این دوست عزیزم مطلبی نوشته که ذهن من را متوجه سوالی کرد: آیا می توان در جامعه ای حق برابر طلاق برای زن و مرد ایجاد کرد ولی سنت مهریه را هم چنان ادامه داد؟ آیا این وضعیت در تعادل است؟
به نظرم این سوال می تواند جدی باشد چرا که می دانیم جوامعی وجود دارند که حق برابر برای طلاق به زن و مرد اعطا می کنند (مثلا شمال آفریقا) و در عین حال حق زن برای داشتن مهریه بالقوه در آن ها وجود دارد. هرچند موضوع مرکزی بحث من این نیست ولی مختصر بگویم که با وجود طرف داری ام از حق برابر زنان برای طلاق، تحت شرایط خاصی (مثلا خانه دار بودن کامل زن) از وجود مهریه – علی رغم همه نقدهایی که همه می دانیم بر آن وارد است – هم طرف داری می کنم. دلیلش نوع تقسیم کار در جوامعی مثل جامعه ما است که حق الزحمه زن خانه دار را به صورت پولی پرداخت نمی کند و لذا در زمان جدایی سهمی برای مشارکت او در انباشت ثروت خانواده در طول زمان وجود ندارد. مهریه می تواند تا حدی جبران کننده ضعف این مکانیسم باشد.
حال صورت مساله این است که در شرایط اعطای حق طلاق به زن – در کشور ما مثلا از طریق شرایط ضمن عقد – سقف مهریه چه قدر می تواند باشد؟ آیا همان مقدار قبلی یا کم تر/بیش تر از قبل؟ از دید من صورت مساله بسیار شبیه آپشن فروش آمریکایی است. ولی آپشن فروش آمریکایی چیست؟
American Put Option به زبان ساده قراردادی است که به صاحب آن اجازه می دهد در یک فاصله زمانی مشخص (یا بی نهایت) یک دارایی (مثلا یک سهم یا یک بشکه نفت) را به قیمت مشخصی به فروش برساند. بر خلاف آپشن اروپایی که فقط در روز آخر قرارداد قابل اجرا است آپشن آمریکایی در تمام طول قرارداد قابل اجرا است یعنی صاحب آن هر لحظه می تواند اراده کند و دارایی را به قیمت مشخص شده به فروش برساند. این ویژگی باعث می شود تا تحلیل و قیمت گذاری آپشن آمریکایی خیلی پیچیده تر از نوع اروپایی باشد. (این اسم آمریکایی و اروپایی و حتی آپشن آسیایی قراردادی هستند). اجازه دهید مثال بزنم.
فرض کنید قیمت یک سهم الان ۸۰ تومان باشد. یک آپشن فروش “اروپایی” برای فروش سهم به قیمت ۱۰۰ تومان در دو سال آینده هیچ مشکلی ندارد. شما قرارداد آپشن را می خرید و دو سال بعد اگر قیمت سهم کم تر از ۱۰۰ تومان بود با استفاده از حق خود آن را به ۱۰۰ تومان می فروشید و اگر بیش از ۱۰۰ تومان بود که نیازی به اجرای آپشن ندارید. حال فرض کنید که همین موضوع را برای آپشن آمریکایی داشته باشیم و با قیمت ۱۰۰ تومان و زمان دو سال آن را بفروشیم. در این صورت خریدار آپشن را می خرد و سهم را هم به ۸۰ تومان می خرد و با استفاده از حقش در قرارداد آپشن فورا آن را به ۱۰۰ تومان می فروشد. اگر معامله در بازار خیلی سریع باشد این عمل چیزی نزدیک به آربیتراژ است (نه دقیقا آربیتراژ چون ریسک بسیار کوچکی در فاصله خرید سهم و اجرای آپشن وجود دارد). در این حالت اصطلاحا می گوییم که آپشن در پول (In the Money) است. این وضعیت مرزهای مشخصی برای قیمت فروش آپشن آمریکایی ایجاد می کند و الزام می کند تا تفاوت بین قیمت اجرایی کردن (Exercise Price) و هزینه خرید آپشن آمریکایی حتما کم تر از قیمت لحظه ای دارایی باشد.
حال این بحث های خسته کننده چه ربطی به طلاق و مهریه دارد؟ در نبود حق طلاق برای زن، حق طلاق برای مرد حالت یک آپشن آمریکایی “خرید” (Call)برای مرد را دارد که در آن قیمت خروج از قرارداد ازدواج (خرید وضعیت قبل از ازدواج) به اندازه مهریه تعیین شده است. اگر رقم مهریه خیلی بالا باشد مرد هیچ گاه این آپشن خودش را اجرایی (Exercise) نمی کند. با معرفی وضعیت جدید یعنی حق طلاق برای زن موضوع جالب تر می شود. حق طلاق برای مرد همان نقش آپشن خرید را دارد ولی برای زن آپشن “فروش” (Put) است یعنی زن می تواند در هر زمان که بخواهد دارایی تحت قرارداد (زندگی مشترک) را واگذار کند و در عوض قیمت از پیش تعیین شده (مهریه) را دریافت کند. همانند مثال سهام اگر ارزش مهریه از ارزش ادامه زندگی (Continuation Value) با فرد مقابل بالاتر باشد زن انگیزه دارد تا قرارداد مهریه را در اولین فرصت ممکن اجرایی کند. این وضعیت سقف جدی برای مهریه تحت شرایط جدید قرار می دهد و باعث کاهش معنی دار در سطح تعادلی مهریه در جامعه می شود (البته مقدار آن به صفر نمی رسد چون به هر حال زندگی مشترک ارزش بالایی دارد).
خلاصه این که به نظر می رسد که مهریه بالا ولی نبود حق طلاق برای زن یک نقطه تعادل بوده وقتی حق طلاق زن به او برمی گردد دیگر نمی توان مهریه را در سطح قبلی نگه داشت و باید آن را هم تحت شرایط جدید تعدیل کرد. این هم پاسخ من به سوالی که دوستم در پستش مطرح کرده بود.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید