بهاره خواسته تا توضیح دهم سازگاری مشوقی (Incentive Compatibility) چیست. راستش این مفهوم یکی از قشنگ ترین مفاهیمی است که در اقتصاد دیده ام. از قول دکتر لافون فقید (نویسنده کتاب معروف نظریه مشوق ها) نقل می کنند که گفته بود اقتصاد مدرن یک محدودیت به محدودیت منابع که به طور سنتی در مسایل بهینه سازی اقتصاد بوده اضافه کرده و آن هم محدودیت مربوط به سازگاری مشوق ها است. حالا سازگاری مشوق ها یعنی چی؟
اگر چند مطلب قبلی راجع به بازی علامت دهی و طراحی مکانیسم ها را به خاطر بیاورید مساله مهم در طراحی مکانیسم های اقتصادی این است که ما “نوع” (Type) عوامل اقتصادی را نمی دانیم (خود فرد معمولا نوعش را می داند ولی طرف مقابلش قادر به تشخیص نوع او نیست). نوع در واقع اطلاعاتی است که مشخصه های ذاتی یا رفتاری عامل اقتصادی که متناسب با بستر مساله مورد علاقه طراح مکانیسم است مشخص می کند. به عنوان مثال در بحث وام بانکی نوع به میزان ریسک خریدار، در مساله استخدام نیروی انسانی به توانایی فرد، در بحث بیمه سلامتی به وضعیت جسمانی فرد و احتمال بیماری یا مرگ او، در بحث خرید سهام شرکت ها به کیفیت عمل کرد شرکت در آینده، در طراحی فروش بلیط هواپیما به تمایل به پرداخت مشتری و … اشاره می کند. حتما برایتان روشن است که در هر کدام از این مسایل نوع های “بد” (از دید طرف دیگر) سعی می کنند خود را “خوب” نشان دهند. مثلا میزان ریسک خود را پایین یا میزان توانایی خود را بالا نشان دهند.
اصل سازگاری مشوق ها به این اشاره می کند که در طراحی مکانیسم (مثلا قرارداد یا حراج) باید گزینه های موجود طوری طراحی شود که هر نوع از عامل ها دقیقا بسته مربوط به خود را انتخاب کند و انگیزه ای برای جا زدن خود به عنوان نوع دیگر نداشته باشد. در این مسایل معمولا برای هر عامل یک محدودیت عقلانیت یا مشارکت (Participation/Rationality Constraint) داریم که بیان می کند که منافع عامل از مشارکت در مکانیسم ما باید حداقل به اندازه مطلوبیت قبلی او باشد. محدودیت دوم سازگاری مشوقی است که می گوید با در نظر گرفتن هر نوع مطلوبیت ناشی از اعلام خود به عنوان نوع واقعی باید بالاتر از مطلوبیت ناشی از اعلام نوع دروغین باشد. به این ترتیب هر کسی انگیزه دارد که “راست” بگوید.
بگذارید مثال بزنم. یک فروشنده بیمه خودرو را در نظر بگیرید که با دو نوع خریدار پرریسک و کم ریسک مواجه است ولی نمی تواند نوع آن ها را تشخیص دهد. طبیعی است که نوع پرریسک علاقه مند است تا خودش را کم ریسک نشان دهد تا حق بیمه کم تری پرداخت کند. حالا بیمه گر دو نوع قرارداد طراحی می کند. یک قرارداد درصد کمی از خسارت را پوشش می دهد و قیمت آن ارزان تر است و قرارداد بعدی درصد بالایی را با قیمت بالایی پوشش می دهد. در این صورت هیچ نوعی علاقه مند نیست قرارداد غلط را انتخاب کند. نوع پرریسک قرارداد گران تر را انتخاب می کند چون ریسک بالایی دارد و پوشش کم ریسک برایش کافی نیست و نوع کم ریسک هم قرارداد ارزان را انتخاب می کند چون هزینه قرارداد دیگر برایش گران است. (در عمل معمولا فقط یکی از انواع علاقه مند است نوع دیگر را تقلید کند و لذا فقط یک محدودیت کافی است. مثلا نیروی خوب علاقه ای ندارد خود را ضعیف نشان دهد ولی برعکس آن ممکن است. لذا معمولا فقط یکی از محدودیت ها با علامت مساوی ارضا می شود (ضریب لاگرانژ یا قیمت سایه ای آن غیرصفر است) و محدودیت دیگر Binding نیست).
به نظرم هنر پیاده سازی مکانیسم های دارای سازگاری مشوقی یکی از مهم ترین مفاهیمی است که اقتصاددان ها می توانند به حوزه های دیگر علوم اجتماعی صادر کنند.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید