• پوپولیسم یا صدای شنیده نشده مردم؟

    منتشر شده در شماره نوروز ۱۳۹۷ مجله اندیشه پویا بی‌وجه نخواهد بود اگر سال‌های اخیر را دوره بازگشتن پوپولیسم به مرکز تحلیل‌های سیاسی دنیا بنامیم. ظهور احزاب پوپولیست در کشورهای توسعه‌یافته غربی – عموما از نوع جریان های دست راستی و راست افراطی – موضوع را دوباره در مرکز توجه محققان علوم سیاسی و اقتصاد سیاسی قرار داده است و موجی از پژوهش‌های جدید در مورد ماهیت، ایدئولوژی، خاست‌گاه‌ها، و تاثیرات سیاسی و اقتصادی این جنبش‌ها را جرقه زده است. اگر جنبش‌های رهایی‌بخش و عدالت‌خواهانه روح زمانه (Zeitgeist) دهه شصت و هفتاد میلادی را شکل می‌دادند، به تعبیری پوپولیسم روح زمانه عصر ما است. ولی پوپولیسم دقیقا چیست؟ «شورش مردم علیه نخبگان» احتمالا مهم‌ترین و شاید تنها وجه مشترک ده‌ها جریان سیاسی مختلف است که در دو قرن گذشته (خصوصا قرن بیستم) با برچسب «پوپولیسم» وصف شده‌اند. در مذمت پوپولیسم و سیاست‌های پوپولیستی فراوان نوشته است و خواننده اندیشه پویا هم قطعا به خوبی با آن‌ها آشنا است: پوپولیسم نهادهای دموکراتیک را بی‌ثبات می‌کند و چرخه‌های سیاسی ایجاد می‌کند. پوپولیسم چپ باعث کوته‌نگری (Short-Termism) و قربانی کردن ملاحظات بلندمدت در سیاست‌‌گذاری‌ها می‌شود، قیمت‌های نسبی را در اقتصاد دست‌کاری می‌‌کند و روند سرمایه‌گذاری را مختل می‌کند. در مقابل جنبش‌های پوپولیستی دست‌راستی معمولا عنصر هویت‌طلبی غیردموکراتیک و غیرلیبرال دارد، خصوصیت بیگانه‌سازی و دگرستیزی (ما و دیگری) را تقویت می‌کند، حقوق اقلیت‌ها را تضمین نمی‌کند، قدرت رسانه‌های زرد را تقویت می‌کند و الخ. در این مقاله کوتاه ولی قصد داریم کمی از موضع و گفتمان مسلط موجود در کشور در تقیبح قاطعانه پوپولیسم – خصوصا به عنوان برچسبی برای توصیف سیاست‌ها – فاصله گرفته و این سوال انتقادی را مطرح کنیم که از پوپولیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی و سیاسی چه می‌توان آموخت؟ این سوال خصوصا وقتی در بستر کشور خودمان مطرح می‌شود اهمیت بیش‌تری دارد چون جنبه‌‌‌های مخرب جریان پوپولیستی راه‌یافته...ادامه مطلب ...
  • وقتی می‌گوییم اقتصادهای نوظهور دقیقا از چه چیزی صحبت می‌کنیم؟

    این مقاله در شماره آخر مهرنامه منتشر شده است. بحث این شماره در مورد اقتصادهای نوظهور (Emerging Markets) است و من در این مقاله مروری مختصر بر برخی جنبه‌های این اقتصادها خواهم داشت. عبارت اقتصاد نوظهور تعریف کاملا دقیق و روشنی ندارد. منشاء آن از نوشته‌های مربوط به مطالعات توسعه و نهادهای بین‌المللی مثل بانک‌جهانی بوده ولی به سرعت به دنیای مدیریت و کسب و کار کشیده شد و هر ذینفعی آن‌را به شکلی که مناسب منظورش باشد تعریف کرد. داغ‌ترین شکل کاربرد بازاریابانه و تجاری این عبارت را در بازارهای مالی می‌بینیم. ریسک‌های بالاتر هم‌راه با بازده‌های به مراتب بالاتر در سبد دارایی‌های این اقتصادها توجه ویژه جریان سرمایه جهانی را جلب کرده است. سرمایه‌گذاری کوتاه‌مدت و بلندمدت روی ارزها٬ بازارهای مالی٬ و پروژه های اقتصادهای نوظهور در شرایطی که بازده روی بازارهای مالی جریان‌اصلی پایین است فرصتی است که نهادهای مالی از دست نداده‌اند. ظهور و فراگیر شدن عبارت «اقتصاد نوظهور» در اصل امری سیاسی است. در فضای دو دهه اخیر دیگر به راحتی سابق  نمی‌شد از دوگانه کشورهای توسعه‌یافته‌/در‌حال‌توسعه صحبت کرد. این جابه‌جایی زبانی پیش‌تر از آن هم رخ داده بود و طی آن عبارت‌های جهان اول و جهان سوم در دهه‌ای پیش از آن منسوخ شده بود. در وجه زبانی‌اش عبارت اقتصاد نوظهور می‌خواهد وجه مثبت و مشارکت‌جو (Inclusive) داشته باشد: می‌گوید این کشور در عین‌حال که هنوز آن‌قدر که باید توسعه‌یافته نیست – طبعا با استانداردهای رایج –  ولی وجه در حال ظهور بودنش این امکان را می‌دهد که امیدش به پیوستن به باشگاه‌ توسعه‌یافته‌ها را از دست ندهد. در بحث‌های سیاست‌گذاری اقصادهای نوظهور را یا می‌توان در معنی محدود و تعریف‌شده آن و شامل ۵ کشور عضو گروه (BRIC(S یعنی برزیل٬ روسیه٬ هند٬ چین و (جدیدتر آفریقای جنوبی) دانست و یا معنی گسترده‌ای از آن را اراده کرده و علاوه بر این کشورها فهرست...ادامه مطلب ...
  • محمد یونس در تجارت فردا

    دست دوستان تجارت فردا درد نکند که پس از گذشت ۳۸ شماره مرتبا مجله را سرحال و خواندنی نگه داشته‌اند. کاملا آشکار است که نسل جدید نشریات و روزنامه‌نگاران اقتصادی وارد مرحله جدیدی شده‌اند و به جای تکرار موضوعات قدیمی و ساده‌سازی‌شده ادبات بروز و متنوع و تخصصی تولید می‌کنند. تجارت فردا هم یکی از این نشریات است. خسته نباشید به همه رفقا. این شماره با محمد یونس (برنده نوبل صلح برای ایجاد نظام تامین مالی برای فقرا) مصاحبه‌ کرده‌اند. من یک صفحه اول مصاحبه را این‌جا می‌گذارم. بقیه مصاحبه و کل پرونده خرده‌وام‌ها (Micro Finance) را در شماره آخر نشریه بخوانید.
  • جنسیت – فقر و انرژی

    ترم بهار نیمه دومی کلاسی را در زمینه سیاست انرژی نو درس می‌دهم و چون درس جدیدی است دست‌مان برای موضوعات باز است. پارسال که برای اولین بار درس می‌دادم به دانش‌جوها گفتم که می‌خواهم جلسه آخر فضای بحث را کمی عوض کنم: یک جلسه را به بحث رابطه انرژی و توسعه و به طور مشخص تعامل انرژی با موضوع جنسیت و فقر اختصاص دادم. ادبیات موضوع لزوما به لحاظ نظری خیلی پخته و پیش‌رفته نیست ولی به هر حال موضوعات جالب و مهمی را – خصوصا از زاویه امپریکال – تحلیل کرده است: از جمله موضوع هزینه نامتقارن انرژی برای طبقات محروم و این‌که چه طور افزایش دست‌رسی به انرژی در مناطق فقیر از زاویه تحلیل جنسیتی اثرات متفاوتی دارد. در بسیار از نقاط جهان زنان بیش‌ترین تماس را با مساله انرژی دارند٬ غذا تهیه می‌کنند و لذا در معرض دود و گازهای سمی اجاق‌های سنتی هستند و مسوولیت تهیه هیزم و خاشاک معمولا بر عهده زنان است (همان طور که در موضوع آب هم همین موضوع را داریم). لذا پیش‌رفت‌های نسبتا ساده‌ای مثل افزایش‌ دست‌رسی به چراغ خوراک‌پزی نفتی گاه ساعت‌ها در وقت زنان صرفه‌جویی می‌کند. این وقت صرفه‌جویی شده بین فعالیت‌های دیگری مثل مشارکت در بازار کار٬ تولید خانگی٬ آموزش٬ تفریحات یا صرف وقت بیش‌تر با کودکان تقسیم می‌شود. مثل خیلی مسایل دیگر جنبه جنسیتی انرژی موضوعی پنهان و ساکت بود که در سال‌های اخیر بیش‌تر مورد توجه قرار گرفته است. (این منبع را ببینید) علاوه بر مقالات یک شماره ویژه از مجله Energy Policy که روی موضوع اجاق‌های غیردودزا بوده یک مقاله مهم و جالب در این زمینه که در کلاس روی آن بحث می‌کنیم این مقاله از Taryn Dinkelman است که تاثیر دست‌رسی به شبکه برق روی اشتغال زنان را نشان می‌دهد. مثل خیلی مسایل دیگر نمی‌توانیم صرفا به هم‌بستگی این دو متغیر نگاه کنیم...ادامه مطلب ...
  • در باب علل عقب‌ماندگی ما ایرانیان

    چند سالی است که نوشته‌هایی که کارشان فهرست کردن عوامل عقب‌ماندگی ایرانیان یا دلایل فرسودگی جامعه ایران است بسیار پرطرف‌دار شده است و هر از گاهی نسخه جدیدی از این نوشته‌ها توسط یکی از استادان علوم سیاسی و اقتصاد و جامعه‌شناسی را می‌بینیم. از بقیه اسم نمی‌برم ولی کار به جایی رسید که حتی استاد ملکیان هم که همیشه اهل دقت و باریک‌بینی در نوشته‌های حوزه کار خودش است یک بار فهرستی طولانی از این عوامل را در مقاله‌ای برشمرد و فکر کنم واکنش منفی هم نسبت به مقاله‌اش کم نبود. یک ویژگی مشترک این تحلیل‌های – شبه‌‌پیامبرگونه و کلان‌نگر – این است که در نگاه اول برای مخاطب بسیار جذاب و پرطرف‌دار هستند. عقب‌ماندگی‌نامه‌های قرن ۲۱ ایران معمولا عواملی را فهرست می‌کنند که با حس روزمره مخاطبان می‌خواند. مثلا می‌گویند ما ایرانی‌ها عقب‌مانده هستیم چون اهل فلان و فلان ویژگی هستیم و مخاطب فورا نه تنها درجه‌ای از این ویژگی‌ها را در خود و اطرافیان می‌یابد بل‌که می‌بیند که سال‌ها است که خودش و والدینش بخشی از این عوامل را به عنوان عوامل عقب‌ماندگی ذکر می‌کرده‌اند و اکنون شنیدنش از زبان یک استاد پرطرف‌دار مهر تاییدی بر درک خود فرد از جامعه اطرافش هم هست. مشکل این نوشته‌ها چیست؟ چند مورد را کوتاه و فهرست‌وار ذکر می‌کنم و امیدوارم بقیه این فهرست را تکمیل کنند. ۱) برای عوامل ذکر شده در مقالات معمولا منبع علمی معتبری ذکر نمی‌شود. بیش‌تر فهرستی است که نویسنده با تامل شخصی به آن‌ها رسیده است. به این خاطر هم اکثر این نوشته‌ها یا اصولا هیچ منبعی ندارند یا منابع‌شان متون تاریخ/جامعه‌پژوهشی مدرن و علمی نیست. ۲) تفکیک علت و معلول در این نوشته‌ها معمولا روشن نیست و عنایت چندانی هم به آن نمی‌شود. مثلا خیلی روی این موضوع بحث نمی‌شود که آیا مدرک‌گرایی دلیلی برای عقب‌ماندگی است یا چون بازده به آموزش در این...ادامه مطلب ...
  • واقعیت پنهان‌شده در لابه‌لای نظریه

    این روزها خیلی معمول است که مراکزی که روی مسایل توسعه (خصوصا توسعه محلی) و تحولات سیاسی/اجتماعی کار می‌کنند از فعالین کشورهای در حال توسعه (مثل فعالین سازمان‌های غیردولتی٬ مقامات محلی٬ کنش‌گران٬ کارآفرینان محلی و الخ) بخواهند که در پنل‌ها حضور بیابند یا برای محققان (مقیم غرب) سخن‌رانی کنند. مثلا مدرسه حکومت‌گری کندی هاروارد مرتبا میزبان چنین اتفاقاتی است. من در حدی که وقتم اجازه داده به چنین محافلی رفته‌ام یا پادکست‌های مربوط به آن‌ها را گوش می‌کنم. متاسفم که بگویم در اکثر موارد گوش دادن به چنین سخن‌رانی‌های خالی از هر نوع فایده بوده است. مورد مشابهش را هم در ایران سراغ داشتم. بسیار معمول بود که مدیران را دعوت کنند که تجارب خود را از پیاده‌سازی نظریه‌های مدیریتی ابراز کنند. غیر از برخی مدیران استثنایی – مثل مرحوم دکتر وفا غفاریان یا مهندس ترکان که با نظریه تعارف نداشتند و مقهور کلیشه‌های آکادمیک نبودند – اکثر این سخن‌رانی‌ها خالی از هر نکته جدیدی و تامل‌برانگیزی برای یک محقق یا مشاور بود. مشاهده من کمی عجیب است چون به طور پیشینی انتظار می‌رود که ماجرا برعکس این باشد. یعنی افرادی که مستقیما با دنیای واقع سر و کار دارند باید بتوانند چیزهای زیادی به محققان برج‌عاج‌نشین بیاموزند٬ ولی چرا این اتفاق نمی‌افتد؟ تجربه من می‌گوید که در اکثر موارد اهل عمل سعی می‌کنند چیزی را تحویل مخاطب بدهند که با چارچوب ذهنی و کلیشه‌/نظریه‌های رایج در آکادمی سازگار باشد. مثلا اگر مقام محلی یا کنش‌گر باشند حتما می‌گویند که افزایش مشارکت محلی یا به‌بود نقش زنان یا دادن وام‌های خرد چه قدر در به‌بود وضعیت موثر بوده و اگر مدیر باشند در فواید انواع روش‌های مدیریتی که پیاده‌ کرده‌اند سخن‌رانی خواهند کرد. به این ترتیب است که جزییات جالب دنیای واقع در چارچوب نظریه‌های خام و با دقت پایین آکادمی یا سازمان‌های بین‌المللی و ارائه‌های استاندارد پاورپوینتی گم می‌شود....ادامه مطلب ...
  • مزیت‌ها و چالش‌های پرداخت وام‌های کوچک با وثیقه یارانه نقدی

    مقاله مشترک من و میثم در روزنامه دنیای اقتصاد

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها