• آدم تلخ

    یک ویژگی جالب جلسات سخن رانی بین ایرانی ها این است که شنونده ها معمولا خیلی دوست دارند سخن ران همان حرف هایی را بزند که آن ها هم می دانند و ته دلشان مانده است. لذا اگر کسی بالای تریبون شروع کند راجع به این حرف زدن که چرا همه مملکت ما پیکان است؟ چرا با این همه ثروت باز ما این همه فقیر هستیم؟ چرا ما با کره شروع کردیم و الان این جا هستیم؟ و صد تا از این چراها و غرهای دیگر که صبح تا شب مردم در داخل تاکسی و اداره و مهمانی ها راجع بهشان تئوری پردازی می کنند، بسیار سخن ران محبوبی می شود. بعضی وقت ها آرزو می کنم کاش کمی زیرک تر و موقع شناس تر بودم. چرا که اصلا بلد نیستم که وقتی کسی این طوری حرف می زند لبخند بزنم و بگویم چقدر جالب! عجب نکته های مهم و پایه ای را بیان می کنید! به جایش عصبانی می شوم و به نظرم می رسد که باید راجع به چیزی صحبت کرد که این قدر واضح نیست و همه آدم های عالم در موردش توافق ندارند. یا این قدر کلی و «همیشه درست» نیست و می شود در موردش حرف های متفاوت و مشخص زد یا برایش کاری کرد. خلاصه برای من جلسات گفت و گو محل درددل نیست جای حرف زدن انتقادی و یادگرفتن از هم دیگر است. به خاطر این رفتار هم فکر می کنم بین یک سری از دوستان اصلا آدم محبوبی نیستم. این که البته گفتن نداشت. از مدل وبلاگم معلوم است. خلاصه این مدل من است. نمی دانم تا کی می توانم تسلیم نشوم. پ.ت: پارسا دوست عزیز و قدیمی من دردلی نوشته و جاهایی هم گلایه کرده از کسانی که هنوز «دکترایشان» را نگرفته اساتید رشته شان را نقد می کنند ولی خودشان...ادامه مطلب ...
  • ادب و آزادی

    با دوست عزیزی صحبت می کردیم. گفت زن/مرد مسلمانی که در اروپا بامرد/ زنی که دستش را به سوی او دراز کرده است دست نمی دهد کار «بدی» می کند. گفتم «بد» یعنی «غیراخلاقی»؟ گفت بله! گفتم چرا؟ گفت برای این که به آن آقا/خانم توهین کرده است. گفتم ولی آیا یک نفر حق ندارد در روابط اجتماعی اش اصول اخلاقی خودش را رعایت کند؟ گفت ولی بلاخره هر جامعه ای عرفی دارد. کسی که قبول کرده در یک جامعه زندگی کند بایدعرف آن جا را هم رعایت کند. گفتم ولی چیزی هم به اسم آزادی فردی داریم که می گوید آدم ها تا وقتی آزادی دیگران را مخدوش نکردند حق دارند هر کاری دوست داشتند بکنند. گفت این خانم/ آقا با دست ندادن با آن آقا/خانم باعث ناراحتی آن ها شده و آزادی ایشان را مخدوش کرده است. گفتم ولی آن آقا/خانم دستش را دراز کرده است. این خانم/آقای مسلمان که کاری نداشته. داشته زندگی خودش را می کرده. گفت ولی این رفتار او نرم اجتماعی را بهم می زند و یک جوری باعث کاهش آزادی دیگران می شود. گفتم من می توانم فرض کنم که فعلا حرفی ندارم ولی آیا تو حاضری تا نتیجه منطقی حرف هایت پیش بروی و تبعات آن را در جوامع دیگر هم بپذیری؟ … واضح است که دغدغه من بحث دست دادن یا ندادن نیست. دست دادن را بردارید و هرچیز دیگری جایش بگذارید. جامعه غرب را بردارید و جایش شرق بگذارید. هم چنین من کاری به تبعات اجتماعی این کار و این که این رفتار باعث انزوای فرد در جامعه می شود یا نه ندارم. مساله من بررسی موضوع در سطح اخلاقی و در نهایت دفاع مطلق از آزادی انسان ها در حوزه فردی است. حتی در جامعه ای مثل غرب هم مفاهیم کلی مثل «عرف» یا «ادب» می تواند مستمسکی برای...ادامه مطلب ...
  • استانیسلاو لم: «تراژدی قرن بیستم در این بود که امکان آزمون اولیه تئوری­های کارل مارکس روی موش­ها موجود نبود». نقل از وبلاگ دوست عزیز و یار کافه نشینی های ماهانه وین مانی ب
  • راست و چپ : شماره دو

    یک تعریف نسبتا شایع در ایران در مورد تفاوت راست و چپ این است که راست ها مدافع وضع موجود هستند و چپ ها تلاش گر تغییر به سمت وضع مطلوب. از جمله اسد عزیز در این نوشته و آقای اسد و بیلی در این نوشته که البته به سبک و سیاق خودش است. به نظر من این تعریف حداقل برای ایران و کشورهایی مثل آن دقیق نیست.. من از شما می پرسم: در جامعه ای مثل ایران و خصوصا در دوره ای مثل دوره احمدی نژاد روشن فکران راست که قاعدتا باید از چیزهایی مثل آزادی های فردی، لیبرالیسم فرهنگی، مالکیت خصوصی، کاهش یارانه ها، کاهش انحصارها، انعطاف پذیر کردن بازار کار و مقررات زدایی از آن، کاهش موانع تجاری و پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی، شناورسازی قیمت ارز، کاهش حمایت از صنعت خودروسازی داخلی و الخ دفاع می کنند طرفدار وضع موجود هستند یا تلاش گر تغییرات اساسی در آن؟ در این شانزده سال گذشته چه کسانی برای تغییرسیاست ها از سمت و سوی سیاست های چپ گرایانه دهه ۶۰ شمسی و جاانداختن مفهوم رشد به جای توزیع فقر تلاش کردند و مفاهیم نظری آن را رواج دادند؟ آیا این آدم ها مدافع وضع موجود بودند؟ مثال دیگری بزنم؟ روشن فکران دهه ۸۰ لهستان و چکسلاواکی راست بودند یا چپ؟ مدافع وضع موجود بودند یا تلاش گر تغییر در آن؟
  • از میان اخبار

    از بین خبرهای مهم سال در حوزه اقتصاد من اخبار زیر را برایتان انتخاب کرده ام: ۱) دکتر مسعود نیلی ضمن انتقاد از گرانی های ایجاد شده توسط دولت احمدی نژاد خواستار کاهش قیمت ارز در سال جاری شد. دکتر محمد طبیبیان هم ضمن تایید صحبت های دکتر نیلی خواستار نظارت بیش تر دولت بر قیمت ها شد. دکتر مهدی عسلی عضو دیگر گروه موسوم به چهارده اقتصاددان خواستار مبارزه جدی تر دولت با مافیای نفتی شد. ۲) دکتر احمد توکلی در آخرین مصاحبه خود ضمن استناد به یکی از مطالعات مرکز پژوهش های مجلس اعلام کرد که با ده میلیارد دلار صرف شده برای سوبسید انرژی می توان کل نظام آموزش و بهداشت عمومی را در ایران به طور اساسی بازسازی نمود. توکلی بر این موضوع تاکید کرد که مجلس به زودی قانون برابری قیمت بنزین با قیمت های خلیج فارس را تصویب و به دولت ابلاغ می کند. ۳) کابینه احمدی نژاد مصوبه جذب مدیران توانمند بخش خصوصی برای فعالیت های کلیدی دولتی را تصویب کرد. غلام حسین الهام اعلام کرد که هدف از این مصوبه شفاف سازی نظام حقوقی مدیران دولتی به صورتی است که بخش دولتی نیز قادر به استفاده از تخصص مدیران حرفه ای باشد. الهام هم چنین خواستار لغو قانون تثبیت قیمت ها شده و گفت با این قانون کسری بودجه شرکت های دولتی روز به روز بیش تر می شود. ۴) دکتر فریبرز رییس دانا در آخرین مقاله خود نشان داد که درآمد سرانه ایران از سال ۶۸ به بعد با آهنگ متوسط ۴ درصد در سال رشد کرده است. رییس دانا هم چنین بر این موضوع تاکید کرده است که رشد اقتصادی دهه چهل در ایران رشدی واقعی بوده است که در نتیجه افزایش قیمت نفت متوقف شده است. رییس دانا برای مقاله خود بیش از چهل رفرنس ذکر کرده است که...ادامه مطلب ...
  • ورق پاره های نیمه شب تعطیل

    ۱) مذهب چیز عجیبی است. عظیم ترین روح ها و دل نشین ترین آدم هایی که دیده ام سخت مذهبی بودند. در عین حال از هیچ کس به اندازه گروهی از مذهبی ها تنفر ندارم و فکر نکنم کسی بتواند به اندازه آن ها پست باشد. ۲) در مکه زنی هست سراپا پوشیده که کارش ممانعت از نماز خواندن زنان در جای خاصی از حرم (نزدیک زم زم) است. مثل خادمانی که در مدینه جلوی مقبره می ایستند تا کسی به ضریح نزدیک نشود. پیش خودم فکر می کردم آیا آدمی خاسرتر از این زن پیدا می شود که عمرش را صرف این می کند که نگذارد دیگران به شیوه مورد علاقه خودشان عبادت کنند. ۳) وقتی حسینیه درویشان را خراب کردند به خودم گفتم درویش هم درویش های قدیم که آه یکی شان جهانی را بس بود. این جا هزار درویش را یک جا زندانی می کنند و آب از آب تکان نمی خورد. ۴) بخت یار بودن و خود را خوش بخت مادام العمر نمایاندن هنر نیست. رنجی اگر نباشد مسی طلا نمی شود. به خودم لرزیدم وقتی رفیقم بخت یارم خواند. ۵) شجاعت فضیلت گم شده عصر ما است. اگر یاد گرفته ام که کم وجودی خود را توجیه کنم لااقل کاری کنم گه گاهی دلم برای این عنصر کم یاب تنگ شود. برای خودم خوب است. ۶) دی روز تجربه کردم که هیچ چیز به اندازه یک رمان عالی نمی تواند حال آدم را در اوج کلافگی خوب کند. ۷) هر چه فکر می کنم یادم نمی آید که اصل جمله «همه عطرهای عربستان هم نمی توانند بوی این خون را پاک کنند» مال کدام کتاب است. نوشته شهریار منظورم نیست اصلش را می گویم. درست مثل وقتی که یادم نمی آمد که کجا خوانده بودم که « به صحرا شدم عشق باریدن گرفته بود آن...ادامه مطلب ...
  • انتخابات از دید اقتصادی

    از دید اقتصاددانان کلیدی ترین سوال پیش روی دولت ها این است که در هر جامعه و در هر مقطعی از زمان چه مقداری از کالای عمومی (Public Goods) و با چه ترکیبی (بهداشت، آموزش، دفاع، محیط زیست و …) تولید شود. این سوال به طور ضمنی متضمن سوال دیگری هم هست: چه مقدار مالیات باید از شهروندان دریافت شود یا چقدر از درآمد های دراختیار دولت (مثلا نفت) باید برای تولید چنین کالاهایی هزینه شود؟ به عبارت دیگر آیا مردم ترجیح می دهند پنجاه هزارتومان کروبی را بگیرند و در عوض شهریه مدرسه بدهند یا ترجیح می دهند این پول را نگیرند و مدرسه مجانی بروند. در عالم نظر و با دانستن تابع ترجیحات شهروندان در هر مقطعی می توان این مقدار بهینه را تعیین کند. هر شهروند درآمدش را صرف ترکیبی از کالاهای خصوصی (درآمد پس از مالیات) و عمومی (خدمات ناشی از مالیات) می کند و سعی می کند این ترکیب را به گونه ای تعیین کند که میزان مطلوبیتش بیشینه شود. به لحاظ ریاضی نقطه بهینه جایی است که نسبت مطلوبیت حاشیه ای و قیمت های کالاهای عمومی و خصوصی برابر شود.در نتیجه اگر دولتی ناکارآمد باشد هزینه تولید کالای عمومی بالا می رود و لذا مقدار بهینه این کالاها در سطحی پایین تر تعیین می شود و بر عکس. با این همه در عالم عمل مشکل این است که تابع ترجیحات هر کس در ذهن خودش است و ضمنا مرتبا تغییر می کند و لذا دولت این اطلاعات را در اختیار ندارد و تازه اگر هم داشت پردازش آن بسیار پیچیده می شد. بنابراین « انتخابات» مکانیسمی است که به صورت دوره ای چنین ترجیحاتی را به دولت منتقل می کند. مردم در دوره ای ترجیح می دهند مالیات کم بدهند و در عوض خدمات دولتی کم تر دریافت کنند پس به دولت های دست...ادامه مطلب ...
  • خرمگس وبلاگستان (اختصاصی آقای پارسا صایبی همان طور که دستور فرمودند)

    من از خیلی از نوشته های پارسا صایبی خوشم می آید. به نظرم پارسا نقش خرمگس وبلاگستان را دارد، از جنس همان خرمگسی که سقراط برای مردم آتن بود. علاقه ام هم دقیقا به این دلیل است که پارسا خیلی وقت ها گیرهای هوش مندانه می دهد. نقدهایش به دیگران را دقیق نمی خوانم ولی حداقل چند تایی که در باب مطالب من نوشته است برای خودم آموزنده بوده است. شاید در چارچوب همین روحیه سقراطی است که کامنت دانی اش را بسته است که اگر این طور باشد تا اندازه ای قابل درک است. در مقابل پارسای عزیز هم نباید توقع داشته باشد که وقتی کامنت دانی ندارد برای هر مطلبی که می نویسد پاسخی مفصل دریافت کند. آرزو می کنم کامنت دانی اش باز بود و در باب هر نوشته اش بحثی مفصل با هم می کردیم که این طور نیست. با این حال به احترام نقد جدیدی که نوشته است چند کلمه ای عرض می کنم و باب بحث و جواب دو طرفه را پایان می دهم: ۱) در چارچوب همان روحیه سقراطی (که مطمئن نیستم خود پارسا این انگ را بپذیرد) به تر است که آدم ملانقطی نباشد. معنی کمی دقیق تر ملانقطی بودن برای من کاربرد دقت بیش از حد لازم در تحلیل یک متن است که باعث می شود این دقت نه تنها مفید نباشد که مضر هم جلوه کند. پارسا در مواردی به ورطه چنین خطایی می غلطد و دقت نمی کند که در داخل گفتمان وبلاگی خود خواننده تشخیص می دهد که دقت تعریف مفاهیم در چه حدی است. فی المثل من اگر می گویم روشن فکر و نویسنده و مبارز راست گرا و همه را یک جا می آورم قطعا قصدم از میان برداشتن مرز بین این مفاهیم نیست بلکه می فهمم که برای نوشته ای در این حد چنین احصاء...ادامه مطلب ...
  • فلسفه و اقتصاد

    دو ماه پیش بود که حسابی از دست درس های اقتصاد خسته شده بودم و آرزو می کردم کاش یکی دو تا درس فلسفه می گرفتم. توی همین حس و حال داشتم برای خودم توی موسسه قدم می زدم که دیدم آرزو برآورده شده و یک آگهی جدید رفته روی دیوار: «مدرسه تابستانی فلسفه و اقتصاد» که توسط موسسه ای که اسمش حلقه وین است و خودشان ادعا می کنند که پیروان حلقه وین اصلی هستند برگزار می شه. این موسسه هر سال روی یک حوزه از فلسفه های مضاف مدرسه تابستانی می زاره که امسال از شانس ما خورده به اقتصاد. خلاصه زود درخواست فرستادم و دی روز برام پذیرشش اومد. سرفصل مباحثشون را هم تعیین کردند که بعضی هاشون هیجان انگیزه : روی کرد اقتصادی به اخلاق، نظریه عدالت، مفهوم اعتماد، انتخاب عقلانی، رای معنی دار تنها مشکل اینه که شهریه اش حدود ۸۰۰ یورو است و این برای دو هفته کمی زیاد است. فعلا درخواست کرده ام از شهریه معافم کنند اگر قبول کنند تعطیلات تابستانم را با دو هفته فلسفی شروع می کنم.
  • راست و چپ

    به نظرم شباهت روشن فکر یا نویسنده یا مبارز چپ گرا و راست گرا این است که هر دو به خاطر بهبود وضع جهان تلاش می کنند و سرنوشت بقیه برایشان مهم است و از درد کشیدن مردم رنج می برند و گرنه می رفتند دنبال زندگی خودشان و از بهار لذت می بردند. فرقشان در این است که راست ها بر خلاف چپ ها به نظرشان می رسد که به تر کردن وضع مردم خیلی وقت ها از مسیری می گذرد که ظاهرش در نگاه اول خلاف این را نشان می دهد. مثلا معتقدند برای به تر کردن وضع کارگران باید به سرمایه داران حال داد! یا می گویند قوانین استخدام را ساده کنید تا وضع کار جوانان به تر شود! یا سوبسید ها را قطع کنید تا وضع فقرا به تر شود! راستش به نظر من روش راست ها کمی پیچیده تر است و صبوری بیش تری در فهمیدن نتایج لازم دارد و به این خاطر است که خیلی مورد علاقه مردم نیست. به همین دلیل هم راست ها موجوداتی کثیف یا هم دست ظالمان به نظر می رسند. درست مثل پدری که وقتی بچه اش را از بازی منع می کند و به مدرسه می فرستد یا جلوی ول خرجی او را می گیرد آدم بدی می شود. گفتم که راست بودن در زمانه ما کمی از خودگذشتگی می خواهد.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها