• سهمیه بندی جنسیتی

    ظاهرا بحث سهمیه بندی جنسیتی دانش گاه ها دوباره مطرح شده است. به نظرم از دو زاویه مختلف می توان به قضیه نگاه کرد:

    ۱) اگر تحصیلات دانش گاهی را فرصتی برای گسترش مهارت های عمومی افراد و زمینه ای برای ارتباط اجتماعی آنان بدانم در این صورت اساسا سهمیه بندی موضوع نادرستی است. من برعکس معتقدم در جامعه ای مثل ما باید به نفع زنان تبعیض مثبت اعمال کرد چون تحصیلات دانش گاهی برای زنان می تواند برخی تبعیض های دیگر را کاهش دهد. ضمن این که نفس سهمیه بندی با عدالت در تضاد است چرا که با وجود برتری یک زن در رقابت ورودی دانش گاه جای او به یک مرد داده می شود. این عین تبعیض است.

    ۲) در نگاه دوم اگر هدف از تحصیلات دانش گاهی را تربیت متخصص برای زمینه کاری مشخص بدانیم موضوع ممکن است کمی فرق کند. دقت کنید که همه بحث ما با فرض یارانه ای بودن تحصیلات دانش گاهی در ایران است و گرنه در یک نظام آموزش عالی که خود دانش جو هزینه اش را می پردازد که اساسا این جور بحث ها منتفی است. اگر این فرض “تربیت متخصص” را بپذیریم آن وقت این نتیجه را هم خواهیم داشت که منابع ملی کشور باید به طریقی هزینه شود که بالاترین بازدهی را داشته باشد. به عبارت دیگر تحصیلات دانش گاهی فقط یک سرمایه گذاری خصوصی برای فرد نیست چون هزینه اش از طرف جامعه تامین می شود و لذا در کنار بازده خصوصی بازده اجتماعی آن هم باید در نظر گرفته شود. در این چارچوب ممکن است استدلال برخی طرف داران سهمیه بندی از یک حیث درست باشد که بازده سرمایه گذاری روی نیروی کار زن در برخی رشته ها ممکن است کم تر باشد چون نهایتا زنان در مقایسه با مردان به نسبت کم تری در بازار کار مشارکت می کنند (چه به لحاظ ساعت کار و چه به لحاظ تصمیم برای مشارکت یا عدم مشارکت). یادم هست چند سال قبل جایی همین بحث بود و موافقین سهمیه بندی استدلال می کردند که مثلا در رشته پزشکی برخی زنان فارغ التحصیل بعد از ازدواج یا حتی قبل از آن دست از کار می کشند (مثلا اگر مجبور شوند برای طرح خود به نقطه دور افتاده ای بروند) و به این ترتیب سرمایه گذاری روی آن ها هدر می رود (دقت کنید که راجع به صحت آمار این قضیه چیزی نمی دانیم و فعلا فرض می کنیم این ادعا صحیح باشد).

    اگر واقعا این موضوع مشاهده شود هم راهش سهمیه بندی نیست بل که روش منطقی تری را می توان به کار برد. می توان یک قاعده جدی اعمال کرد که هر فردی که در رشته های پرهزینه (مثل پزشکی و مهندسی) تحصیل کند و بعد از تحصیل با وجود فراهم بودن فرصت شغلی وارد بازار کار نشود باید هزینه تحصیلات خود را به دولت بازگرداند. به این ترتیب اگر کسی صرفا جهت توسعه قابلیت های شخصی و پرستیژ اجتماعی وارد دانش گاه شود باید هزینه اش را شخصا بپردازد یا این که در به ترین حالت صندلی را در رشته های پرهزینه اشغال نکند. این قاعده البته ممکن است برخی مردان را هم شامل شود.

    نهایتا این که در باب استدلال های مثل این که عدم تعادل در تحصیلات دانش گاهی زنان و مردان یک نسل باعث عدم تعادل در بازار ازدواج می شود باید گفت که لطفا دولت کار خودش را بکند و در تصمیمات خصوصی افراد دخالت نکند. این که زنان بعد از دانش گاه رفتن شانس کم تری برای ازدواج خواهند داشت موضوعی است که به خودشان مربوط است. ضمن این که اساسا هنجار اجتماعی موضوعی پویا است و خودش را به نوعی با شرایط جدید تطبیق می دهد. شاید فزونی تعداد زنان تحصیل کرده نسبت به مردان باعث شود تا نقش مدرک تحصیلی دو طرف در قضیه کم رنگ تر شود.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها