• تله مهارت کم کیفیت ضعیف

    این بچه های وبلاگ مسیر توسعه دو پست نوشته اند در باب این که چرا افراد در ایران روی کسب تخصص سرمایه گذاری نمی کنند؟ مقدمتا باید بگویم که احتمالا نمونه ای که استنتاجشان را بر اساس آن بنا کرده اند بیش تر محدود به حوزه های علوم انسانی بوده که این وضع در آن برجسته تر است. در رشته های مهندسی و علوم و پزشکی در ایران انگیزه برای تمرکز روی حوزه مشخص بیش تر است و در مقایسه با افراد حوزه علوم انسانی معمولا متخصصان این رشته ها روی حوزه های باریک تری کار می کنند.

    این مقاله ساده و قابل فهم چارچوب نظری برای فهم این موضوع فراهم می کند. حرف مقاله این است که دو بخش اقتصاد یعنی بخش نیروی انسانی و بخش تحقیقات رابطه مکمل با یک دیگر دارند. معنای اقتصادی این حرف این است که بهره وری نهایی سرمایه گذاری در هر یک از بخش ها رابطه مثبت با “سطح” انباشت سرمایه در بخش دیگر دارد. بخش تحقیقات زمانی با بازده بالا کار می کند که سطح بالایی از انباشت نیروی انسانی در اقتصاد وجود داشته باشد و سرمایه گذاری برای کسب سرمایه انسانی زمانی بهره ورتر خواهد بود که سطح فعالیت های تحقیقاتی (و در نتیجه تقاضا برای نیروی متخصص) در اقتصاد بالا باشد.

    در عمل تصمیم برای سرمایه گذاری توسط هر دو بخش قبل از معلوم شدن نتیجه تصمیم بخش دیگر صورت می گیرد در نتیجه کل موضوع یک بازی را شکل می دهد. مقاله نشان می دهد که تعادل انتظارات عقلانی (Rational Expectations Equilibrium) شکل گرفته در اقتصاد می تواند دارای تعادل های چندگانه باشد. یک نقطه تعادل می تواند این باشد که افراد به درستی پیش بینی کنند که بخش تحقیقات رشد خواهد کرد و لذا انرژی بیشتری برای کسب سرمایه انسانی صرف کنند و بنگاه ها هم متقابلا با پیش بینی این که سطح سرمایه انسانی بالا خواهد بود سرمایه گذاری در تحقیقات را بیش تر کنند. تعادل دیگر می تواند این باشد که هر دو طرف بر عکس فکر کند. نیروی انسانی پیش بینی کند که سطح تحقیقات پایین خواهد بود و لذا سطح انباشت سرمایه انسانی را پایین بیاورد و بنگاه هم متقابلا با همین حدس سطح تحقیقاتش را کاهش دهد. به لحاظ نظری هر دو این تعادل ها می توانند اتفاق بیفتند و لذا اقتصاد ممکن است در تله تعادل نیروی انسانی ضعیف – تحقیقات کم گیر کند.

    حال نقش دولت چه می تواند باشد؟ دولت می تواند با تغییر دادن انتظارات و دادن علامت به هر یک از دو بخش تعادل اقتصاد را از تعادل با بازده پایین به نقطه تعادل با بازده بالا منتقل کند. مثلا فرض کنید که دولت اعلام کند که سرمایه گذاری خوبی روی تربیت نیروی انسانی سطح بالا خواهد کرد. این علامت انتظارات بنگاه ها را تغییر می دهد و لذا برای آن ها بهینه خواهد بود که سرمایه گذاری روی تحقیقات را افزایش دهند. نیروی انسانی هم با درک پاسخ بخش تحقیقات رفتار جدیدی را در پیش می گیرد که مبتنی بر افزایش سرمایه گذاری در آموزش است. برخی محققان معتقدند که سرمایه گذاری گسترده کره (و به دنبال آن بقیه کشورهای شرق آسیا) در حوزه نیروی انسانی در دهه ۵۰ میلادی همین مکانیسم را در اقتصاد فعال کرد.

    اگر تحقیقات در معنی وسیع تری تفسیر کنیم به گونه ای که کل تقاضا برای فعالیت فکری نیروی انسانی متخصص در حوزه علوم انسانی را شامل شود همین مدل با وضع کشور ما مرتبط خواهد بود. نیروی انسانی می داند که تقاضای بالایی برای تخصص های سطح بالا وجود ندارد و لذا رفتار بهینه مبتنی بر تخصص پایین را دنبال می کند و از آن طرف بخش تقاضا (مثلا کارفرمایان یا مراکز تحقیقاتی) با درک این که نیروی انسانی تخصص بالا از خود نشان نخواهد داد حوزه های کار را متناسب با سطح پایین تخصص تعریف می کنند و لذا اقتصاد در تله مهارت کم – تحقیقات پایین قرار می گیرد.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها