اگر شب تا صبح بیدار بمونم دم دم های سحر یک دفعه یک جور تفاوت حس و حال را در خودم می بینم که احتمالا هیچ وقت دیگر روز دست نمی ده. یک جور حسی از سبکی و آرامش. نمی دونم مال ساعت بیولوژیکه یا تغییر در شرایط کیهانی یا انرژی موجود در زمین یا چیزی کاملا غیرمادی. هر چی هست یک چیزی هست که این همه از دعا و نسیم و درس سحر و هنگام سپیده دم و اینا حرف زدند. این زندگی شهری یک چیز ارزش مندی که گرفته همین امکان شب زنده داری و لذت دم صبحه.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید