دارم از بوداپست می نویسم. همین الان از امتحان جی آر ای برگشتم. ریاضی را شدم ۸۰۰/۸۰۰ و بخش لغت را گند زدم و شدم ۸۰۰/۳۳۰، امیدوارم بخش نوشتن را خوب بشوم و این نمره پایین را جبران کنم. دی روز شروع کردیم به بوداپست گردی تا سومین پایه امپراطوری عظمت باخته اتریش- مجارستان (به همراه وین و پراگ) را از نزدیک ببینیم. بوداپست از آن چیزی که فکر می کردم ثروت مندتر و منظم تر بود. در مقایسه با پراگ که میراث حکومت کمونیستی در آن هنوز هم به چشم می خورد بوداپست تقریبا فرق خیلی اساسی با شهرهایی مثل وین یا مونیخ نداشت. بخش اعظم وقت دی روز را برای مجموعه یهودیان صرف کردیم که شامل یک کنیسه خاص (با معماری نشات گرفته از کلیساهای مسیحی و مسجد مسلمانان شامل دو مناره) و موزه و گورستان یهودیان بود. مجارستان پیش از جنگ جهانی دوم با ۲۵% یهودی بزرگ ترین درصد جمعیت یهودی در کل اروپا را داشته که بنا بر اسناد این موزه از مجموع یک میلیون نفر یهودی ساکن مجارستان نزدیک به ۶۰۰ هزار نفر آن ها در عرض ۵۰ روز و در اواخر جنگ کشته شدند. در این قتل عام هیتلر تنها نبود و حکومت مجارستان نیز به کمک نازی ها رفته بود. در حیاط گورستان بنای بزرگ داشتی بود که نام سیاست مداران اروپایی که با تهیه اسناد هویت جعلی یا اعطای پناهندگی توانستند جان عده قابل توجهی از یهودیان را نجات دهند بر آن نوشته شده بود. ماجرای هلوکاست بوداپست و یادبودهای قربانیان سرشناس آن را که دنبال می کردم دائما لبخندهای احمقانه حضرت مهرورز که فاجعه به این بزرگی را به تمسخر می گیرد و برایش مسابقه کاریکاتور راه می اندازد جلوی چشمم بود.
کامنت های مطلب قبلی را چک کردم و دیدم که عده ای از دوستان اعتراض کرده اند که من از راه دور چطور توانسته ام پیروزی اصول گرایان را بررسی کنم. راستش نوع اعتراض دوستان من را یاد برخی واکنش های روانی در جریان تحلیل های سیاسی می اندازد که دو روی یک سکه است و هر دو را فشار روانی برای تحمل واقعیت ناخوشایند می نامم. یک شکل آن را زمانی مشاهده کردم که احمدی نژاد به ریاست جمهوری انتخاب شده بود و عده ای از آدم ها که مخالف انتخابش بودند به زور دنبال عناصر مثبتی در شخصیت او بودند تا خود را با این وضع جدید تطبیق بدهند. هیچ فراموش نمی کنم که یکی از دوستان که کاملا به جناح دیگری تعلق دارد می گفت که البته خوب این ها یک نکته مثبت دارند و آن این که سالم هستند! بعدش هم سعی می کرد توضیح دهد که اعضای کابینه مهرورزی تحصیلات خوبی دارند و الخ. این به نظر من گول زدن خود است. از طرف دیگر دوستانی که طرف دار اصلاح طلبان هستند با ندیدن موفقیت های اخیر اصول طلبان و سعی در انکار آن یک جوری خود را از مشاهده درست واقعیت محروم می کنند. من شاخص موفقیت اصول گرایان را تا حد امکان از روی اطلاعات اصلاح طلبان و ادعاهای حداکثری آن ها استخراج کردم. نتایج شوراها در شهرهای مختلف را با لیست هایی که از گروه های مختلف پیدا کردم مقایسه کردم و مشخصا به این نتیجه رسیدم که اصول گرایان و رایحه ای ها روی هم بازهم در برخی شهرهای بزرگ پیروز شده اند. ضمن این که نتایج تا الان انتخابات تهران حکایت از پیروزی شکننده آن ها دارد. البته این نتایج حاوی دو خبر خوب هم هست. یکی شکست فاحش رایحه خدمت در دست یابی به رای بالا و دیگری راه یافتن چند نفر چهره شاخص اصلاح طلب به شورا. البته تجربه های قبلی می گوید باید صبر کرد و تا آخر ماجرا را دید. بعید نیست باز شب بخوابیم و صبح ببینم نتایج دیگری به دست آمده است. به هر حال بازتاب در این جدول آرایشی از نیروهای پیروز انتخابات داده است.
اگر نتایج تهران به همین منوال جلو برود این انتخابات یک تفاوت اساسی با تمام انتخابات های قبلی خواهد داشت و آن این که اعضای انتخاب شده از یک گروه نخواهند بود. اگر تاریخ انتخابات را دنبال کنید در مجلس دوم، سوم، چهارم و ششم و هفتم و شورای شهر اول و دوم ما همیشه شاهد پیروزی کامل یک لیست و تسلط کامل یک حزب بر نهادهای قانون گذار بودیم (مجلس پنجم تنها استثنا است). بر خلاف دفعات قبل این بار شورای شهر ترکیبی از چهره های سرشناس ائتلاف اصلاح طلبان و اصول گرایان خواهد بود و هر کدام که نهایتا پیروز شوند اکثریت شکننده ای خواهند داشت و در نتیجه به نوعی برای اولین بار باید شکلی از دولت ائتلافی را در ایران تجربه کنیم. این یک رفتار انتخاباتی جدید است که ارزش تحلیل دارد.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید