محمد رضای حق پرست عزیز کامنت گذاشته که “… اگر فکر می کنی اقتصاد فقط در ریاضیات خلاصه می شه سری به دبی بزن و زنهایی را که از ملیت های مختلف (و البته ایرانی) در آنجا به عنوان کارگر جنصی (توضیح: تغییر کلمه از من است) مشغولند ببین و منحنی عرضه و تقاضاش را بکش و بعد جای چیزی به نام شرافت انسانی را در این منحنی مشخص کن ببین قابل مشخص کردن هست؟ …”
۱) قطعا قابل مشخص کردن نیست! هر علمی برای چیزی ساخته شده است و قرار نیست همه چیز را توضیح دهد. اقتصاد علم بررسی شرافت انسانی نیست و موضوعش بررسی رفتار عقلانی و بحث کم یابی است. مدل عرضه و تقاضا هم برای بررسی یک مساله مشخص تحت فروض معین توسعه داده شده است و در عمل هم نتایج قابل قبول تولید می کند. این که شما از بیرون یک دفعه انتظارات جدیدی که اساسا ربطی به مدل ندارد به آن تحمیل کنید و بعد ضعف آن را نتیجه گیری کنید روش منطقی برای نقد نیست. معادله سقوط آزاد قرار است سرعت سنگ را هنگام رسیدن به زمین مشخص کند و اگر بپرسیم آیا در این مدل شما درد کسی که سنگ به سرش می خورد هم قابل مشخص کردن است؟ جواب منفی خواهد بود.
۲) احتمالا هیچ اقتصاددانی از این که یک دختر جوان به عنوان کارگر جنصی کار کند خوش حال نیست. لازم نیست به دوبی سر بزنم. شب در خیابان های اروپا هم می توانید دختران کم سن سیاه پوست را ببینید که زیر سرما منتظر مشتری غیرقانونی هستند. با این همه علم اقتصاد سعی می کند توضیح دهد که اولا این پدیده چرا شکل می گیرد و راه بهینه برای تغییر آن چیست و نتایج درازمدت سیاست های پیش نهادی چه می تواند باشد؟ این کاملا درست است که اقتصاددان ها در توضیح این نوع مسایل “خون سردانه” عمل می کنند. من اتفاقا به شدت از این روی کرد دفاع می کنم و آن را لازمه یک تحلیل واقع بینانه و عملی می دانم. این نقد خطابه ای که “شرافت انسانی را در مدل هایتان در نظر بگیرید” شبیه به این است که به پزشکی که با دقت در حال توضیح مکانیسم سرطان است بگوییم “در این علم پزشکی شما جایی هم برای احساس مادری که فرزندش را از دست می دهد هست؟”. پزشک نه از دیدن سرطان خوش حال است و نه توصیه می کند که مردم سرطان بگیرند. اساسا این کار او نیست. کار او این است که نشان دهد این پدیده چرا رخ می دهد و برای این کار بیش از هر چیزی به تمرکز و خون سردی نیاز دارد. کار اقتصاددان هم فقط نشان دادن مکانیسم هایی است که منجر به یک پدیده می شود یا در اثر اعمال یک سیاست رخ می دهد.
۳) کسی نگفته اقتصاد در ریاضیات خلاصه می شود. در عین حال این نکته را هم نباید فراموش کرد که در تحلیل پدیده های اجتماعی ما با حجم عظیمی از داده ها و رفتارهای پیچیده رو به رو هستیم که باید از دل آن ها استنتاج کنیم. ساده ترین روش نتیجه گیری (مثلا این که متوسط سن این زنان را بیان کنیم) باز خود یک کار کمی است. مساله مهم در این جا است که تجربه بیش از ۵۰ سال کار با روش های کمی نشان می دهد که داده های اجتماعی دارای نویز و رفتارهای غیراستاندارد فراوان هستند و لذا تحلیل آن ها بر اساس روش های ساده کمی یا رگرسیون های ابتدایی ممکن است منجر به نتیجه گیری هایی با خطای فاحش شود. ریاضیات پیش رفته تنها به ما کمک می کند تا دقت نتیجه گیری از داده هایمان را بالاتر ببریم. خطا البته هیچ وقت صفر نخواهد شد. سعی می کنم در پست بعد یک نمونه از این خطاها را نشان دهم.
۴) من کاملا از مثال فیزیکی استفاده کردم. اقتصاد هم مثل فیزیک است. این که عده ای از شکسته شدن سر کسی توسط سنگ ناراحت باشند (مثال کارگر جنصی) چیزی را در دنیای بیرون عوض نمی کند. سنگ با همان سرعت فرود خواهد آمد. اگر بخواهید برای آدم ها کلاه ایمنی هم بسازید اول از همه باید همان معادلات فیزیکی را که به سخره می گیرید به کار ببرید تا کلاه درست و قابل اعتمادی بسازید.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید