این را همه شنیدهایم که اتکا به درآمد نفتی باعث کاهش سطح دموکراسی در کشورها میشود. مجموعهای از مقالات هست که این موضوع را به صورت دقیقتر و با استفاده از رفتار مجموعهای از کشورها آزمون میکنند. این مقاله، ابتدا دو تفسیر مختلف از مکانیسم تاثیر درآمد رانتی (نفت و معدن) روی رفتار دموکراتیک حکومت پیشنهاد میکند. رویکرد اول نظریه “مالیات نمایندگی میآورد” است که میگوید اتکای دولت به کسب درآمد از طبقات اجتماعی باعث میشود تا آنها در جست و جوی مشارکت بیشتری در نظام سیاسی باشند. رویکرد “هزینه – فایده” میگوید مردم نسبت به بهرهوری پولی که به دولتها میپردازند حساس هستند و اگر دولت پول مالیات آنها را هدر دهد سعی میکنند تا با جایگزین کردن حکومت با حکومتی دموکراتیکتر این بهرهوری را افزایش دهند. تفاوت دو رویکرد این است که در اولی مقدار مطلق مالیات مهم است. ولی در دومی این مهم است که در مقابل هر واحد مالیات چه حدی از خدمات دریافت میشود. برای آزمون این دو فرضیه، مقاله متغیرهای ۱۱۳ کشور را در فاصله ۱۹۷۱ تا ۱۹۹۷ را جمعبندی کرده است. نتایج آماری فرضیه اثر مطلق مالیات را پشتیبانی نمیکند ولی فرضیه دوم یعنی افزایش دموکراسی در اثر افول نسبت خدمات دولتی به مالیات را تایید میکند. این نتیجه پیشنهاد میکند که هر چیزی که هزینه خدمات دولتی را برای شهروندان بالا میبرد به افزایش فشار برای دموکراتیزاسیون کمک میکند. به عنوان مثال، واقعی کردن قیمت خدمات دولتی باعث افزایش حساسیت شهروندان نسبت به سلامت حکومت و تلاش برای ارتقاء سطح دموکراسی میشود. این مقاله می پرسد که چرا کشورهای منبعمحور حکومتهای خودکامه دارند؟ یکی از توضیحات این است که بالا بودن سطح منابع شدت رقابت سیاسی را بالا برده و انگیزه برای تصاحب و نگهداری قدرت را زیاد میکند. در حالی که اگر چنین منابعی وجود نداشته باشد نخبگان با یکدیگر ائتلاف...
ادامه مطلب ...