• اقتصاد مهندسی و نگاه مهندسی به اقتصاد

    این پست به بحث قبلی مربوط است ولی از زاویه دیگر. اگر کامنت ها را بخوانید متوجه بحثی (قدیمی) بین پویا جبل عاملی و پویان مشایخ در مورد یکی از سرمقاله هایی که پویا در انتقاد از نگاه مهندسی به اقتصاد نوشته بود می شوید. من هر چند با همه گفته های پویا موافق نیستم (مثلا این نظر ضمنی اش که مهارت کمی اثر منفی در یادگیری اقتصاد دارد) ولی می توانم حسش را از اصل ماجرا درک کنم و اتفاقا با او خیلی موافق باشم: من هم به شدت مخالف نگاه مهندسی به اقتصاد هستم. کمی برایتان عجیب است ولی اجازه بدهید داستان را ادامه بدهیم.

    پویان دو سه روز پیش نقدی بر یکی از مقاله هایی که دکتر کاظم اورعی (استاد گروه معدن دانش گاه تربیت مدرس) در مورد تورم نوشته بود نوشت. به لحاظ محتوایی من کاملا موافق نقد پویان هستم. روزبه هم که بعد از موفقیت بسیار چشم گیرش در کسب موقعیت استادیاری در دانش گاه ایالتی آریزونا و هم کار شدن با پریسکات (از مهم ترین چهره های سازنده اقتصاد کلان مدرن و نظریه چرخه های تجاری حقیقی) دوباره وبلاگ نویسی را شروع کرده است نقدی علمی و تفصیلی بر ادعاهای دکتر اورعی مطرح کرده است که توصیه می کنم حتما بخوانید.

    پویان گفته بود که وقتی یک استاد معدن این چنین بی محابا در مورد اقتصاد کلان نظر می دهد نتیجه مقاله اش از این به تر نمی شود. من به خاطر کارهایی که در این یک سال اخیر در مورد اقتصاد منابع طبیعی و فلزات انجام می دهم دکتر اورعی را از روی مقاله هایش و کتاب اقتصاد برای همه اش می شناسم و می دانم که ایشان در واقع استاد معدن به معنی فنی قضیه نیست و بیش تر روی مباحث اقتصاد معدن کار می کند. در واکنش به پست پویان یک نفر از خوانندگانش هم به این نکته اشاره کرده بود که دکتر اورعی در واقع استاد “اقتصاد مهندسی” و “اقتصاد معدن” است و بر خلاف تصور پویان کاملا تخصص اقتصادی دارد.

    بدون این که کاری به شخص دکتر اورعی داشته باشیم باید بگویم که این ماجرا اتفاقا علامت خوبی از تفاهم پویا و پویان است چرا که هر دو هم عقیده هستند که “نگاه مهندسی به اقتصاد بسیار خطرناک است”. پویا به شکل آشکار و پویان به شکل ضمنی. بگذارید به این سوال بپردازیم: فرض کنیم آقا/خانم الف در دانش گاه دروسی مثل اقتصاد مهندسی، تحقیق در عملیات، اقتصاد معدن، کارآفرینی و چیزهایی مثل آن تدریس می کند. آیا دانش این فرد در این حوزه چارچوب فکری درستی برای نظر دادن در مورد “سیاست های اقتصادی” است؟ به نظر می رسد نه! چرا؟

    جواب ساده است. در درسی مثل اقتصاد مهندسی یا اقتصاد معدن ما معمولا با موضوع “پویایی” و “انتخاب عامل ها” مواجه نیستیم. این نوع دروس معمولا برای یک بنگاه مطرح می شوند که یک مدیریت عقلانی تمامی پارامترهای آن را تحت کنترل دارد. هر چند از برخی مفاهیم اقتصادی مثل هزینه زمانی پول و تابع تقاضا استفاده می کنیم ولی در واقع (ضمنی) فرض می کنیم که جهان بیرون ثابت است و ما باید از بین گزینه های مختلف دست به انتخاب بزنیم و البته برای این انتخاب ها پارامترهایی مثل قیمت فروش محصول و یا ارزش فعلی سرمایه گذاری را محاسبه کنیم. جهان در این مسایل بسیار ساده و تحت کنترل است.

    در مقابل پیام اقتصاد مدرن این است که ما در برابر هر سیاستی با عامل های عقلانی (فرد یا بنگاه یا سیاست مدار) طرف هستیم که هم انتظاراتی راجع به آینده دارند و هم در واکنش به اطلاعات جدید فورا واکنش نشان داده و تصمیمات خود را بروز می کنند. واکنش عامل ها به سیاست ها لزوما آن چیزی نیست که سیاست گذار علاقه مند است یا انتظار دارد بل که چیزی است که برای خود عامل بهینه است. تعامل رفتار عامل ها در واکنش به تکانه های سیستم (سیاست یا شوک) پویایی خاصی را بر سیستم اقتصادی حاکم می کند که ما در علم اقتصاد (خصوصا اقتصاد کلان و اقتصاد مالی) علاقه مند به درک آن هستیم. مطالعه تورم و سیاست پولی نمونه ای از این نوع مسایل است.

    اگر مقاله دکتر اورعی را بخوانید جمله های جالبی در آن می بینید مثل “اگر از خزانه که منبع اصلی سرمایه است به عنوان محرک اقتصاد استفاده شود” و یا این جمله که “با سوق دادن بیشتر سرمایه به سمت تولید و اشتغال پایدار اقتصاد ایران شکوفا خواهد شد”. پارادایم حاکم بر این جملات دقیقا پارادایم حاکم بر ذهن یک استاد اقتصاد مهندسی است که در آن “مدیر” شرکت و نه بازار منابع را تخصیص می دهد و تعیین هم می کند که منابع نه به فعالیت های “بد” بل که به سمت “تولید و اشتغال پایدار” سوق یابد. در مقابل یک اقتصاددان وقتی با مساله عرضه اضافی پول یا افزایش پایه پولی مواجه می شود فورا در ذهنش مفاهیمی مثل انتظارات، نرخ بهره، قیمت دارایی ها، مصرف، پورت فولیوی بهینه، عرضه نیروی کار، بازار کالا و تقاضای پول و واکنش این متغیرها به افزایش حجم پول و تاثیرات آن ها بر روی یک دیگر و نهایتا پویایی اقتصاد از حرکت از نقطه اولیه به تعادل نهایی شکل می گیرد.

    حرف اولم را تکرار می کنم که نگاه مهندسی به اقتصاد بسیار خطرناک است وقتی معنی آن این باشد که اقتصاد را به شکل یک ماشین ساده کاملا تحت کنترل تصور کنیم که می توان آن را به هر شکلی هدایت کرد. فکر کنم پویا و پویان هر دو اتفاقا روی این موضوع خیلی توافق دارند. نگاه مهندسی به اقتصاد البته زمانی خیلی مفید خواهد بود که با درک رفتار عامل ها و تعادل نظام اقتصادی از دانش مهندسی برای مدل کردن پویایی های اقتصاد استفاده کنیم.

    پ.ن: برای جلوگیری از سوءبرداشت این نکته را باید متذکر شوم که مطلب فوق به هیچ وجه کوچک ترین موافقتی با این نظر که “چون در اقتصاد با انسان های آزاد سر و کار داریم پس اقتصاد علم قطعی نیست و نمی شود مثل علوم طبیعی با آن برخورد کرد” ندارد. اقتصاد در جمعیت های بزرگ اتفاقا از قانون مندی های پایداری پیروی می کند و کار ما هم درک رفتار سیستم های پیچیده مبتنی بر این قانون مندی ها است و به همین علت هم ابزارهای علوم طبیعی بسیار برایمان مفید هستند. اگر بخواهیم آزادی انسان ها را به عنوان عدم پیروی رفتار آن ها از یک قانون مشخص (مثلا عقلانیت) تعبیر کنیم که بساط علم و مطالعه رفتار تعطیل است.

    پ.ن ۲: یک نکته تلخ قضیه این است که تعداد قابل توجهی از اساتید اقتصاد و حتی روزنامه نگاران اقتصادی در ایران اتفاقا به شدت “نگاه مهندسی” به اقتصاد دارند. با این که خودشان مهندسی نخوانده اند و مخالف سرسخت مهندس های اقتصادخوانده هستند. دارم سعی می کنم یک مقاله مستقل در این باره بنویسم.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها