تصمیمات مربوط به مهاجرت شامل چندین اختیار (Option) مختلف است. در درجه اول کسی که در کشور خودش است این اختیار را دارد که آنجا را به مقصد کشور بعدی ترک کند. این بسیار شبیه به اختیار سرمایه گذاری است. اگر حتی روی موضوع دقیقتر شویم گزینهای مثل مهاجرت کانادا که به فرد اجازه میدهد تا در فاصله زمانی مشخصی اقدام به مهاجرت کند و یا آنرا برای مدت محدودی به تعویق بیندازند (Option to Defer). این اختیار قیمت دارد (درست مثل اختیار روی وام بانکی که ظرف چند ماه معتبر است).
حال فرض کنیم فرد به هر دلیلی به کشور مقصد رسید. او میتواند یک اختیار خروج (Shut Down Option) داشته باشد که به کشور خودش برگردد یا فاقد این اختیار باشد (مثلا اگر پناهنده باشد). در کنار آن برای برخی اختیار سوییچ یعنی مثلا رفتن از اروپا به آمریکای شمالی هم همیشه وجود دارد. فهرست این اختیارها را میتوان گسترش داده و عناصر دیگری در آن شناسایی کرد ولی داستانی که ذهن من را به خود جلب کرد این بود:
آیا میتوان مهاجری را در مقصد تصور کرد که مطلوبیتش از زندگی در آنجا L باشد و این L اصلا سطح مطلوبی نباشد. فرض کنیم پیش از تصمیم به مهاجرت فرد دقیقا نمیتواند کیفیت زندگیاش در مقصد چه خواهد بود چون این موضوع یک متغیر تصادفی است که دو حالت به خود میگیرد: میتواند H (خوب) یا L (بد) باشد. نتیجه این متغیر تصادفی در واقعیت در پریود بعدی آشکار میشود. حال فرض کنیم اگر فرد پیشاپیش بداند که وضعیت محقق شده اچ خواهد بود مهاجرت را به وضعیت فعلی خودش ترجیح میدهد و اگر پیشاپیش بداند که ال خواهد بود وضعیت فعلی خودش را به مهاجرت ترجیح میدهد. دوست ما مهاجرت میکند و از قضا وضعیت ال محقق میشود. فرد حق بازگشت به کشورش را هم دارد.
سوال اینجا است که چرا با وجود اینکه وضعیت زندگی فرد از آنچیزی که قبلا داشته یا میتواند همین الان بالقوه در کشور خودش داشته باشد پایینتر است و امکان برگشت به کشور خودش را هم دارد ولی همچنان در این وضعیت به ماندن ادامه میدهد؟ یا این فرد کی دیگر تصمیم میگیرد برگردد؟ این پدیدهای است که در تئوری سرمایهگذاری تحت عدم اطمینان از آن به اثر پسماند (Hysteresis) یاد میشود.
خب این بحثهای مهاجرت علاوه بر اینکه به من کمک کرد که بفهمم چرا در این فضا این قدر احساس تنهایی میکنم یک فایده دیگر هم داشت و آن اینکه یک ایده تحقیق سرگرمکننده (یا همان “هابی” در زبان فارسی 🙂 ) بهم داد: مفهومی به اسم سرمایه انسانی و اجتماعی (HSC) تعریف میکنیم که در برگیرنده مهارتهای زبانی، شبکه اجتماعی، سازگاری با ارزشهای محلی و مواردی نظیر آن است. فرد سطح مشخصی از این سرمایه را در کشور خودش دارد و وقتی وارد کشور جدید میشود هم سطح اولیهای از آن را با خودش میآورد. طبیعی است که سطح این متغیر در دو کشور برای یک فرد متفاوت است. عامل همیشه گزینه خروج و برگشت را دارد. از طرف دیگر باید در مورد نرخ بهینه سرمایهگذاری روی سرمایه انسانی و اجتماعی (HSC) تصمیم بگیرد. از طرف دیگر برگشت همیشه هزینه دارد. هم هزینههای مادی و هم هزینه از دست دادن یک پرداخت نهایی (Terminal Value) در آخر ماجرا که در واقعیت میتواند چیزی مثل حقوق بازنشستگی یا پاسپورت یا عضویت در هیات علمی رسمی و مواردی شبیه به این باشد. نکته این است که اگر گزینه خروج پیش از موعد زمانی پرداخت نهایی اجرایی شود (Pre-Mature Exit) کل آن پرداخت نهایی از دست میرود …
بقیهاش بماند وقتی با نویسنده همکارم پرزنتیشن مربوط به موضوع را در جلسه ناهار و بحث (Brown Bag) ماه آینده دانشکده ارائه کردیم 🙂 لطفا اگر ایدهای دارید دریغ نکنید.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید