۱)خلاصه ای از تعداد زیادی از نظرها: ملی گرایی نتایج عملی و مثبت بسیاری به بار آورده و می آورد پس نباید “زیراب” آن را زد.
پاسخ: در این که ملی گرایی در بسیاری مقاطع تاریخی و نقاط جغرافیایی کارکرد مثبت داشته است که شکی نیست. کافی است کسی تاریخ نهضت های ملی اروپا در قرن ۱۹ و خاورمیانه در قرن ۲۰ را بخواند تا این موضوع را کاملا درک کند ولی این “واقعیت” هیچ چیزی را در بحث من عوض نمی کند چرا که بر اساس چارچوب ذهنی که من دارم “کارکرد مثبت” یک چیز دلیلی بر “اصالت” یا “اخلاقی” بودن آن نمی شود. نازیسم و کمونیسم هم در مقاطع اولیه فعالیت خود پیش رفت قابل توجهی برای کشورهای خود به بار آورند ولی این دلیل نمی شود که از آن ها طرف داری کنیم. این بحث تاحدی یادآور دعوای جدی بین “حقیقت” و “آرامش” است. من شخصا طرف دار عریان کردن حقیقت هستم ولو این که آرامش را از مخاطبان بگیرد. به عبارت دیگر قایل به گول زدن انسان ها با علاقه مند کردن آن ها به برخی ارزش های غیراصیل در جهت دست یابی به اهداف (ولو مثبت) نیستم. طبعا این که ملی گرایی گول زدن خود و بقیه است از دید من است و دیگری ممکن است فکر کند که این عین اصالت در زندگی است. این موضوع به شدت به “انتخاب” اولیه چارچوب فکری فرد بستگی دارد که به نظر نمی رسد خیلی قابل مناقشه منطقی باشد.
۲) خلاصه ای از چند نظر: انسان ها همیشه هم قبلیه ای خود را به بقیه ترجیح می دهند و گریزی از این نیست.
پاسخ: باز در درست بودن “گزارش” فوق شکی نیست. در این که بعضی وقت ها ملاحظه محدودیت منافع باعث می شود تا تلاش هایمان را روی بهبود وضع افراد نزدیک مان متمرکز کنیم هم تردیدی نیست و اتفاقا هیچ جای این پست چیزی راجع به این موضوع گفته نشده است. بحث بیش تر بر سر انتخاب بین حق و مناسبات قبیله ای در زمان تعارض این دو است. طبعا تعداد آلمانی های غیریهودی که به جنبش های مقاومت کمک رساندند یا روشن فکران فرانسوی که برای رهایی الجزایر تلاش کردند و اسراییلی هایی که برای حقوق فلسطینیان تلاش می کنند زیاد نیست. این افراد از دید هم قبیله های خود “خائن” هستند ولی از دید من در پیش گاه بشریت و اخلاق سربلند هستند. فکر کنم بد نیست که حداقل در عالم نظر به این افراد تاسی بجوییم و نه برعکس آن.
۳) کسی در خانواده ای که پدرش “فاضل” است بدنیا آمده است (فرود آمده باشد!) طبیعتا این پدر فاضل برکات برای آن شخص دارد که در زندگی، نگرشش به دنیا تاثیر می گذارد و به نظر من آن شخص حق دارد در مقابل افرادی با خانواده ی “تازه به دوران رسیده” و غیر “فاضل” احساس غرور و افتخار کند
پاسخ: مستقل از این که اصولا فخر فروختن خیلی کار جالبی نیست من هر چه فکر می کنم دلیلی نمی بینم که کسی که پدرش فاضل بوده موضوعی برای افتخار کردن داشته باشد. در به ترین حالت اگر خودش فاضل و یا از فضل پدر بهره ای برده بود شاید با مسامحه بتوان مجوز افتخار را صادر کرد ولی غیر از آن را نمی فهمم. آیا این دو انتخاب کرده اند که در کدام خانواده به دنیا بیاند که موضوع غرور و افتخار در بین باشد؟
۴) به شما دوستانه توصیه می کنم وارد مقولات فلسفی- جامعه شناسی – روانشناسی و …. نشوید چون از عبارات غیر تخصصی استفاده می کنید و علاوه بر آنکه متخصصان این حوزه ها از شما ناراحت می شوند (صرفنظر از اینکه با نظرت موافق باشند یا نه) مخاطبان اقتصادی اتان را نیز از دست می دهید. یادمان نرود که این دیدگاهیمان را وقتی باید رسانه ای کنیم که به لحاظ تخصصی از توان کافی (و در مواردی از مشروعیت کافی) برای دفاع از دیدگاهی که انتخاب کردیم داشته باشیم.
پاسخ: به نظرم این بحث هیچ ربطی به جامعه شناسی یا روان شناسی ندارد (این که چرا ندارد به صورت پراکنده در بقیه کامنت ها توضیح داده شده است) بل که صرفا در حوزه فلسفه وجودی و فلسفه اخلاق قرار می گیرد که من بنا به علاقه ام چیزهایی در بابشان می خوانم. به نظر این ایده خیلی خطرناکی است که برای نوشتن افراد درباب موضوعاتی که به انتخاب شخصی مربوط می شود مجوز قایل باشیم. پیامد آزادی بیان این است که مادامی که نوشته ای برخی اصول پایه ای مثل عدم توهین یا عدم آشکار کردن اطلاعات خصوصی افراد گم نام را رعایت می کند حق انتشار دارد و در صورت اشتباه بودن استدلال نویسنده می توان به استدلال های او پاسخ داد.
۵) انسان بیگانه با تاریخ ، فرهنگ و زبان و ادبیات خود بی هویت است. به شما توصیه می کنم مکتب آنال را در فلسفه تاریخ بخوانید توصیه می کنم کمی زبانشناسی بخوانید
پاسخ: هویت؟ اگر فردی نخواهد هویتش را شرایط اولیه زندگی اش برایش مشخص کند چه باید بکند؟ از دید من “اصالت” زندگی یک نفر اتفاقا به همین است که چه قدر از قیدهای اولیه فرا می رود و هویت و ارزش هایش را خودش و صرفا خودش تعریف می کند. فکر می کنم نیاز به توضیح نیست که بخشی از این هویت اصیل و خود تعریف کرده می تواند با شرایط اولیه هم پوشانی داشته باشد (یا نداشته باشد) ولی این تصمیمی است که بعدا گرفته می شود و من هیچ دلیلی نمی بینم که تن به مقتضیات محیط زندگی ام بدهم. زبان شناسی خواندن امر جذابی است ولی نمی دانم منطقا چه طور می تواند روی نظر من تاثیر بگذارد. مکتب آنال فرانسوی و زبان شناسی حداکثر به من می گویند که گذشته اهمیت تعیین کننده دارد ولی این فقط به من می گوید که کارم برای این که “وجودم بر هویتم مقدم باشد” کمی سخت تر است و بس و به نظرم نمی رسد توجیهی برای منفعل بودن من ارائه کند.
۶) انسانها تمام زندگیشون مشغول برتری دادن تعدادی افراد هستند.اول خانواده اش رو برتر می دونه بعد دوستاش و … من فکر می کنم برای نوشتن این مطالب باید مطالعه ی خیلی زیادی روی فطرت ها غرایزو رفتار های انسانی کرد که به نظر نمیاد شمااین کارو کرده باشین
پاسخ: اولا خیلی روشن نیست که آیا چیزی به اسم غریزه ثابت در انسان ها وجود دارد یا هر چیزی که می بینیم صرفا شکلی از تعادل رفتار اجتماعی در طول تاریخ است. ثانیا فرض کنیم چیزی به اسم غریزه وجود داشته باشد. آیا هرچیزی که غریزی است لزوما عقلانی یا اخلاقی یا اصیل است و باید به آن تن داد؟ فرض کنیم غریزه (با تسامح) انسان این است که اگر برادرش با فردی از قبیله دیگر دعوا کرد در هر شرایطی طرف برادرش را بگیرد. آیا غریزی بودن این رفتار مجوزی برای تایید آن است؟ همین موضوع را به ملی گرایی تعمیم دهید.
۷) انسانهایی هستند که بزرگترین افتخارات را دارند ولی با آنها آشنایی ندارند و با خود و قوم خود و با فرهنگ و اصالت خود آشنایی کامل ندارند.که باید آن را بجویند و بیابند. اقا حامد شما از کدام گروه هستی؟
پاسخ: از آن هایی که اعتقادی به افتخارات قومی ندارند و دلیل پیشینی برای جستن فرهنگ خود در جهت یافتن این افتخارات نمی بینند.
۸) آنچه فرهنگ جهانی را می سازد مجموعه رنگارنگی از فرهنگهای پراکنده در سرتاسر جهان است . شما که یک متخصص اقتصاد هستید این را باید بهتر درک کنید، شمایی که یقینا باید دید سیستمی هم داشته باشید
پاسخ: من متاسفانه نمی دانم دید سیستمی یعنی چه ولی فکر نمی کنم هیچ جایی گفته باشم که رها شدن از قید وضعیت اولیه به معنی تخریب آن است. ممکن است فرد در انتخابش به این نتیجه برسد که بخشی از هویت ملی اش اتفاقا جذاب و قابل دفاع است و در جهت گسترش آن بکوشد ولی همان طور که در پاسخ دیگری هم گفتم این نتیجه بعد از وقوع Ex-Post است و نه پیشینی Ex-Ante.
۹) اول بگو تعریفت از ملی گرایی، فرهنگ،فرهنگ ملی،جهانی شدن چیست بعد مطلب را تعمیم بده
پاسخ: تا حد امکان چشم.
The term “nationalism” is generally used to describe two phenomena: (1) the attitude that the members of a nation have when they care about their national identity and (2) the actions that the members of a nation take when seeking to achieve (or sustain) self-determination. (Stanford Encyclopedia of Philosophy)
منظور من برداشت اول است که فکر کنم از متن هم روشن است.
Culture: The integrated pattern of human knowledge, belief, and behavior that depends upon the capacity for learning and transmitting knowledge to succeeding generations (M-W Dictionary)
باز فکر کنم این مفهوم در متن روشن است.
۱۰) اینکه مثلا من روبه روی یک انگلیسی که فکر می کند مالک دنیاست کوتاه نمی آیم و از ایرانی دفاع می کنم و به او این اجازه را نمی دهم که با سفسطه و بازی با کلمات ما را تحقیر کند به معنای ضعف من است؟
پاسخ: فرض کن کسی فردا بیاید و رو به روی تو به مارک کفشش افتخار کند و مارک کفش تو را تحقیر کند. چه کار می کنی؟ می ایستی و با او بحث می کنی یا به حماقتش می خندی و وقتت را باهاش تلف نمی کنی؟ من اگر جای تو باشم در مقابل حماقت او سکوت می کنم.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید