یکی از مهم ترین ویژگی های اقتصاد که من را به خودش جذب کرد قدرت نظری این حوزه برای تحلیل پدیده های پیچیده و پیش نهاد نتایج خلاف شهودی (Counter Intuitive) است. یکی از علایقی که جدیدا دنبال می کنم جمع کردن مقاله هایی است که این موقعیت های غیرشهودی را مدل می کنند. موقعیت هایی که شهود ساده ما قادر به درک رفتار استراتژیک ناشی از تعامل دو یا چند بازی گر هوشمند نیست و لذا غلط است. مثال هایش فراوان است: آیا رقابت بیشتر لزوما منجر به کاهش قیمت می شود؟ آیا ادغام دو بنگاه لزوما باعث افزایش قیمت می شود؟ آیا افزایش قیمت مواد اولیه باعث کاهش سود صنعت می شود؟ آیا رقابت بیش تر منجر به سرمایه گذاری بیش تر روی تحقیق و توسعه می شود؟ آیا عمومی شدن قیمت ها باعث کاهش آن می شود؟ …
این ها همه مواردی است که شهود ساده تمایل دارد تا بگوید “وقتی چیز خوبی (مثلا رقابت) زیاد(کم) می شود چیز خوب دیگری (مثلا قیمت پایین) بیش تر (کم تر) می شود”. حال آن که مقالات نظری و تجربی متعدد موقعیت های درست برعکس آن را هم نشان می دهد. در واقع برای تمام سوال هایی که در بالا گفتم مقاله هایی دیده ام که موقعیت هایی را نشان می دهند که در آن نتایجی خلاف آن چیزی که در نگاه اول به نظر می رسد به دست می آید. یک نکته را هم باید فراموش نکرد و آن این که این نتایج خلاف شهودی فقط و فقط به مدد مدل های ریاضی به دست می آید و “اقتصاد به مثابه داستان” (که ظاهرا در وطن طرف دار زیاد دارد) هرگز قادر نیست تا تحلیل درستی راجع به آن ها داشته باشد.
یک مورد جالب مقاله کوتاهی از مارتین شوبیک است که در ژورنال فاینانس چاپ شده است (شوبیک همان کسی است که بازی خرید دلار را طراحی کرده و من قبلا این جا در موردش نوشتم.). تیتر مقاله شوبیک کمی فنی است ولی می شود تیتر ساده تری برای آن پیش نهاد کرد و آن این که “آیا دست رسی به اطلاعات بیش تر لزوما باعث افزایش رفاه می شود؟” باز شهود ساده و در حد مقدمات اقتصاد ممکن است قاطعانه بگوید بلی! شوبیک نشان می دهد که لزوما این طور نیست.
داستانی که تعریف می کند از این قرار است. دو نفر عامل را فرض کنید که نسبت به آینده دچار عدم اطمینان هستند. وضعیت آینده ممکن است “خوب” یا “بد” باشد. مثال دنیای واقع این می تواند عدم اطمینان ما از سلامت جسمی، تصادف خودرو، وضعیت اقتصادی و یا بازده دارایی هایمان باشد. طبیعی است که قرارداد بیمه روشی شناخته شده برای افزایش مطلوبیت افراد است. قرارداد بیمه مطلوبیت ثابتی را در هر دو وضعیت بد و خوب تضمین می کند (اگر ماشینتان دزدیده شود یا تصادف کند بیمه بدنه پول خودرو را بهتان می دهد و اگر هم نکنید که خودروی سالم را دارید). می دانیم که افراد ریسک گریز هستند و لذا قرارداد بیمه وضع آن ها را نسبت به وضعیت فاقد بیمه به تر می کند.
شوبیک می گوید حال فرض کنیم که به دو طرف قرارداد بیمه این امکان را بدهیم که انتخاب کنند که آیا دوست دارند نسبت به آینده نادان باشند یا علاقه دارند که به قدرت پیش گویی آینده مجهز باشند. فرض کنید افراد بخواهند تا قدرت پیش گویی به آن ها اعطا شود (افزایش اطلاعات). حال بازی بین دو طرف بیمه را تصور کنید. اگر من بدانم که طرف من قرار است وضعیت بدی داشته باشد هرگز حاضر نمی شوم در قرارداد بیمه با او شریک شوم (چون باید به او چیزی بدهم) و اگر بدانم او در وضعیت خوب خواهد بود علاقه مند هستم که با او قرارداد ببندم (چون قرار نیست چیزی بدهم). طرف مقابل هم وقتی وضعیت آینده اش خوب است علاقه ای به قرارداد بیمه ندارد و وقتی وضعش بد است می خواهد بیمه بخرد.
خوب نتیجه چیست؟ خیلی ساده بازار بیمه از هم می پاشد و امکان بیمه از بین می رود و هر دو طرف به وضع اولیه فاقد بیمه بر می گردند (به اصطلاح اقتصاددان ها آتارکی Autarky). لذا با این اطلاعات بیش تر سطح مطلوبیت هر دو طرف کاهش می یابد! مقاله حالت های دیگری را هم بحث می کند. مثلا این که یک طرف انتخاب کند که آینده را بداند و یکی نادان باقی بماند. این بحث ها مربوط به موضوع اطلاعات نامتقارن می شود که اتفاقا قصد دارم به زودی در موردش چیزی بنویسم.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید