• باز هم تعیین ناپذیری نرخ ارز

    واکنش ها نسبت به پست تعیین ناپذیری نرخ ارز عمدتا هم راه با ناباوری بود تا جایی که حتی دوستی پیش نهاد کرده بود که این کشف خودم را در شبکه دیسکاوری اعلام کنم. واقعیت این است که این موضوع کشف من نیست بل که تا جایی که می دانم اولین بار در سال ۱۹۷۹ توسط والاس در این مقاله مطرح شد و دو سال بعد هم توسط کیرکن و والاس در این مقاله بسط داده شد. در همان مقاله اول نشان داده می شود که بازار ارز خارجی اساسا بازاری متفاوت از بقیه کالاها است. چرا که پول کاغذی بی پشتوانه (Fiat Money) اساسا دارای ارزش ذاتی نیست و لذا اگر فرض آزاد بودن انتخاب انواع ارزهای خارجی در سبد دارایی برقرار باشد، بر خلاف بازارهای دیگر نسبت قیمت دو ارز نمی تواند از طریق عوامل بنیادی (Fundamentals) تعیین شود.

    در اکثر کامنت های دوستان این نکته نهفته بود که سعی می کنند قیمت ارز را بر اساس نوعی عرضه و تقاضای ارز تعیین کنند. ادعای مقاله اول این است که قیمت ارز “فقط و فقط” توسط سفته بازی (Speculation) تعیین می شود و به عبارت دیگر قیمت ارز روی هر مقداری می ایستد که عوامل بازار به آن باور داشته باشند. همان طور که در پست قبل هم نوشته بودم در یک اقتصاد باز عامل ها ممکن است از فردا توافق کنند که هر دلار را به دو یورو خرید و فروش کنند و پس فردا به نیم یورو. قیمت اسمی ارز از خلال همین توافق ها مشخص می شود. در حالی که در بازار کالا چنین اتفاقی غیرممکن است و نمی توان توافق کرد که مثلا از فردا یک سیب را با دو گلابی تعویض کنیم. قیمت نسبی سیب و گلابی دقیقا توسط بازار معلوم می شود. در حالی نسبت بین ریال و تومان فقط یک توافق است. همین موضوع در مورد نرخ ارز هم صادق است.

    البته سپردن نرخ ارز به بازار ارز خارجی این مشکل را دارد که نرخ را به شدت تحت تاثیر فعالیت ها و حمله های سفته بازانه قرار می دهد و لذا ممکن است باعث نوسانات بسیار شدید در نرخ ارز شود بی آن که در واقعیت اقتصاد دو کشور اتفاق خاصی افتاده باشد. لذا از این زاویه برخی اقتصاددانان معتقدند که بر خلاف بازارهای دیگر دولت باید در این بازار دخالت کند و نرخ ارز را روی مقدار مشخصی تثبیت کند. نظام ارزی تحت قانون برتون اند وودز برای چندین سال نرخ ارز را بین کشورهای صنعتی ثابت نگاه داشته بود. در سال ۱۹۷۱ نیکسون خروج ایالات متحده از این قانون را ابلاغ کرد و نظام از هم پاشید و از آن به بعد نرخ ارزها در دنیا با نوسانات زیادی هم راه شدند. اگر دوست دارید نمودارها را ببنید به این جا سر بزنید.

    یک نکته را فراموش نکنید. کل این بحث یک فرض بسیار کلیدی در دل خود دارد و آن این که شهروندان دو کشور آزاد هستند تا هر سبد دل خواهی از ارزها را داشته باشند و به طور ضمنی پول دو کشور در سطح بین المللی معتبر است و خرید و فروش می شود. این شرط در مورد ایران لزوما صادق نیست چون شما نمی توانید مثلا جیبتان را از ریال پر کنید و بروید از اروپا جنس بخرید. این تفاوت باعث می شود تا بحث لزوما برای کشورهایی مثل ما صادق نباشد. من خودم الان دارم روی این فکر می کنم که آیا شرایط کشور ما نهایتا منجر به دستگاه معادلاتی می شود که در تعادل یک نرخ ارز مشخص را دیکته کند یا نه؟

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها