• هدفمندسازی یارانه ها: بهبود کارآیی یا زوال عقلانیت اقتصادی؟

    دو نکته ای که معمولا به عنوان نقاط قوت این لایحه مطرح می شود "واقعی شدن قیمت حامل های انرژی" و "عادلانه تر شدن توزیع یارانه ها" در بین اقشار مختلف است. از این دیدگاه، یارانه ی انرژی نه تنها منجر به استفاده ی نادرست و بی رویه از انرژی می شود بلکه سود آن بیشتر به افراد ثروتمندتر جامعه می رسد. اما نکات نگران کننده ای در رابطه با طرح هدفمند سازی یارانه ها وجود دارد که می تواند آن را به خطری جدی برای اقتصاد کشور تبدیل کند. از آن گذشته تعجیل دولت در اجرای این طرح با وجود تبعات ناشی از ابعاد، کیفیت و زمان بندی آن مؤید وجود اهداف سیاسی در پشت هیات اقتصادی این طرح است. اولین موضوع نگران کننده این که در طول دهه های متوالی، صنایع کشور بر مبنای قیمت پایین انرژی شکل گرفته اند و افزایش ناگهانی قیمت انرژی به افزایش چشم گیر قیمت تمام شده ی تولیدات منجر می شود. این مساله به ویژه با توجه به عدم امکان تغییر تکنولوژی تولید در میان مدت و همچنین کنترل قیمت بسیاری از محصولات صنعتی در کشور، تاثیر مخربی بر سود آوری صنایع خواهد داشت. هر چند یکی از منافع بلند مدت حذف یارانه ی انرژی، شکل گیری مجدد صنایع کشور بر مبنای قیمتهای واقعی انرژی خواهد بود، اما این طرح در میان مدت باعث ورشکستگی در صنایع داخلی و افزایش نرخ بیکاری در کشور می شود. این مساله به ویژه با توجه به عدم فراگیر بودن بیمه ی بیکاری در کشور اثرات نامطلوب قابل توجهی بر رفاه نیروی کار در بخش تولید خواهد گذاشت. نکته ی مهم دیگر تاثیر افزایش قیمت انرژی در کارکرد سایر بازارهای اقتصادی است. اقتصاد کشور مجموعه ای به هم پیوسته از بازارهای مختلف است که هرگونه تغییر در یک بازار بر کارایی بازارهای دیگر تاثیر خواهد گذاشت. همان طور که گفته شد یکی از مزایای حذف یارانه ها، افزایش کارایی در بازار انرژی است به طوری که با واقعی شدن قیمت انرژی، تولیدکنندگان و مصرف کنندگان به استفاده ی بهینه از انرژی تشویق می شوند. بنا بر این واضح است که اگر اثر سیاستهای اقتصادی دولت، تنها به عدم تطابق قیمت حاملهای انرژی با هزینه ی واقعی این کالاها محدود بود، با حذف یارانه ی انرژی، فعالان اقتصادی به تخصیص بهینه منابع نزدیک تر می شدند. اما در شرایطی که سیاستهای دولت باعث عدم تطبیق بین قیمت بسیاری از کالاها و خدمات با هزینه ی واقعی آنها شده است، حذف یارانه انرژی نه تنها از تخصیص ناکارآمد منابع نخواهد کاست بلکه می تواند با تشدید عدم انطباق قیمتهای نسبی با هزینه های نسبی در دیگر بازار ها، بر ناکارآمدی تخصیص منابع بیفزاید. به عنوان مثال افزایش قیمت انرژی با وجود قیمت بالا و کیفیت پایین خودروهای داخلی که عمدتا به دلیل غیر رقابتی بودن و دولتی بودن صنعت خودرو می باشد، هزینه هایی مضاعف (بالاتر از مقدار بهینه که در یک بازار رقابتی و آزاد خودرو تحقق می یابد) را بر دوش مصرف کنندگان تحمیل می نماید. علاوه بر این وجود ضعف شدید سیستم حمل و نقل عمومی و قیمت بسیار بالای خودروهای کم مصرف و مطمئن و موانع و هزینه های گزاف انتقال تکنولوژی های با بازدهی بالاتر در بخش تولید باعث محدود شدن افزایش کارایی حاصل از حذف یارانه ها در بازار انرژی خواهد شد. فرایند در نظر گرفته شده برای تخصیص درآمدهای حاصل از این طرح، تصویر نامطلوبی از نتایج احتمالی اجرای آن به دست می دهد. لایحه ی پیشنهاد شده از سوی دولت با گریز از فرایند قانونی بودجه ریزی، اختیار تخصیص درآمدها را منحصرا به شخص احمدی نژاد و کارگزارانش می دهد. با خارج کردن نحوه تخصیص منابع از فرآیند بودجه ریزی، نه تنها دولت در پایبندی به تصمیمات اقتصادی و سرمایه گذاری های چند مرحله ای اش دچار معضل خواهد شد، بلکه عدم توازن دسترسی فعالان اقتصادی به اطلاعات در مورد تصمیمات آتی دولت، ریسک سرمایه گذاری را حتی در فعالیتهای جاری اقتصادی به شدت بالا می برد و بخش خصوصی را در اقتصاد ایران نحیف تر خواهد ساخت. بی شک دسترسی ارگانها وافراد حامی دولت به این قبیل اطلاعات، فرصت را برای افزونه خواریهای اقتصادی بیش از پیش مهیا خواهد ساخت. در صورت اجرای این طرح، برای اولین بار پس از نهادینه شدن بودجه ریزی در دوره مشروطه، چنین پروژه ی بزرگی خارج از قواعد و ضوابط مرسوم بودجه ریزی اجرا می شود. خطر دیگری که طرح موسوم به هدفمندسازی یارانه ها به اقتصاد و سیاست کشور تحمیل می کند، افزایش امکان سوء استفاده دولت از درآمدهای حاصل از این طرح حتی در صورت تصویب اعمال نظارت مالی از طرف نهاد های قانونی است. ماهیت بسیاری از طرح های اقتصادی دولت در چهارساله گذشته، مهیا ساختن انگیزه های مالی کوتاه مدت برای فعالیت های اقتصادی ناکارآمد، به خصوص برای ارگانها و افراد حامی دولت بوده است. پروژه های ریز و درشت مصوب در "سفرهای استانی" و "وامهای زودبازده" ازجمله مثالهای معروف این قبیل انگیزشهای مالی هستند که در بسیاری ازموارد نیز بر اساس ارتباطات سیاسی تخصیص یافته اند. بر اساس این پیشینه می توان حدس زد که احمدی نژاد منابعی را که با حذف یارانه های انرژی به دست می آورد، برای یاری رساندن به چنین فعالیتهایی که توجیه اقتصادی ندارند استفاده خواهد کرد. واضح است که افزودن به این قبیل یارانه ها نه تنها به تخصیص بهینه منابع منجر نخواهد شد، بلکه اثری منفی بر بهره وری منابع مادی و انسانی کشور خواهد داشت. به عنوان مثال در شرایطی که حقوق معلمان با تعویق پرداخت می شود، اگر وام زودبازده جهت احداث کسب و کارهای کوچک در اختیار وابستگان به جریانات سیاسی خاص قرار داده شود، معلمان تشویق به کم کاری در شغل اصلی خود و اختصاص وقت به فعالیتهای غیرمولد برای اثبات نزدیکی به جریانات سیاسی خاص خواهند شد تا شاید به "وام زودبازده" دست یابند. در این میان منبع انسانی که به کار آموزش دانش آموزان می آید، صرف فعالیتهای ناکارآمدشده، منایع مادی بسیاری نیز به هدر خواهد رفت. با توجه به مطلوب بودن حذف یارانه ی انرژی در بلند مدت از یک سو، و ناپختگی و ابهام های طرح حاضر از سوی دیگر، مطالعه ای علمی و جامع در مورد تبعات این طرح پیش نیاز حرکت به سوی واقعی سازی قیمت انرژی در کشور است. چنین طرح بزرگی باید با مشورت و اجماع نسبی بدنه کارشناسی موجود در کشور و نیز با حمایت مردم و جریان های مختلف سیاسی تصویب و اجرا شود. چنانکه اشاره شد این طرح در راستای انگیزه های آشکار سیاسی دولت کنونی با توسل به فرایندی کاملا مبهم، غیر شفاف و غیر قابل نظارت می باشد. از این رو ما بر این باوریم که طراحی و اجرای هدفمندسازی یارانه ها در صورت برآورده نشدن لوازم و شرایط ذکر شده تصمیمی زیانبار و مخاطره آمیز برای اقتصاد کشور خواهد بود. 24 آذر 1388 احسان ابراهیمی، دانشجوی دکترای اقتصاد، دانشگاه شیکاگو مصطفی بشکار، پژوهشگر اقتصادی، دانشگاه ییل، و استادیار اقتصاد، دانشگاه نیوهمپشیر فائزه راعی، كارشناس اقتصادي صندوق جهاني پول محمدحسین رحمتی، دانشجوی دکترای اقتصاد، دانشگاه تگزاس – آستین مریم سعیدی، دانشجوی دکترای اقتصاد، دانشگاه مینسوتا علی شوریده، دانشجوی دکترای اقتصاد، دانشگاه مینسوتا حامد قدوسی، دانش‌جوی دکترای اقتصاد مالی، مدرسه عالی فاینانس وین محمد مروتی، دانشجوی دکترای اقتصاد، دانشگاه تگزاس – آستین بورگان نظامی نرج آباد، استادیار اقتصاد، دانشگاه رایس
    ادامه مطلب ...
  • به یاد حجت شریفی

    ظهر داشتم خاطره‌ای را در ذهنم مرور می‌‌کردم. یک باره ذهنم فلش زد به خاطره‌ای از ده سال پیش و حجت آمد وسط. سال ۷۸ من مسوول برگزاری اولین انتخابات شورای صنفی دانش‌گاه شریف بودم. حجت آن موقع فکر می‌کنم دبیر یا عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی بود و برای این‌که شورای صنفی تشکیل و این انتخابات برگزار شود خیلی به دانش‌گاه فشار آورد. خاطره‌های محوی دارم از دعواها و بحث‌هایی که داشتیم. هر چه فکر می‌کنم جزییات بیش‌تری یادم نمی‌آید ولی یادم هست که یک چیز دلیل مشترک این دعواها بود و آن هم “جدیت” و “غیرت” حجت برای شدن این کار به دموکراتیک‌ترین شکل ممکن بود. برای من شورای صنفی چیزی بود مثل بقیه کارهایی که در دانش‌گاه کرده بودیم ولی برای حجت گویا یک عنصر کلیدی در حیات دانش‌گاه و دانش‌جو بود. جوری که حاضر بود با مدیران دانش‌گاه بر سر آن درگیر شود. حجت آدم سیاسی بود. آدم سیاسی مساله مربوط به خلق، توزیع و پاسخ‌گو کردن قدرت را “جدی” می‌گیرد. منتظریم هرچه زودتر بیرون ببینیم‌شان با همان شور همیشگی‌اش
  • رزومه

    بعد از سال‌ها دوباره مجبور شده‌ام رزومه بنویسم و از این‌کارها. این هم از آخرین ویرایش رزومه‌ام. ممنون می‌شوم اگر نظری داشتید بگویید. پ.ن: ممنون بابت راه‌نمایی‌ها. فکر کنم اگر یک مشاور حرفه‌ای استخدام می‌کردم این قدر نکته نمی‌گفت.
  • رانت نفت درون‌زا

    این مقاله که به زودی در Comparative Political Studies منتشر خواهد شد نشان می‌دهد که چه طور سیاست‌مداران به صورت خود خواسته رانت دولت از درآمدهای نفتی را محدود می‌کنند. نویسنده مدعی است که نتیجه‌اش خیلی غیرشهودی است در حالی‌که به نظرم توضیحش اتفاقن کاملن شهودی و مطابق انتظار است. لب مطلب این است که اگر سیکل‌های انتخاباتی در کار باشد و حزب حاکم حدس بزند که احتمال خوبی وجود دارد که انتخابات دور بعدی را ببازد ساختار رانت نفت را طوری تنظیم می‌کند که حزب مخالف بعدی نتواند با استفاده از درآمدهای نفتی موقعیت خودش را تحکیم ببخشید و جلوی برنده شدن مجدد حزب فعلی را بگیرد. مقاله رفتار دولت‌های ونزوئلا در دهه ۸۰ و ۹۰ را به عنوان مثالی برای این رفتار تحلیل می‌کند. به نظرم دولت خاتمی دچار همین توهم در قدرت ماندن تا ابد شد. اگر به این نکته دقت می‌شد که دولت بعدی ممکن است از جناح مخالف باشد و بعد درآمد نفتی را به ابزاری برای خرید رای تبدیل کند شاید فرصت عالی بود تا اقدامات جدی برای کاهش درآمد دولت از درآمدهای نفتی کشور صورت بگیرد و این مساله یک‌بار برای همیشه حل شود.
  • نفت، مالیات و دموکراسی

    این را همه شنیده‌ایم که اتکا به درآمد نفتی باعث کاهش سطح دموکراسی در کشورها می‌شود. مجموعه‌ای از مقالات هست که این موضوع را به صورت دقیق‌تر و با استفاده از رفتار مجموعه‌ای از کشورها آزمون می‌کنند. این مقاله، ابتدا دو تفسیر مختلف از مکانیسم تاثیر درآمد رانتی (نفت و معدن) روی رفتار دموکراتیک حکومت پیش‌نهاد می‌کند. روی‌کرد اول نظریه “مالیات نمایندگی می‌آورد” است که می‌گوید اتکای دولت به کسب درآمد از طبقات اجتماعی باعث می‌شود تا آن‌ها در جست و جوی مشارکت بیش‌تری در نظام سیاسی باشند. روی‌کرد “هزینه – فایده” می‌گوید مردم نسبت به بهره‌وری پولی که به دولت‌ها می‌پردازند حساس هستند و اگر دولت پول مالیات آن‌ها را هدر دهد سعی می‌کنند تا با جای‌گزین کردن حکومت با حکومتی دموکراتیک‌تر این بهره‌وری را افزایش دهند. تفاوت دو روی‌کرد این است که در اولی مقدار مطلق مالیات مهم است. ولی در دومی این مهم است که در مقابل هر واحد مالیات چه حدی از خدمات دریافت می‌شود. برای آزمون این دو فرضیه، مقاله متغیرهای ۱۱۳ کشور را در فاصله ۱۹۷۱ تا ۱۹۹۷ را جمع‌بندی کرده است. نتایج آماری فرضیه اثر مطلق مالیات را پشتیبانی نمی‌کند ولی فرضیه دوم یعنی افزایش دموکراسی در اثر افول نسبت خدمات دولتی به مالیات را تایید می‌کند. این نتیجه پیش‌نهاد می‌کند که هر چیزی که هزینه خدمات دولتی را برای شهروندان بالا می‌برد به افزایش فشار برای دموکراتیزاسیون کمک می‌کند. به عنوان مثال، واقعی کردن قیمت خدمات دولتی باعث افزایش حساسیت شهروندان نسبت به سلامت حکومت و تلاش برای ارتقاء سطح دموکراسی می‌شود. این مقاله می پرسد که چرا کشورهای منبع‌محور حکومت‌های خودکامه دارند؟ یکی از توضیحات این است که بالا بودن سطح منابع شدت رقابت سیاسی را بالا برده و انگیزه برای تصاحب و نگه‌داری قدرت را زیاد می‌کند. در حالی که اگر چنین منابعی وجود نداشته باشد نخبگان با یک‌دیگر ائتلاف...ادامه مطلب ...
  • عشق ده ساله

    نمی‌دانم چرا با این‌که راجع به هر چیز دیگری به راحتی می‌نویسم، وقتی پای رابطه‌ام با مریم می‌آید این قدر محافظه‌کار می‌شوم. این محافظه‌کاری در سیستم فکری و رفتاری من نباید معنی داشته باشد. بنا بر این می‌شکنمش و از این به بعد راجع به او بیش‌تر می‌نویسم. هر چند مطمئن نیستم بتوانم خوب بنویسم. الان دقیقن ده سال است که رسمن و قانونن با هم هستیم. چند ماهی هم قبلش که روی هم می‌شود ده سال و شش ماه. خیلی‌ها وقتی ما را می‌بیند این را باورشان نمی‌شود. ما هنوز در ماه‌عسل زندگی هستیم. خیلی وقت‌ها فکر می‌کنم که هر کس دیگری بود با این زیاده‌خواهی‌های من و زندگی بی‌قید و متلاطم و پر تغییر و تنشی که دارم و رفاه مادی که بر خلاف تصور بیرونی‌ها نداریم و وقت‌های طولانی که دور از هم بوده و هستیم و آینده ای که حتی برای چند سال هم به‌تر از الان نیست خیلی وقت پیش کوتاه آمده بود و ول کرده بود رفته بود. مریم با آن چهره رویایی و آرام و دریای عمیق درونش ولی با من مانده تا تیزی‌های زندگی‌ام را بساید و رنگ و ظرافت و هنر را جا‌ی‌گزینش کند. مریم هنوز هست و بعد از ده سال سمبل یک عشق هنوز در حال جوانه‌زدن است. با هم عهد کردیم که زندگی‌مان دست‌خوش معمولی شدن نشود و هنوز هم نشده. هنوز هم عشق‌مان را از پس بحران‌های زندگی نو می‌کنیم تا به زندگی‌مان عادت نکنیم. من یک چیز مهم را در کنار مریم تجربه کردم: این که چه طور می‌شود عاشق بود ولی مستقل ماند. از ته دل دوست داشت ولی زندانی نبود. این به نظرم راز دوام عشق ما بوده. به افتخار او و همه عاشقان جهان و خصوصن کشورم که با عشق‌شان تلخی‌های دنیای بیرون را برای خودشان و بقیه تحمل‌پذیر می‌کنند لیوان چایم را...ادامه مطلب ...
  • رابطه دست‌مزد و قیمت بنزین

    آرمان امیری لطف کرده و این نقد را روی نوشته قبلی من نوشته است. نکته اصلی بحث آرمان این است که من روح صحبت میرحسین را از بین برده‌ام و منظورم اصلی او را حفظ نکرده‌ام. دوستان دیگری هم کامنت‌های کمابیش مشابهی گذاشته بودند. با دوستانی هم تلفنی صحبت کردم. ولی پس از خواندن چند باره صحبت‌های مهندس باز قانع نمی‌شوم که نقد دوستان وارد است. اجازه بدهید دقیق‌تر به مساله نگاه کنیم. منتها پیش از ورود به بحث اصلی توضیح بدهم که من باید به تصریح می‌نوشتم که با بحث آزادسازی واردات خودرو کاملن موافقم. به نظرم این موضوع این قدر واضح بود که نیازی به تصریحش ندیدم ولی ظاهرن سوء‌ تفاهم به وجود آورده است. بحث مهندس دو وجه دارد. در وجه اول می‌گوید اگر قیمت بنزین را آزاد کردید بازارهای دیگر مثل خودرو را هم آزاد کنید. این حرف بسیار متین و مورد قبول است. خصوصن که هر دو کالا مبادله‌پذیر و دارای قیمت بین‌المللی هستند و هر دو در وضعیت فعلی در انحصار دولت. نمی‌شود انحصار در یکی را آزاد کرد ولی انحصار دومی را ادامه داد. البته آزادسازی انحصار خودرو از آن طرف مساله کاهش تولید شرکت‌های خودروسازی و بی‌کاری در بخش قطعه‌سازی را به دنبال دارد که خودش مسایل جدیدی ایجاد می‌کند و نباید در طرح بحث خرید خودرو به قیمت بین‌المللی آن‌را دست کم گرفت. وجه دوم بحث میرحسین این است که “در چنین حالتی انتظار است اگر قیمت حامل‌های انرژی برخی کالاها و خدمات را افزایش دهیم آیا بقیه بخش‌های اقتصاد خود را متاثر از اقتصاد بین‌الملل و قیمت جهانی می‌کنیم؟ آیا حاضر هستیم حقوق کارگران را بر اساس قیمت بین‌المللی پرداخت کنیم؟ “. من هر چه این متن را می‌خوانم یک چیز بیش‌تر برداشت نمی‌کنم: “حالا که نمی‌توانیم حقوق کارگران را بین‌المللی کنیم پس حامل‌های انرژی را هم آزاد نکنیم.”. من...ادامه مطلب ...
  • تکرار

    سه سال است میوه نخورده‌ام. وقتی بقیه زندانیان میوه یا شیرینی می‌خورند من هم دلم می‌خواهد … (خورشید یا همان سهیلا قدیری) این را دو هفته پیش لینک داده بودم ولی دوست داشتم تکرار کنم. تراژدی زندگی و مرگ این زن را باید دائم به خاطر آورد. شاید حس‌هایی را در ما تحریک کرده و از احتمال وقوع فاجعه‌های بعدی کم کند.
  • مهندس عزیز است ولی حقیقت عزیزتر

    میرحسین عزیز گذشت آن موقع که تنها اقتصادی‌هایی که به شما علاقه داشتند فرشاد مومنی و حسین نمازی بودند. الان این همه اقتصاددان جوان و خوش‌فکر داخل و خارج ایران هستند که به خاطر آزادی‌خواهی‌ و ایستادگی‌تان طرف‌دارتان شده‌اند. پس محض رضای خدا و به خاطر منافع ملت، حلقه بسته رفقای مرحوم عالی‌نسب را بشکنید و با این‌ مشاوران قابل اعتماد هم حرف بزنید. راستش آدم نمی‌داند چه بگوید ولی به نظرم حرف‌های‌تان در مورد یارانه‌ها هیچ رقم جای دفاع ندارد. ۱) گفته‌اید : “زمانی‌که ما نفت فراوان داریم و به خاطر آن امتیازات نسبی در کشور به دست می‌آوریم (در اینجا بحث قیمت و فروش ارزان و گران آن مطرح نیست) به دلیل آنکه نفتی که دولت می‌فروشد با قیمت بین‌المللی متفاوت است نباید به این اختلاف قیمت به چشم یارانه نگاه کند. این دید اشتباه است. این اختلاف قیمت در کالاهای داخلی هم وجود دارد” وقتی نفت را می‌شود فروخت و با پولش کالاهای دیگری خرید باید به قیمت نفت ارزان داخلی به چشم یارانه نگاه کرد. یارانه هر پرداختی است که باعث می‌شود قیمت نسبی یک کالا به صورت مصنوعی از قیمت تعادلی کم‌تر شود. این‌که اول نفت را به قیمت بین‌المللی بفروشیم و به بنزین داخلی یارانه بدهیم یا از اول به قیمت ارزان به مردم بدهیم فقط یک قرارداد حساب‌داری است و تفاوتی در معنی اقتصادی ماجرا ایجاد نمی‌کند. ماجرا این نیست که مردم این ثروت همه‌گانی را دریافت نکنند. مساله این است که می‌توان ثروت را جوری به مردم داد که خودشان تصمیم بگیرند با آن چه کار کنند. در هر صورت مردم ثروت نفت را خواهند گرفت ولی به جای بنزین ارزان می‌توانند مثلن شیر یا کتاب بخرند. ۲)‌ فرموده‌اید: “اگر قیمت حامل‌های انرژی برخی کالاها و خدمات را افزایش دهیم آیا بقیه بخش‌های اقتصاد خود را متاثر از اقتصاد بین‌الملل و قیمت...ادامه مطلب ...
  • شهر انسانی

    ده روز دیگر بیش‌تر برکلی نیستم و بر می‌گردم آستین. این دو ماه این‌جا بودن برش فراموش‌نشدنی از زندگی‌ام بود. با آن‌که اولش که آمدم دوستان زیادی نداشتم ولی حتی یک ثانیه هم احساس تنهایی و دل‌گرفتگی نکرده‌ام. آدم این‌جا فورن عضو قبیله می‌شود. پیرمرد راننده اتوبوس می‌داند من کی می‌روم و می‌آیم. ام‌شب پرسید چی شده که داری زودتر می‌روی خانه؟ کافه نزدیک دانش‌گاه می‌داند ساندویچ گیاهی می‌خورم و هر وقت ظهر می‌روم خبر می‌دهد که تمام شده یا هنوز دارند. صاحب رستوران پاکستانی می‌داند که بریانی بدون ادویه با ماست اضافی می‌خواهم. هر وقت می‌روم خودش به شاگردش می‌گوید. استادها می‌دانند از کجا آمده‌ام و چه‌کار می‌کنم و کی می‌روم. استاد دانش‌کده اقتصاد که فقط ۱۵ دقیقه باهاش مشورت کرد‌ه‌ام هر باری در کافه یا رستوران می‌بیندم فراموش نمی‌کند که حتمن به رفیقی که باهاش هست معرفی‌ام کند تا به قول خودش این‌جا وارد شبکه شوم.من به عنوان یک انسان این‌جا دیده می‌شوم. من هم البته بقیه را می‌شناسم. مثلن همه بی‌خانمان‌های دور و بر را. آن یکی که هر وقت کسی را می‌بیند با صدای خوبی اذان می‌گوید. یا سیاه‌پوست عینکی که من اسمش را گذاشته‌ام آقای فیلسوف چون به نظرم تمام مدت در حال قدم زدن در خیابان شتوک و تامل در باب هستی و سرشت انسان است. می‌دانم هر کدام‌شان کجا است و مشغول چه کاری. فضای برکلی درست خلاف وین است. تا به حال به خاطر ندارم در وین جرات کرده باشم در یک کافه با کسی سرصحبت باز کنم. دو روز پیش با یکی نشسته بودیم پسری آمد و رد شد و دست تکان دادیم. گفت کیست؟ گفتم نه اسمش را می‌دانم و نه می‌دانم چه کاره است ولی ده باری تصادفی دور یک میز کافع نشسته‌ایم و هر باری گپی زده‌ایم و حتی در بحث یکی‌مان با رفیق‌اش نظری داده‌ایم. چیزی که...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها