اول این نوشته حجت قندی را بخوانید. سوالی که پیش آمده این است که منظور از ثروت نابود شده در جریان بحران چیست؟ به قول یکی از خوانندگان حجت ما که چیزی شبیه به سونامی یا زلزله نداشتیم که باعث تخریب شده باشد و عدهای داراییشان را از دست داده باشند. پس در عمل چه چیزی از دست رفته است؟
یک جواب به این سوال این است که هنوز چیز زیادی از دست نرفته است! بخش مهمی از ثروتی که از دست رفته است مربوط به سالهای آینده است. سعی میکنم با مثال موضوع را توضیح دهم. فرض کنید من سهام یک شرکت تولید مواد معدنی را دارم. قیمت سهم شرکت بوده ۱۰۰ تومان و حالا یک دفعه شده۵۰ تومان و من داراییام نصف شده است. این نصف شدن دارایی از کجا آمده است؟ برای پاسخ به این سوال باید ببینیم آن ۱۰۰ تومان از کجا آمده بود. به طور ساده میتوانیم بگوییم آن ۱۰۰ تومان به این خاطر صد تومان بود که دارنده آن انتظار داشت سال بعد ۱۵ تومان و سال بعدش ۱۷ تومان و سال بعدش ۱۶ تومان و الخ سود بگیرد. وقتی ارزش فعلی همه این سودها را جمع کنیم به عدد ۱۰۰ تومان میرسیم. معنی ۱۰۰ تومان هم این است که من حق خودم بر این سودهای آینده را به شما واگذار میکنم و در عوض امروز ۱۰۰ تومان میگیرم که معادل ارزش فعلی آن سودهای آینده است (ماجرا خیلی پیچیدهتر از این است و این قیمتگذاری تابع این است که من و شما چه قدر ریسکگریز هستیم؛ باورمان نسبت به احتمالهای آینده چیست، چه دهک مالیاتی داریم و الخ ولی فعلا از آنها صرفنظر میکنیم)
حالا اگر بحران مالی مثل بحران اخیر رخ دهد همه میدانند که تقاضا برای مواد معدنی در سه سال آینده کم خواهد بود و لذا قیمت آن افت میکند. شرکت از قبل روی اکتشاف و اجاره و تجهیزات معدن هزینه صرف کرده و نمیتواند آنها را پس بگیرد بنا براین کاهش قیمت به معنی کاهش سود خواهد بود. حالا دیگر چشمانداز سودهای سهم من ۱۵ و ۱۶ و ۱۷ نخواهد بود بلکه شاید ۸ و ۹ و ۱۰ شود و لذا پولی هم که مردم بابت سهم من میپردازند کم میشود. من که قبلا میتوانستم از قبل این سهمی که امروز دارم ۱۰۰ تومان بخورم (چه از طریق فروش سهامم یا از طریق بازپرداخت اقساط مصرفم از طریق درآمدهای سالهای آینده سهمم) حالا فقط به اندازه ۵۰ تومان مصرف میکنم. این که الان به اندازه ۵۰ تومان مصرف میکنم اثرات جدیدی روی اقتصاد دارد که بحث را طولانی میکند. فقط به این فکر کنید که وقتی من فقیر شدم کمتر به سفر تفریحی میروم و لذا تقاضا برای خطوط هوایی و هتلها کم میشود و این چرخه جلو میرود و چون در بسیاری از این صنایع چسبندگی ظرفیت را داریم با مازاد ظرفیت مواجه میشویم که همان داستان شرکت معدنی را برای سهامداران آنان ایجاد میکند و الخ.
احتمالا یادتان هست که چند وقت پیش نوشتم که از “تجارت” فارکس و آپشن و اینها به منظورهای سوداگرانه (و نه پوشش ریسک) خوشم نمیآید چون به نظرم بازی جمع صفر میرسد (باز تاکید میکنم که اثر نقدینگی + اثر کشف قیمت که این تجارت فراهم میکند خیلی مهم است ولی آن موضوع جداگانهای است). در همان چارچوب باید بگویم که تحلیل پاراگرافهای قبل شامل این نوع ثروتهای از دست رفته نمیشود. میدانیم که افراد زیادی در این بحران مقداری زیادی از دارایی خود را به دلیل شرطبندی روی اختیارات نادرست از دست دادند. مثلا طرف مقدار زیادی اختیار خرید (Call Option) روی سهام یک شرکت را داشت که نه تنها قیمتش بالا نرفت بلکه افت هم کرد و لذا همه اختیارات بیمصرف شدند و همه پولی که فرد بابت خرید آنها داده بود از دست رفت. به دلیل ماهیت جمع صفر این بازی اینجا از ثروت واقعی از دست رفته صحبت نمیکنیم چون در مقابل هر دارند اختیار یک نفر هم موقعیت معکوس را دارد و اگر این سود میکرد او زیان میبرد و در هر صورت جمع ثروت دو طرف صفر خواهد بود. به عبارت دیگر اگر قیمت سهام بالا میرفت این دوستمان سود میکرد ولی آن یکی که از اختیار را فروخته بود درست همانقدر ضرر میکرد.
بازگشت
دیدگاهتان را بنویسید