از خانم میشل ترتیلت قبلن چندین بار مقالههایی را نقل کردهام. متوجه شدم که بعد از چند سال حضور در استنفورد از تابستان قبل به مانهایم آلمان نقل مکان کرده و عضو هیات علمی آنجا شده است. ترتیلت و نویسنده همکارش دو سال قبل مقالهای را چاپ کردند که سوال اصلیاش این است: “نقش مردان در اصلاحات قانونی به نفع زنان در آمریکا و انگلیس چه بوده است؟”. مقاله این موضوع را پیش میکشد که در شرایطی که مردان حق انحصاری رایدادن و نیز اکثریت مطلق حقوق مالکیت و تصمیمگیری را در خانواده داشتند چرا به تدریج (از اواسط قرن ۱۹) قوانین را به نفع زنان تغییر دادند؟ قاعدتن اصلاح قوانین به نفع زنان به معنی از دست دادن قدرت انحصاری برای همان مردان خواهد بود. مقاله دو جواب اصلی را پیشنهاد میکند: اول اینکه مردان صاحب دختر هستند. لذا اصلاح قوانین نهایتن به نفع دختران آنها تمام خواهد شد که طبعن برای پدران مطلوب است. دوم اینکه اصلاح قوانین منجر به توانمندسازی زنان میشود. در شرایطی که سرمایه انسانی اهمیت روزافزون در اقتصاد دارد، مادران توانمند به ارتقاء قابلیتهای فرزندان کمک میکنند و مردان هم این را ترجیح میدهند. یک مقدمه نسبتن طولانی از تحولات قانون و نیز جزییات فنی مدل را در مقاله بخوانید. روشن است که این جریان از تحلیل – که بین اقتصاددانان محبوب است – تمرکز تحلیل را روی مکانیسمهایی بسیار متفاوت از آنچیزی که اکتیویستها و فمنیسیتها بیان میکنند قرار میدهد. در بیشتر مدلهای اقتصاددانان چیزهایی مثل رشد فناوری، کاهش هزینه لوازم خانگی، تغییر ساختار اقتصادی و رفتارهای منفعتطلبانه عاملها – حداقل در ابتدای ماجرا – نهایتن فضا را برای زنان بهبود میدهد. احتمالن موتور تحول در واقعیت ترکیبی است از تحلیلهای دو دیدگاه (و شاید خیلی چیزهای دیگر) و احتمالن قدرت توضیحدهندگی تحلیلهای مختلف در طول زمان نیز ثابت نیست و متناسب با...
ادامه مطلب ...