• حداقل‌ها در اقتصاد

    چند وقت پیش محمدرضا فرهادی‌پور بخش‌هایی از صحبت‌های دارون عاصم‌اوغلو را آورده بود که در آن وی به دانش‌جویانی که قصد کار روی مباحثی مثل نهادگرایی و اقتصاد سیاسی را دارند توصیه کرده بود که اول اقتصاد سنتی و نئوکلاسیک را خوب یاد بگیرند و بعد سراغ تحقیق روی موضوعاتی از این دست بروند. مهدی ایجی (که به نوعی سخن‌گوی نهادگرایان در وبلاگستان است) به این جمله عاصم‌اوغلو نقد وارد کرده بود و گفته بود که این خوب یاد گرفتن اقتصاد حد و مرزی ندارد و بنابراین جمله عاصم‌اوغلو حرف مفیدی نیست. متاسفانه نقد به اصطلاح معرفت‌شناختی مهدی بر یک موضوع عملی و ملموس مثل برخی از نقدهای دیگرش فایده چندانی ندارد و فقط می‌تواند مشغله فکری و موضوع بحث خوبی برای بحث کافه‌ای باشد. واقعیت این است که مثل هر علم دیگری حداقل‌های لازم در اقتصاد تئوکلاسیک حد و مرز مشخص و تقریبا پذیرفته شده‌ای بین علما دارد و لازم نیست که هر کسی این حد و مرز به دل‌خواه تعریف کند. روش دست‌یافتن به این مرز تعریف شده هم آسان است. کافی است یک نفر برنامه درسی چند دوره تحصیلات تکمیلی اقتصاد در چند دانش‌گاه یا موسسه خوب آمریکای شمالی یا اروپایی را نگاه کند تا این مجموعه ابزارهای حداقلی را به خوبی بشناسد.

    برنامه‌های تحصیلات تکمیلی اقتصاد اتفاقا دقیقا با هدف آموختن این پایه لازم و تا حد خوبی کافی به دانش‌جویانی که از پیشینه‌های تحصیلی مختلف می‌آیند طراحی شده‌اند. چیزی که در این برنامه‌ها هدف است عمدتا یاد دادن زبان استاندارد برای تحلیل و مدل کردن مسایل اقتصادی و کسب قابلیت کافی برای خواندن و نوشتن مقاله‌های معمول علم اقتصاد است. برای سنجش این قابلیت هم یک معیار مشخص وجود دارد که روزبه بارها بر آن تاکید کرده است. به صورت تصادفی یک مقاله از یک ژورنال خوب اقتصادی مثل اکونومتریکا یا ژورنال آو اکونومیک استادیز یا امریکن اکونویک ریویو انتخاب کنید و ببینید آیا می‌توانید مقاله را به راحتی دنبال کنید یا نه؟ البته این لزوما به این معنی نیست که بتوانید مقاله را به سرعت بفهمید. فهم یک مقاله ممکن است ساعت‌ها یا روزها طول بکشد ولی دانش حداقلی در اقتصاد باید این امکان را بدهد که بتوانید مقاله را “بخوانید” و متوجه نکاتش بشوید.

    این حداقل‌ها چیست؟ من تجربه خودم را می‌گویم و قطعا بقیه تکمیل خواهند کرد. طبیعی است که از ریاضیات شروع می‌کنیم. از مباحث پایه مثل جبر خطی و حساب دیفرانسیل چند متغیره که بگذریم مباحث مربوط به بهینه‌سازی استاتیک، بهینه‌سازی پویا و روش‌های بازگشتی، آنالیز حقیقی، مقدمات نظریه اندازه، مقدماتی از توپولوژی جبری و چند قضیه مشهور مثل ابرصفحه جداکننده برای فهم عمومی مقالات کفایت می‌کند. مباحث پیش‌رفته‌تری مثل توپولوژی دیفرانسیل، آنالیز تابعی یا معادلات دیفرانسیل تصادفی لزوما کاربرد عمومی ندارند و در حوزه‌های خاص لازم هستند.

    در حوزه خرد باز از مباحث پایه‌ای که بگذریم یک مهارت مهم درک زبان نظریه بازی ها برای فرموله کردن مسایل اقتصادی (خصوصا در فضاهای پیوسته) است که البته دانشی بیش از ماتریس‌های دو در دو بازی زندانی لازم دارد. مفاهیم تعادل انتخاب شده خصوصا تعادل نش زیربازی و تعادل‌های بیزی و مدل‌های چانه‌زنی در بسیاری از مقالات کاربرد دارند و باید آن‌ها را دانست. مهارت دیگر در اقتصاد خرد درک صورت‌بندی مسایل در قالب مدل‌های تعادل بخشی یا تعادل عمومی است که برای فهم اکثر مقاله‌های جدی لازم است. مدل‌های نظریه تصمیم خصوصا شکل‌‌های ساده آن یعنی نظریه مطلوبیت انتظاری و رفتار تحت ریسک حوزه بعدی در خرد است که باید به خوبی بر آن مسلط بود. نهایتا دانستن مقدماتی از اقتصاد اطلاعات و نظریه مکانیسم به فهم مقالات در حوزه‌هایی مثل حقوق و اقتصاد، طراحی قراردادها و مالی کمک می‌کند ولی آن قدر الزامی نیست.

    دانستن درست اقتصاد خرد خصوصا مدل‌های بهینه‌سازی و تعادل کلید ورود به دنیای اقتصاد کلان مدرن است. علاوه بر مفاهیم سنتی اقتصاد کلان یک دانش‌جوی اقتصاد باید بتواند یک مساله کلان را که در قالب یک مساله بهینه‌سازی دینامیکی صورت‌بندی شده است به خوبی درک کرده و رفتار کیفی یک سیستم دینامیکی و تعادل‌های آن را تحلیل کند. تسلط به شکل‌های ریاضی نظریه‌های مختلف رشد و صورت‌های استاندارد مسایل بهینه‌سازی در مباحثی مثل سیاست‌های مالی یا بازار کار نیز یک الزام دیگر است. چون حوزه کلان بیش‌تر به نظریه‌ها وابسته است باید با مدل‌ها و نظریه‌های مختلف در زیربخش‌های کلان (مثلا مدل‌های جست و جو و تطبیق در بازار کار) نیز آشنا بود که معمولا فهرست محدودی دارند و در هر کتاب اقتصاد کلان بحث می‌شوند. از بین نظریه‌ها بحث انتظارات عقلانی نقش محوری دارد و باید به شکل صورت‌بندی و پیامدهای این نظریه در تحلیل مسایل تسلط داشت.

    تا جایی که من می‌فهمم اگر کسی این مباحث را به طرز اصولی بیاموزد می‌تواند بگوید که حداقل‌های لازم در اقتصاد را کسب کرده است و می‌تواند به زبان اقتصاددان‌ها سخن بگوید و حرف آن‌ها را درک کند. البته این‌ها فقط زبان پایه علم اقتصاد است و تا تبدیل شدن به یک اقتصاددان حرفه‌ای یا کاربردی راه دراز است و باید روی یک حوزه تمرکز کرد ولی دانستن این حداقل‌ها به شیوه مناسب تضمین می‌کند که فرد در چارچوبی خارج از علم اقتصاد فکر نکند و به زبانی غیر از زبان اقتصاددانان صحبت نکند. بعدش همان طور که عاصم‌اوغلو هم گفته می‌تواند در هر حوزه‌ای که علاقه‌‌مند است تحقیق کند.

    پ.ن: شروین و روزبه تذکر داده‌اند که تلفظ صحیح “عجم اوغلو” است نه “عاصم اوغلو”. ظاهرا بنا به همین تلفظ برخی معتقدند اقتصاددان بزرگ دانش‌گاه ام.‌آی.تی ریشه ایرانی دارد.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها