خیلی از نحوه صرف کردن عمرم ناراضی نیستم ولی به طور مشخص از این که بخش از جوانیم را بر سر دغدغه های سیاسی و بازی با کلمات و نظریه های کم عمقی مثل راست سنتی و چپ مدرن به باد دادم متاسفم. پسرعمویی داشتم که یک نسل از من بزرگ تر بود و یک بار سال اول دانش گاه بهم گفت به جای تلف کردن وقتت با “عصر ما” و “مبین” و حرف های بی سر و ته سیاسی برو و موزه تماشا کن و تئاتر ببین. سال ها طول کشید تا بفهمم آن چیزی که ارزش وقت گذاشتن دارد موضوعاتی است که محور توجهشان “مساله انسان و موقعیت – احتمالا تراژیک- وجودی او” است و نه چیزهایی که می خواهند “دنیا و تاریخ و محیط حاکم بر انسان” را بالا و پایین کنند. هر چه بیش تر می گذرد بیش ترلمس می کنم که دنیای ساخته شده از آجرهای ادبیات و فلسفه و سینما و نقاشی و تاریخ و روان کاوی چه قدر عمیق تر و متنوع تر و رنگی تر و واقعی تر از دنیای سرد و کلیشه ای و تکراری سیاست و مخلفات آن است.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید