• تورم جهیزیه در هندوستان : نقش نظام کاستی

    مطالعات متعدد نشان می دهد که با ثابت نگه داشتن ثروت خانواده ها و کیفیت داماد و حذف اثر تورم، ارزش جهیزیه ها در هند طی قرن گذشته به شدت بالا رفته است. برخی مطالعات این رقم را تا ۲۰ برابر هم تخمین می زنند. نتیجه این تورم جهیزیه ای فشار به خانواده عروس، سوزاندن عروس به خاطر کم ارزش بودن جهیزیه اش و فشار بر روی دختران ازدواج نکرده است. این موضوع در حالی اتفاق می افتد که رقم جهیزیه در بسیاری از کشورهای دنیا به شدت کاهش پیدا کرده است. سیوان اندرسون استاد دانشگاه بریتیش کلمبیا روی موضوع جهیزیه متمرکز است و مقالات مختلفی در این باب نوشته است.

    او در مقاله ای سعی می کند توضیح اقتصادی برای این پدیده ارائه نماید. البته توضیح هایی مثل “چشم و هم چشمی” توسط جامعه شناسان ارائه شده است ولی شاید بد نباشد توضیح اقتصاددان ها از همین پدیده چشم و هم چشمی را به شکلی جزیی تر و تحلیلی تر بشنویم.

    برای این کار اول از همه باید ببینیم در قرن گذشته چه اتفاقی در هندوستان افتاده است؟ اتفاق مهم این بوده که با آغاز عصر نوسازی و بعد از آن شروع کار دولت ملی نقش طبقات اجتماعی (کاست ها) در تخصیص فرصت های آموزشی و شغلی به افراد تضعیف شده است. پیش از آن شغل هر کس به شدت وابسته به کاستی بود که در آن قرار داشت و طبعا شغل های ممتاز به افراد طبقه های بالا می رسید. طبیعی است که اگر این سیستم در کار باشد ثروت هر فرد نمی تواند از سقف مجازی که طبقه اش اجازه می دهد بالاتر برود. ضمن این که افراد داخل یک طبقه هم شغل های کما بیش مشابهی خواهند داشت. با ورود فرآیند نوسازی این ترتیبات برهم زده شد و افراد بدون توجه به طبقه ای که در آن هستند می توانند وارد مشاغل مختلف باشند. با این همه توجه به این نکته مهم است که برچسب طبقه به عنوان یک عامل تشخص هم چنان باقی است. یعنی موقعیت یک فرد در هندوستان چند دهه گذشته تابعی از هر دو عامل شغل و طبقه ای است که به آن تعلق دارد.

    مطابق این نظام، طبقه خانواده و فرزندان تابعی از طبقه پدر است. یعنی اگر مرد از طبقه بالاتر باشد زن با ازدواج با او طبقه خود و فرزندان آتی اش را ارتقاء می دهد ولی برعکس آن ممکن نیست. اگر مردی با زنی از طبقه بالاتر ازدواج کند طبقه او و فرزندانش ارتقاء پیدا نمی کند بل که طبقه زن و فرزندانش تنزل می یابد. طبیعی است که در این سیستم هیچ زنی با مردی از طبقه پایین تر ازدواج نمی کند ولی مردی ممکن است با زنی از طبقه پایین تر ازدواج کند چون چیزی از دست نمی دهد. حال می توانیم به توابع مطلوبیت مرد و زن فکر کنیم. چون پارامترهایی مثل جذابیت ظاهری را نمی توان به راحتی مدل کرد و جنبه تصادفی هم دارد مدل را بر اساس متغیرهای اقتصادی می سازیم. مطلوبیت زن تابعی است از میزان ثروت داماد و اختلاف بین طبقه خودش و طبقه داماد. هر چه این اختلاف بیش تر باشد زن ارتقاء طبقاتی بیش تری می یابد. مطلوبیت داماد صرفا تابعی است از میزان جهیزیه ای که زن با خود می آورد و ربطی به طبقه زن ندارد.

    تا پیش از دوره نوسازی همه چیز ساده بود. هر کس با افراد طبقه خود ازدواج می کرد ولی بعد از این دوره تغییرات مهمی رخ داده است. افراد طبقات پایین تر ممکن است به شغل های خوبی رسیده باشند. ضمن این که برخی خانواده های طبقه بالاتر ممکن است خیلی فقیرتر از قبل شده باشند. افراد طبقه پایین طبعا علاقه مند هستند تا دامادی از طبقه بالاتر پیدا کنند و لذا حاضرند برای دامادهای طبقه بالاتر جهیزیه های خوبی پیش نهاد کنند که او را ترغیب به ازدواج با دختر خود کنند. این داماد مشتریان دیگری هم دارد و آن دختران هم طبقه خودش است. قبلا فقط این دختران مشتری داماد بودند ولی الان هم آن ها و هم دختران ثروت مند ولی با طبقه پایین خواستار این داماد هستند. این دو با هم بر سر این دامادها رقابت می کنند. خب طبیعی است که چه پدیده ای رخ می دهد : وقتی تقاضا برای چیزی بالا برود قیمتش نسبت به حالت قبلی افزایش پیدا می کند که در این مثال خود را در قالب افزایش رقم جهیزیه ها نشان می دهد.

    سیستم فعلی وضع مردان پایین ترین طبقه (اگر اشتباه نکنم نجس ها) را خیلی بد می کند چون نمی توانند از حیث اختلاف طبقه چیزی به دختران پیش نهاد کنند و تنها گروهی هستند که صرفا محدود به طبقه خود هستند. اگر نظام یک جامعه طبقاتی نباشد و مثلا مثل اروپا حیثیت اجتماعی یک فرد صرفا تابع ثروت و تحصیلات باشد آن وقت این عامل مادرزادی طبقه از معادلات فوق حذف می شود و جذابیت ناشی از اختلاف طبقه داماد و عروس از بین می رود و لذا هر دامادی دقیقا جهیزیه ای مطابق کیفیت خود دریافت می کند که می توان نشان داد باعث کاهش رقم جهیزیه به نسبت حالت فوق می شود. علاوه بر آن اگر فرآیند نوسازی آن قدر پیش برود که افرادی در طبقه های پایین تر خیلی ثروت مندتر از طبقات بالا بشوند (ماجرای شازده های قاجاری فقیرشده در ایران) حتی زنان طبقه بالا هم ممکن است به خاطر ثروت داماد از منزلت طبقاتی خود چشم بپوشند و با او ازدواج کنند. در این شرایط هم تاثیر نظام کاستی از هم می پاشد.

    اگر دوست دارید جزیی تر بخوانید این جا یک نسخه قابل دست رس از مقاله هست.

    پ.ن : ما در ایران نظام کاستی نداریم ولی بحث تشخص خانوادگی تاحدی وجود دارد که می تواند توضیحی البته ضعیف تر از مورد فوق برای کشور ما ارائه کند. در پست های بعدی راجع بهش صحبت می کنیم.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها