یکی دو دهه است که رگرسیونهای معمولی Cross-Sectional در اقتصاد را کسی گوش نمیدهد (هر چند متاسفانه در برخی رشتههای علوم انسانی هنوز مقبول است). دلیلش هم این است که در اکثر سیستمهای اقتصادی – اجتماعی متغیر سمت چپ رگرسیون رابطه دو طرفه با خیلی از متغیرهای سمت راست دارد (مساله علیت معکوس) و یا توسط فاکتورهایی تغییر داده میشود که مشاهدهپذیر نیستند و در سمت راست ظاهر نمیشوند (مساله متغیر محذوف). لذا رگرسیون – حالا R2 هر قدر بالا باشد – نتیجه معتبری را گزارش نمیکند و نتایج اهمیت چندانی ندارد. در چنین وضعیتی یکی از ایدهآلترین شرایط برای انجام فعالیتهای امپریکال وقتی است که به اصطلاح شوک تصادفی برونزا به سیستم داریم. چنین شوکهایی – که باید نشان دهیم که مستقل از متغیرهای درونزای سیستم رخ دادهاند – فرصت عالی فراهم میکنند که فرض کنیم که بقیه متغیرها درست قبل و بعد شوک کمابیش ثابت ماندهاند ولی یک فاکتور اصلی در مساله عوض شده است و لذا میتوانیم اثر خالص آن را بسنجیم. تصمیم برای حذف ناگهانی یارانهها و واریز پول تا حدی خوبی در این شرایط صدق میکند. اولا به صورت ناگهانی بود و رابطه چندانی با سایر متغیرها نداشت. ثانیا یک شوک اساسی بود که وضعیت درآمد هزینه دهکهای مختلف و به طبع آن بخشهای دیگر اقتصاد مثل صنایع تولیدکننده محصولات برای این دهکها را تحتالشعاع قرار میدهد. ثالثا٬ عجیب نیست که فرض کنیم که خیلی از متغیرهای اساسی تعیینکننده رفتار عاملها مثل سن و تحصیلات و محل اقامت و حتی درآمد پایه یا برای بنگاهها مثل فناوری تولید و بازارها چند ماه قبل و بعد حذف یارانهها کمابیش ثابت بوده است. از این فرصت عالی استفاده کنید و انواع و اقسامهای مدلهای توضیحدهنده رفتار خانواده یا بنگاهها را با آن بررسی کنید. مثلا ببینید که واریز ناگهانی یک مبلغ بزرگ به حساب سرپرست خانواده چه...
ادامه مطلب ...