دو کشور را تصور کنید که بین آن ها تجارت آزاد برقرار است. ضمن این که پول ملی هر کدام در کشور دیگر قابل قبول است و می تواند برای خرید و فروش کالاها به کار رود. آمریکا و کانادا یا کشورهای اروپایی پیش از معرفی یورو یا احتمالا کشورهای عرب خلیج فارس نمونه ای از این ماجرا هستند. در این صورت به لحاظ تئوری نرخ برابری ارز این دو کشور می تواند هر رقم دل خواهی باشد و یا به عبارت دیگر هیچ عدد مشخصی برای نرخ ارز به دست نمی آید.
دلیلش ساده است: نرخ ارز صرفا یک توافق است. فرض کنید دو پول الف (کشور اول) و ب (کشور دوم) داریم. با توجه به این که بین دو کشور تجارت آزاد برقرار است قیمت های کالاهای قابل مبادله در دو کشور یک سان خواهد بود. فرض کنید بازار قیمت ها را در هر دو کشور بر اساس ارز کشور الف تعیین کرده و مثلا قیمت تخم مرغ ۱۰ واحد الف به دست آمده است. حال فرض کنید نرخ ارز را معادل ۵ تعیین کنیم. در این صورت هر واحد ارز الف معادل پنج واحد ارز ب مبادله خواهد شد. قیمت تخم مرغ هم که ۱۰ واحد الف بود حالا می شود ۵۰ واحد ب. اگر نرخ ارز را به جای ۵ مثلا ۲۰ تعیین می کردیم قیمت تخم مرغ بر حسب ارز ب می شد ۲۰۰ واحد.
برای این که موضوع برایتان ملموس شود ریال و تومان را به عنوان ارز دو کشور در نظر بگیرید که نرخ برابری آن ها ده است. فرض کنید که از فردا هر تومان را معادل ۵ ریال تعیین کنیم. هیچ اتفاق خاصی نمی افتد. قیمت همه چیز بر حساب ریال معلوم است و فقط وقتی می خواهیم چیزی را به تومان بدهیم به جای تقسیم بر ده رقم را بر پنج تقسیم می کنیم. اگر هم اسکناس های تومان و ریال جدا داشتیم در شرایط جدید هر اسکناس یک تومانی را با پنج اسکناس یک ریالی مبادله می کردیم. رقم هر تومان برابر ده ریال فقط یک قرارداد است که می تواند معادل هر رقم دیگری تعیین شود.
در چنین شرایط دو کشور می توانند یک رقم دل خواه را برای نرخ برابری دو ارز اعلام کنند و از آن به بعد همیشه با آن نرخ ثابت کار کنند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید