چند شب پیش با یکی از دوستان قدیمی که در کمبریج دکترای اقتصاد می خواند گپ تلفنی زدیم. همان طور که حدس می زدم علاقه مند هست برگردد (شاید با یکی دو سال تاخیر) و به دلیل سابقه بسیار عالی اش به احتمال زیاد عضو هیات علمی شریف می شود. مثل همیشه سوال هوش مندانه ای مطرح کرد که بحث طولانی راجع بهش کردیم. این بحث احتمالا دغدغه کسان دیگری هم می تواند باشد و فکر کردیم خوب است من در این جا طرحش کنم. کمی مقدمه می گویم و در پست بعدی می روم سراغ سوال مهدی برکچیان.
ما در ایران بعد از انقلاب دو تجربه از ایجاد جزیره های کیفیت در رشته اقتصاد یا حوزه های نزدیک به آن را داریم که اتفاقا هر دو هم توسط دکتر مشایخی راه اندازی شد. اولین تجربه دوره فشرده فوق لیسانس برنامه ریزی سیستم ها در دانشگاه صنعتی اصفهان بود که از سال ۶۲ تا ۶۵ اجرا می شد و بعد از آن هم چند سالی ولی با افت کیفیت ادامه داشت. ورودی های این برنامه را طیفی از فارغ التحصیلان رشته های مهندسی، اقتصاد، تحقیق در عملیات و نیز عده ای از کارشناسان سازمان برنامه تشکیل می دادند و در آن ترکیبی از ریاضیات، رایانه، اقتصاد و مباحث برنامه ریزی و مدیریت تدریس می شد. ظاهرا دوره بسیار سنگینی هم بوده به طوری که یکی از دوستان ما که فارغ التحصیل اقتصاد دانشگاه بهشتی بوده بعد از یک سال دوره را به خاطر ریاضیاتش ترک می کند. به هر حال این دوره سه ساله در آن سال های کم بود نیروی متخصص توانست عده قابل توجهی کارشناس آشنا به اقتصاد و برنامه ریزی را تحویل دستگاه های دولتی کشور بدهد که به سرعت هم جذب رده های مدیریتی شدند. معروف ترین فارغ التحصیل آن برنامه دکتر نیلی است (که به مجرد فارغ التحصیلی مسوول دفتر اقتصاد کلان و کمی بعد از آن معاون اقتصادی سازمان برنامه شد) و از فارغ التحصیلان دیگرش مثلا می توانیم دکتر درگاهی (استاد دانشگاه شهید بهشتی)، دکتر کرمانشاه (معاون وزیر صنایع و وزیر ارتباطات دولت خاتمی)، دکتر محقر (معاون وزیر کشور دولت خاتمی)، دکتر عسلی (رییس موسسه مطالعات انرژی و کارشناس فعلی اوپک)، مرحوم شمس (معاون سابق سازمان برنامه)، آقای مهندس سلیمانیها (مشاور مدیرعامل ایران خودرو)، دکتر مدرس (استاد دانشگاه شریف)، آقای الهی (مدیر برنامه ریزی نفت و گاز پارس) و البته پدر خانم بنده (مدیرعامل اسبق شرکت داده پردازی و مدیرعامل فعلی حاسب سیستم) را نام برد. نکته قابل توجه این که تا جایی که من می دانم درصد فارغ التحصیلان این دوره که در ایران ماندند و خصوصا جذب بخش عمومی شدند بسیار بالا بود.
تجربه بعدی موسسه عالی پژوهش در برنامه ریزی و توسعه (معروف به نیاوران) بود که بعد از مهاجرت دکتر مشایخی و دکتر طبیبیان به تهران شروع شد. این موسسه البته نسبت به دوره قبلی امکانات و جایگاه رسمی قوی تری هم داشت. موسسه یکی دو سالی کار پژوهشی می کرد (فی المثل آن پروژه معروف موانع توسعه در ایران که تیم بزرگی از متخصصان رشته های مختلف روی آن کار می کردند از جمله دکتر سروش و دکتر مجتهدشبستری و دکتر محمد توکل و دکتر چلبی و الخ) و بعد از آن برنامه فوق لیسانس مهندسی سیستم های اقتصادی – اجتماعی را راه اندازی کرد که تا جایی که من خاطرم هست تفاوت مهمش با دوره اصفهان در بیش تر شدن وزن دروس اقتصادی و ریاضیات و کاهش نسبی حجم دروس مدیریتی بود. این موسسه به دلیل کیفیت متفاوتش به زودی تبدیل به محل جذابی برای فارغ التحصیلان رشته های مهندسی شد به گونه ای که من خاطرم هست سال ۷۴ از کل ۳۰ نفر ورودی موسسه ۲۱ نفر از دانشگاه خودمان بودند که ۱۴ نفر آن ها دانش جوی دانشکده برق بودند. موسسه نیاوران هم تیم کوچک هیات علمی خودش را داشت و هم از اساتیدی مثل دکتر پسران و دکتر صالحی اصفهانی ها (دو برادر) به عنوان استاد مدعو استفاده می کرد. فضای فیزیکی و جو موسسه تقریبا همان چیز ایده آلی بود که خیلی از ما آرزو داشتیم. یک حلقه تخصصی در باغی زیبا با کتابخانه و امکانات خوب که به خاطر پروژه های کاریش به دانش جوها امکان می داد تمام وقتشان (حتی آخر هفته) را آن جا صرف کار و تحصیل هم زمان کنند. اگر اشتباه نکنم این دوره حدود هشت سال در زمان اوج و سه هم در زمان حضیض موسسه (بعد از ریاست مرحوم عظیمی) دانش جو گرفت تا این که پارسال برنامه آموزشی اش متوقف شد. از فارغ التحصیلان سرشناس موسسه در وبلاگستان روزبه، پویان و دوست دار سقراط معرف حضور هستند.
فرق دستاوردهای نیاوران با اصفهان چه بود؟ تحلیل من این است که بر خلاف اصفهان که توانست یک جریان منسجم حامی یک تفکر اقتصادی و یک تعداد کارشناس مدیریتی به دستگاه های دولتی تزریق کند و به هر حال منشاء اثرات نسبتا جدی در کشور شود شوک خروجی دوره نیاوران تقریبا اثرخاصی در کشور به وجود نیاورد و یا اثر آن میرا بود. بسیاری از فارغ التحصیلان برجسته موسسه کشور را ترک کردند و درصد برگشت آن ها به کشور تا الان صفر بوده است. در سال های آینده هم حدس زده می شود که درصد کمی از آن ها بعد از اتمام درس برگردند. برخی از فارغ التحصیلان هم برگشتند سر کار مهندسی قبلی خودشان و از علم اقتصاد استفاده تخصصی نمی کنند. از کسانی که در مطبوعات وارد شدند و به گسترش فرهنگ عمومی اقتصاد کمک کردند من فقط دو نفر در ذهنم هست یکی همین علی سرزعیم که در دنیای اقتصاد سرمقاله می نویسد و یکی هم علی فرحبخش که در ماهنامه آفتاب و جاهای دیگر مقاله های خوبی خصوصا در حوزه حقوق اقتصادی می نوشت و مدتی است که نوشته جدیدی از او ندیده ام. در زمان دکتر عبده بورس تعدادی از فارغ التحصیلان موسسه را جذب کرد که ظاهرا بعد از تحولات اخیر این پایگاه هم از دست رفته است. شرکت سرمایه گذاری خارجی یک پایگاه دیگر بود که نمی دانم چه بر سر آن آمده است. محمد مهدی رحمتی شاید مشهورترین (و شاید موثرترین) فارغ التحصیل موسسه بود که مدت طولانی معاونت های مختلف سازمان برنامه را برعهده داشت و در اختلافات اخیر استعفا کرد. تا جایی که من می دانم هیچ شرکت تخصصی مشاوره اقتصادی فعال توسط فارغ التحصیلان موسسه راه اندازی نشده است که در بازار مشاوره ایران مطرح باشد. از دید کار تیمی بزرگ ترین کار انجام شده تدوین استراتژی توسعه صنعتی بود که با محوریت دکتر نیلی انجام شد و عده قابل توجهی از دانش جویان و فارغ التحصیلان موسسه در آن حضور داشتند. خوش بختانه این کار باعث شد تا چند نفری روی این موضوع متمرکز شوند و انتشار کتاب های مجموعه را ادامه دهند.
موسسه در کل دوره فعالیتش قاعدتا باید بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر کارشناس ارشد اقتصاد یا رشته های جانبی آن (مثل اقتصاد حمل و نقل و انرژی) تربیت کرده باشد. به لحاظ کمی این تعداد کارشناس برای تکان دادن فضای کارشناسی اقتصاد کشور یک نیروی قوی به حساب می آید ولی علی رغم همه تلاش ها و زحماتی که در آن صرف شد عملا دستاورد ملموسی مشاهده نمی شود. چرا؟ این سوالی کلیدی است.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید