• گرایش سنجی یا تحلیل علمی

    اگر تصادفی مجموعه از پایان نامه های مدیریت و احتمالا برخی رشته های مشابه را در ایران مرور کنید می بینید که بخش مهمی از آن ها روش تحقیق مشخصی را دنبال می کنند که عبارت است از “پرسش نامه خبرگان”. کار خیلی ساده است: یک فرضیه انتخاب می کنید و از چند نفر در موردش می پرسید و نظر آن ها را به عنوان تایید این فرضیه مورد استناد قرار می دهید. من واقعا از این روش سر در نمی آورم. یادم هست یک بار در یک کنفرانسی بنده خدایی مقاله ای داده بود با عنوان “تاثیر مدیریت مشارکتی در سود” که چکیده پایان نامه کارشناسی ارشدش بود.

    اگر این تحقیق در دانش کده اقتصاد بود قاعدتا ابتدا باید مدل ریاضی نظری ساخته می شد ولی فعلا از آن صرف نظر کنیم و بپذیریم روش حداقلی این بود که این سوال را بر اساس مشاهدات آبجکتیو از ماجرا تحلیل کند. مثلا اطلاعات ۵۰ تا کارگاه با نوع فعالیت و فن آوری و الخ تقریبا مشابه ولی سطح مشارکت متفاوت را جمع آوری کند و بعد از کنترل متغیرهای دیگر تاثیر فردی مشارکت بر سود را با احتیاط های لازم تخمین می زد. دوست ما البته این کار را نکرده بود بل که از همان شیوه معمول در ایران بهره برده بود: پرسش نامه ای درست کرده بود و از مثلا ۵۰ نفر از پرسنل کارخانه شان پرسیده بود که آیا به نظر شما مدیریت مشارکتی روی سود تاثیر دارد یا نه؟ همان طور هم که می شود حدس زند احتمالا ۱۲۰% پاسخ گویان با قاطعیت گفته بودند: ” ۶۰%، قطعا تاثیر دارد!” (اگر جک مربوطه را نشنیده اید ۶۰% را با لحن کسانی که مقابل دوربین تلویزیون راجع به شرکت در رای گیری و راه پیمایی صحبت می کنند بخوانید) و رفیقمان هم با جمع بندی این نظرات به عنوان “نظر خبرگان” نتیجه گرفته بود که مدیریت مشارکتی در سود تاثیر دارد و بسیار مفید است و الخ!!

    تا جایی که من می فهمم این روش به طرز خیلی آشکاری غلط و اساسا پرت از ماجرا است. این پرسش نامه و بسیاری از پرسش نامه های مشابه تنها چیزی که اندازه می گیرند “تصور کارکنان شرکت از رابطه مشارکت و سود” است و نه “رابطه مشارکت و سود”!. این دو مفهوم مربوط به دو سوال تحقیق کاملا متفاوت است و هیچ دلیلی ندارد که این “تصور” منطبق بر واقع باشد خصوصا اگر افراد پرسش شونده کارکنان رده های مختلف یک شرکت تولیدی باشند. حتی اگر پرسش نامه توسط متخصصین مربوطه هم پر می شد اعتبار خاصی نداشت. مطالعات فراوان روان شناسی تصمیم یکی از چیزهایی که نشان می دهد ضعف ذهن انسان ها برای تفکیک اثرات عوامل مختلف و تعیین اثرمنحصر به فرد هر عامل است تازه اگر از مسایلی مثل بایاس طبیعی انسان ها به پراهمیت نشان دادن تخصص خود صرف نظر کنیم. من واقعا نمی فهمم کسانی که اسمشان استاد مدیریت است چه طور چنین خطای روش شناختی فاحشی را تحمل می کنند.

    پ.ن: متاسفانه فایل پی دی اف گزارش چشم انداز شهر تهران که از سال ها قبل روی هارد رایانه من بود باز نمی شود. لذا برای این که حرف غیرمستند نزنم پاراگراف آخر را حذف کردم.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها