• مشاهدات ینگه دنیا ۴: تفاوت تحقیق اقتصاد و مهندسی

    این سفر باعث شده تا تعداد زیادی از دوستان قدیمی و جدید را که دکترای مهندسی خوانده/می‌خوانند را ببینم و طبعا یک موضوع ثابت گفت و گو هم تحقیق دکترای دو طرف بود. از این صحبت‌ها به جمع‌بندی‌هایی رسیده‌ام که این‌جا خلاصه می‌کنم. این جمع‌بندی‌ها برای خود من از جهت درک تفاوت فرهنگ تحقیق و انتشار علم در دو حوزه مختلف مفید بوده است.

    ۱) در اقتصاد دوره دو ساله درس‌های دکترا (Course Work) بسیار کلیدی است و اصولا تا آخر آن دانش‌جو به سختی می‌تواند درگیر کار جدی شود. در مهندسی اهمیت درس از دانش‌گاه به دانش‌گاه متفاوت است ولی به طور عمومی چون دانش‌جویان دکترای مهندسی قبلا به اندازه کافی با مفاهیم پایه آشنا شده‌اند درس‌ها آن تعیین‌کنندگی که در اقتصاد دارند را ندارند. به عنوان مثال یک دانش‌جوی دکترای اقتصاد ممکن است برای اولین بار با مفاهیم اقتصاد خرد یا سنجی در سال اول آشنا شود. در حالی که دانش‌جوی دکترای مخابرات زنجیره‌ای از دروس سنگین ریاضی در این زمینه را گذرانده است.

    ۲) در مهندسی استاد راهنما نقش کلیدی در تعیین تحقیق دانش‌جو دارد. به همین خاطر است که دانش‌جویان مستقیمن با استادان مکاتبه می‌کنند و در زمان پذیرش هم تا اندازه خوبی می‌دانند که در کدام آزمایش‌گاه و در کدام پروژه استاد کار خواهند کرد. این باعث می‌شود تا هم زمان کم‌تری برای یافتن موضوع تلف کنند و هم ارتباط تنگاتنگی با استاد راه‌نما داشته باشند. نهایتا این موضوع برای خود من توضیح داد که چرا اکثر مقالات دانش‌جویان مهندسی هم‌راه با استاد راه‌‌نما و یا با چند نفر نویسنده دیگر است.

    در اقتصاد بر عکس این وظیفه دانش‌جو است که موضوع خوب پیدا کند. پروژه و آزمایش‌گاه به معنی که در مهندسی هست این‌جا وجود ندارد و دانش‌جو باید مدت‌ها فکر کند و بخواند تا بتواند به سوالی برسد که ارزش کار داشته باشد. همین باعث می‌شود تا زمان شروع کار جدی روی تحقیق برای دانش‌جویان اقتصاد چیزی حدود اواخر سال سوم و اوایل سال چهارم باشد. به نظرم تفاوت شیوه تامین مالی دانش‌جو با توضیح این پدیده مرتبط است. در اقتصاد بخش مهمی از تامین مالی از طریق بورس و یا کمک تدریس تامین می‌شود. در مهندسی بیش‌تر از طریق کمک تحقیق است و لذا دانش‌جو درگیر یک پروژه مشخص است. این تفاوت روی‌کرد توضیح می‌دهد که چرا در اقتصاد هر دانش‌جوی دکترا حتما یک مقاله تک نفری دارد چون عمده کار مال خودش است.

    ۳) حس من این است که تحقیق مهندسی سرراست‌تر و مستقیم‌تر از تحقیق اقتصادی است. کاملا می‌توانم تصور کنم که موضوع تحقیق یک پایان‌نامه دکترای مهندسی “استفاده از شبیه‌‌سازی … برای بررسی رفتار … تحت …” باشد. در اقتصاد کار کمی سخت‌تر است چون باید قبل از آن یک پازل یا مشاهده جذاب که ارزش توضیح داشته باشد کشف شده و روی آن کار شود. از این حیث فکر کنم اقتصاد به ریاضی نزدیک‌تر است. با این فرق اساسی که در ریاضی مساله را خود فرد می‌تواند طرح کند و در اقتصاد باید از مشاهدات دنیای بیرون به آن برسد.

    ۴) حجم کار در مهندسی بالا است. مقدار زیادی آزمایش باید اجرا شود یا هزاران خط برنامه باید نوشته شود. باز اقتصاد از این جهت شبیه ریاضی است که خروجی دکترای فرد عملا در یک مقاله ۲۰ صفحه‌ای جمع‌بندی می‌شود. مشکل این است که بر خلاف مهندسی که محقق کار روزمره و ملموس دارد و هر روز صبح می‌تواند ادامه کار قبلی را قدم به قدم دنبال کند جلو رفتن تحقیق اقتصاد (و احتمالا ریاضی) یک جوری ضربه‌ای و شهودی است. یعنی ممکن است آدم هفته‌ها دور خودش بچرخد و از زندگی رنج ببرد و هیچ چیز به دردبخوری تولید نشود ولی در عوض درست وقتی که وسط یک مهمانی خسته‌کننده است اثبات یک قضیه به ذهنش برسد و چند صفحه از مقاله را جلو ببرد.

    طبق معمول مشاهداتی معدود توسط من بود. بقیه لطفا زاویه‌های دید دیگر را اضافه کنند.

    بازگشت
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لطفا با فونت انگلیسی به سوال زیر پاسخ بدهید: *

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

اشتراک ایمیلی

ایمیل خود را برای دریافت آخرین مطالب وارد کنید.

بایگانی‌ها