یادتان باشد قبلا گفتم که مثال هایی از این که چرا روش های رگرسیون ساده در مطالعات اجتماعی و مطالعات زنان ممکن است خطا برانگیز باشد می آورم. فرض کنید داده های مربوط به جنسیت و دست مزد زنان و مردان را جمع آوری کرده و تحلیل می کنیم. به احتمال زیادی خواهیم دید که میانگین دست مزد برای زنان کم تر از مردان است یا به عبارت دیگر در رگرسیون دست مزد روی متغیرهای مختلف خواهیم دید که متغیر جنسیت تاثیر معنی داری دارد و ضریب آن برای زنان منفی است. تا این جا خوب است ولی آیا از این رگرسیون ساده می توان به سرعت نتیجه گرفت که علیه زنان در بازار کار تبعیض وجود دارد؟ قطعا نه!
این رگرسیون فقط نشان می دهد که زنان دست مزدهای کم تری از مردان دریافت می کنند ولی چیزی راجع به دلایل آن نمی گوید. علت این پدیده می تواند حداقل به چهار چیز مربوط باشد:
۱) وجود تبعیض علیه زنان : همان چیزی که در ابتدا به ذهن می رسد.
۲) بهره وری پایین تر زنان در بازار : تفاوت های مربوط به خصوصیات جسمی و روحی یا شرایط فیزیولوژیک زن و مرد
۳) تفاوت سرمایه انسانی مربوط به زن و مرد : مثلا این که زنان با کیفیت پایین تری از مردان درس می خوانند یا قابلیت های انسانی خود را در حوزه هایی پرورش می دهند که خارج از بازار کار رایج است مثل مهارت های مربوط به امور خانه یا تربیت فرزندان ، هنر یا روابط عاطفی-انسانی
۴) میزان ریسک ناشی از استخدام و از دست دادن سرمایه گذاری روی نیروی انسانی برای کارفرما: مثلا ترک کار به خاطر ازدواج یا بارداری برای زنان
چیزی که این رگرسیون به ما گزارش می کند فقط “حاصل جمع” چهار علت فوق است و از آن نمی توان نتیجه ای راجع به معنی دار بودن تک تک آن ها گرفت مگر این که مدل های نظری به مساله اضافه کنیم و سعی کنیم به نوعی اثر تک تک عوامل را تفکیک کنیم. در برخی موارد این موضوع ممکن نیست چون این متغیرها به صورت مستقل قابل مشاهده یا اندازه گیری نیستند. مثلا مورد سه را در نظر بگیرید. ما می توانیم تفاوت سرمایه انسانی رسمی بین و زن مرد را از طریق متغیری مثل سال های تحصیل اندازه بگیریم، حتی می توانیم کیفیت درس خواندن را از طریق معدل بسنجیم یا تخمین بزنیم ولی باز خیلی عناصر (مثلا قابلیت ها و مهارت های فردی لازم برای کار) باقی می ماند که قابل مشاهده به صورت یک عامل منفرد نیست و نمی توان آن را از بقیه تفکیک کرد.
خلاصه این که رگرسیون های این مدلی که متاسفانه به کرات هم در ایران و حتی در دنیا به کار می روند هیچ حرف خاصی نمی زنند. رگرسیون مثال ما فقط می گوید که زنان کم تر از مردان دست مزد می گیرند (موضوعی بدیهی) ولی به تنهایی هیچ چیزی راجع به “علت” آن نمی گوید. در واقع تست کردن علمی این فرضیه که مثلا تبعیض عامل پایین تر بودن دست مزد زنان یا مهاجران است کار بسیار مشکلی است و نیاز به کنترل کردن متغیرهای متعددی دارد که بعضی از آن ها (مثل مهارت عملی) به راحتی قابل اندازه گیری نیست.
* دقت کنید که این پست نمی گوید که هیچ کدام از آن چهار عامل فرضی لزوما درست است. فقط می گوید بررسی آن ها از روی مشاهدات ساده مربوط به رابطه دست مزد و جنسیت کار درستی نیست. اگر بخواهیم فاصله دست مزد زن و مرد را کم کنیم باید علت های درست و واقعی آن را بشناسیم و به اولین حدس عامه پسند قانع نشویم.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید