصاد مثل ادبیات نیست که در آن هم این درست باشد و هم آن، در اقتصاد مسئله یک جواب درست دارد». اقتصاددانی که در ایران کار کرده باشد اهمیت این جمله را در چنین جامعه ای به خوبی درک می کند. در جامعه ای که به هم دوختن مفاهیم بی تناسب و ارائه جواب هایی که هم این و هم آن را راضی کند امری معمول است. در چنین فضایی است که کسانی را لازم داریم که فراتر از این نظریه های سیاست مدارپسند و مردم راضی کن بر تحلیل درست مسائل پافشاری کند و نشان دهد که مسائل اقتصاد از منطق درونی برخوردارند که از آنها گریزی نیست. چنین باوری است که دکتر طبیبیان را قادر می کند که فی المثل به صراحت بگوید که «صنعت ما بیست و پنج سال است که عادت کرده است با رانت و حمایت دولتی زنده بماند و اگر این رانت ها قطع شود قدرت ادامه حیات ندارد.» تنها یک اقتصاددان شجاع است که می تواند این چنین بی محابا به نقد صنعت رویانده شده در محیط گلخانه ای ایران بپردازد.

    ۳) انتقال جهان بینی
    زمانی که موسسه عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه معروف به موسسه نیاوران هنوز برپا بود و با نشاط به فعالیت های علمی اش ادامه می داد و به جرم تفاوت سطح آن با بقیه نهادهای دولتی در ایران محکوم به کوتاه شدن قدش و در واقع انحلالش در سال های بعد نشده بود دکتر طبیبیان کلاس های اقتصاد خرد را در این موسسه تدریس می کردند. در آن زمان جمله ای بین دوستان من که دانشجوی این موسسه بودند معروف بود و آن این که کلاس های دکتر طبیبیان دانشجوی جوان چپ گرا تحویل می گیرد و آدم معتقد به اقتصاد بازار تحویل می دهد. همیشه این سئوال پیش روی من بود که یک کلاس درس چطور می تواند این تاثیر را روی افراد داشته باشد. تا این که فرصتی شد و در خارج از کشور مشغول تحصیل علم اقتصاد شدم و اتفاقا درس اقتصاد خرد پیشرفته را هم با استادی گذراندم که جزء چهره های مطرح در این حوزه به شمار می آید. با این همه احساس می کردم این همه مطالبی که با نظریه های پیشرفته ریاضی آموخته ام چیزی کم دارد که نگاه من را به واقعیت دنیای بیرون پیوند بدهد. از دوستان دیگری که در دانشگاه های خوب آمریکا و انگلیس مشغول تحصیل بودند و تجربه کلاس دکتر را هم داشتند سئوال کردم. تجربه آنها هم مشابه و تحلیل آنها از ماجرا شنیدنی بود: امثال دکتر طبیبیان در باب درسشان غیرت دارند و حس می کنند طی این کلاس باید هر آن چه از تجربه های تلخ این سالیان آموخته اند یک باره به دانشجویانشان منتقل کنند. این همان چیزی است که در کلاس های درس خارجی غایب است و همان چیزی است که کلاسشان را به چیزی بیش از یک کلاس درس که مطالب فنی در آن آموزش داده می شود تبدیل می کند. در واقع کلاس ایشان محل آموختن جهان بینی اقتصاد مدرن بود.

    ۴) پافشاری بر عقاید
    در ایران از اقتصاد بازار دفاع کردن همت و صرف آبرو و از خودگذشتگی والایی می خواهد. در کشوری که هم دولت و هم اپوزیسیون دولت هر دو به یک اندازه دلباخته الگوهای جمع گرایانه و مداخله جویانه هستند معرفی برنامه های تعدیل و دفاع از اقتصاد آزاد و منطق بازار معنی جز جدا کردن خود از موج های مرسوم و منتظر نقد و تهمت بودن ندارد. اینجا است که من جمله ای را به یاد می آورم که می گوید «خواهی نشوی رسوا، هم رنگ جماعت شو». امثال دکتر طبیبیان بیش از پانزده سال رسوای جماعت شدند تا آرام آرام سیاستمداران و روشنفکران ایرانی بیاموزند که قیمت نسبی در اقتصاد مهم است و مداخله دولت پرهزینه است و رشد در فضای بسته صورت نمی گیرد. من عنوان نوشته ام را به عمد در همین رابطه انتخاب کردم که بگویم هرچند عده ای به کنایه ممکن است تعبیر آقای تعدیل را در مورد ایشان به کار بگیرند ولی من دوست دارم روی این موضوع تاکید کنم که همت ایشان و بقیه همکارانشان بود که پای ایده های اقتصاد آزاد را به فضای چپ زده دولت ایران باز کرد. ایده هایی که سال ها بعد خیلی ها طرفدارش شدند و به روی خودشان هم نیاورند که زمانی مخالف سر سخت آن بودند. افتخار دکتر طبیبیان این است که از زمانی که من به خاطر دارم و به قول دکتر غنی نژاد از همان سال های اولی دهه شصت طرفدار این عقیده بودند و روی آن پافشاری کرده اند.
    از آن گذشته اقتصاددان بودن و از دیدگاه های مدرن در این علم دفاع کردن در ایران اعصاب پولادین لازم دارد. در کشوری که هر کسی به صرف مطالعه نوشته هایی در سطح اطلاعات عمومی خود را صاحب نظر اقتصاد می داند، در شرایطی که گاه استادان این علم خود بزرگترین دشمنان آن هستند و در فضایی که اطلاعات عمومی غیرمتخصصین در زمینه مبانی درست علم اقتصاد بسیار پایین یا حتی نزدیک به صفر است و افکار عمومی هم معمولا نظرات انشاء وار و نادقیق را به سخن دقیق ولی ناخوشایند ترجیح می دهد به زبان اقتصاد سخن گفتن همانند جنگیدن بدون زره در میان لشگری از دشمنان است. ایستادن و توضیح دادن بدیهیات علم به کسانی که خود را صاحب نظر می دانند و تحمل کژفهمی ها و عکس مارهایی که کشیده می شود و زیر باران تهمت ها و نقد های بی اساس و ناشی از ناآگاهی ایستادن همتی مردانه می خواهد که امثال دکتر طبیبیان به داشتن آن مفتخرند.

    اتفاقا دیروز بود که به جمله ای که دکتر طبیبیان در انتهای نوشته شان در پاسداشت خدمات آقای کردبچه نوشته بودند و اجر ایشان را به جهان دار جاوید حواله داده بودند فکر می کردم. خواستم به همان سبک بگویم آقای طبیبیان از اجر معنوی تلاش هایتان که بگذریم من شک ندارم که به مرور زمان علم اقتصاد از این گسستگی عظیمی که با جهان دارد بیرون خواهد آمد و فضای آن دچار تحول اساسی خواهد شد. دیر نمی بینم روزی را شاید ده سال دیگر که مجلس پاسداشتی از سوی اقتصاددانان نسل ما برای دکتر طبیبیان به عنوان پدر علم اقتصاد مدرن برگزار خواهد شد. در آن مجلس خواهیم گفت که دکتر طبیبیان نه در زمان دولت احمدی نژاد بلکه عملا در زمان دولت های قبلی بازنشسته شد»

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها