• آن‌جا و این‌جا

    یک فرق ایران و این‌جا این است که توی ایران ده تا درخواست هم‌کاری می‌دادن یکی را قبول می‌کردیم. این جا ده تا درخواست هم‌کاری می‌دیم شاید یکی قبول شود. خلاصه زندگی بالا و پایین داره. ولی داریم عادت می‌کنیم.
  • آیا واکسن ایدز دست آخر باعث کاهش جمعیت بیمار می‌شود؟

    در خبرها آمده بود که واکسنی برای ایدز تست شده که قابلیت اعتماد آن در حد سی درصد است. سوال این است که آیا این واکسن باعث کاهش نرخ ابتلا به اچ آی وی در سطح کل جامعه می‌شود؟ برای کسانی که روی مساله توسعه آفریقا کار می‌کنند ایدز یکی از مهم‌ترین عوامل بقای فقر در خیلی از کشورهای آفریقایی است و لذا از زاویه سیاست‌گذاری سوالی که مطرح کردم سوال بسیار مهمی است. جواب اولیه ممکن است این باشد که بلی نرخ بی‌ماری کم می‌شود چون احتمال انتقال در هر بار تماس کاهش پیدا کرده است. نکته‌ای که این نگاه در نظر نمی‌گیرد تاثیر واکسن روی تقاضا برای رابطه است. فرض کنید فرد هزینه و فایده‌ای از یک رابطه را در ذهن دارد و بر اساس هزینه انتظاری (خطر ابتلا به ایدز) چگالی روابطش را تنظیم می‌کند. حالا ناگهان به علت شوک فناوری (معرفی واکسن) هزینه انتظاری (Expected Cost) ناشی از هر بار تماس پایین می‌رود. پایین رفتن هزینه‌ها باعث می‌شود تا مساله بهینه‌سازی هزینه و فایده دوباره حل شود و تقاضا برای رابطه بالا برود. نرخ انتشار و ابتلا در جامعه (با ثابت گرفتن نرخ ابتلای اولیه) تابع تعداد تماس بین عامل‌ها در جامعه و ریسک انتقال در هر تماس است. این که نرخ انتشار بعد از واکسن بالا می‌رود یا پایین روشن نیست چون یکی از پارامترها (ریسک ابتلا در هر تماس) پایین رفته ولی پارامتر دیگر (تعداد تماس در واحد زمان) بالا می‌رود و حاصل‌ضرب می‌تواند بزرگ‌تر یا کوچک‌تر از وضعیت قبلی باشد. به نظرم همین چارچوب را می‌توان برای سوالاتی مشابه مثل این که آیا گیاه‌خوار بودن نرخ ابتلا به بیماری قلبی را زیاد یا کم می‌کند هم به کار برد.
  • کمیت یا کیفیت در کار آکادمیک

    دانیل همرمش و گران فان در این مقاله به طرح این سوال می‌پردازند که چه فاکتورهایی روی اعتبار آکادمیک فرد در رشته اقتصاد تاثیر دارد. سه عاملی مهمی که می‌تواند روی اعتبار فرد اثر بگذارند عبارتند از تعداد کل مقاله‌ها، میزان ارجاعات به کل کارهای او و میزان ارجاع به مهم‌ترین کار او. جواب این سوال برای تدوین استراتژی بهینه برای دانش‌گاهیان جوان (دانش‌جویان دکترا، پسا دکترا و اساتید در مسیر رسمی شدن) بسیار کلیدی است. ساده‌ترین سوالی که برای هر کسی مطرح است این است که آیا اثر دو کار متوسط به اندازه یک کار خوب است یا نه؟ به عبارت دیگر آیا “تعداد” می‌تواند جبران‌کننده ضعف “کیفیت” باشد؟ مقاله معیارهای مختلفی مثل عضویت در انجمن اقتصادسنجی و نوبل اقتصاد و مدال کلارک را به عنوان شاخص‌هایی از برداشت جامعه حرفه‌ای از کار فرد در نظر می‌گیرد. هم‌چنین فرض می‌کند که دانش‌کده‌ها نگران اعتبار حرفه‌ای خود هستند و هر کسی را به جمع خود اضافه نمی‌کنند. بنا بر این اعتبار دانش‌کده می‌تواند به عنوان حد پایین اعتبار فرد در نظر گرفته شود. در قسمت بعدی هم میزان جا به جایی و حقوق فرد هم به عنوان یک معیار اعتبار بررسی می‌شود. نتایج نشان می‌دهد که: ۱) جنسیت و حرف اول اسم (چون اسم فرد در اول لیست می‌آید) و تخصص اقتصادسنجی و سن تاثیر معنی‌داری روی اعتبار ندارد. ۲) کیفیت کل مقاله‌های فرد تاثیر مثبت معنی‌دار دارد. با کنترل کیفیت متوسط کارها، تمرکز کیفیت در یک کار خاص (یعنی نوشتن یک مقاله با ارجاع خیلی زیاد) تاثیر معنی‌داری ندارد. ۳) تعداد مقالات اثر منفی کوچکی روی اعتبار فرد دارد. این به این معنی است که کمیت کارها نه تنها جبران‌کننده تاثیر کیفیت نیست بل‌که می‌تواند مخرب هم باشد. ۴) تعداد مقالات اثر مثبتی روی جا به جایی فرد از یک دانش‌کده پایین‌تر به بالاتر دارد. ۵) کیفیت و کمیت...ادامه مطلب ...
  • لینک

    ۱)‌ وبلاگ حمید بوستانی از بچه‌های فارغ التحصیل موسسه که الان مدرسه اقتصادی استکهلم دکترا می‌خواند. فکر کنم وبلاگ حمید فعلن فعال‌ترین وبلاگ اقتصاد جریان اصلی ایرانی است. ۲) دوستان راه سبز مرام‌نامه راه‌سبز را آماده کرده‌اند. ۳) بچه‌های شریف سایت پیمانه را راه‌ انداخته‌اند که حسابی دارد فعال می‌شود. مصاحبه آخر با جهانگیری را از دست ندهید. ۴) بدمیده گلی به بر چمنی، به کنار بوته یاسمنی … این را احتمالن برخی از خوانندگان این‌جا یادشان هست. خاطره آن چند شب بی‌نظیر. متن کاملش را روی اینترنت پیدا کردم. سعید شریعتی پای ثابت این شب شعرها بود. به امید آزادی هر چه زودترش. و آخر این‌که ویدئو کلاب برکلی را به راهنمایی یکی از دوستان عزیز کشف کردم و فعلن Manderlay را که یکی از دوستان دی‌روز این‌جا پیش‌نهاد کرده بودم دیدم و فوق‌العاده بود. از دست ندهید. پ.ن: سایت پیمانه را به بچه‌های انجمن شریف نسبت داده بودم که با تذکر مدیران سایت و خوانندگان دیدم که سوء برداشت از یکی از گفت و گوها از طرف من بوده است و حذفش کردم.
  • افسردگی و آفرینش هنری

    ساخت فیلم دجال (Antichrist,2009) فون تریر طول کشید چون چنان دچار افسردگی بود که نمی‌توانست روی کار تمرکز کند. برای من این وضعیت خیلی طبیعی‌تر است تا این‌که تصور کنم خالق اروپا و داگ‌ویل و شکستن امواج مرد خوش‌حالی است که آخر هفته‌ها چمن می‌زند و گلف بازی می‌کند و بلندبلند می‌خندد. از زندگی خصوصی اسکاندیناوی‌ها چیز زیادی نمی‌شود فهمید. شاید هم این طور باشد ولی من همان تصویر اول را ترجیح می‌دهم.
  • جهش تاریخی ۸۴

    دو نفر از دوستانم کامنتی پای مطلب گذاشته‌اند و نسبت به این ادعای من که پیروزی هاشمی در انتخابات ۸۴ باعث یک جهش تاریخی برای کشور می‌شود ابراز تردید کرده‌اند. به نظرم ارزش را دارد بحث را همین جا پی‌گیری کنیم. من دیدگاه خودم را می‌گویم و منتظر نقد بقیه می‌شوم. ادعای من این است که “پیروز هاشمی در انتخاب ۸۴ یک جهش تاریخی (به لحاظ اقتصادی) را برای ایران رقم می‌زد”. طبیعی بود که سهم یک جمله حاشیه‌ای در متن قبلی نمی‌توانست از این قدر بیش‌تر باشد و جایی برای پرداختن به جزییات نبود. این جا فرصتی است که ادعایم را بسط ‌دهم. اول برخی فرضیات را روشن‌ می‌کنم : ۱) تاکید من روی “پیروزی هاشمی” به عنوان نامزد ائتلاف اصطلاح‌طلبان (خصوصن در دور دوم) و نه بزرگ کردن شخص خود هاشمی است. این البته به معنی نفی قابلیت‌هایی که من برای هاشمی قایلم نیست. در واقع تاکید اصلی من روی شبیه‌سازی ادامه حضور ترکیب کارگزاران-مشارکت (با وزن بیش‌تر روی کارگزاران) به هم‌راه نیروهای معتدل اصول‌گرا (تیپ‌هایی مثل عباس آخوندی) در فضای سیاست‌گزاری است. ۲)‌ هاشمی دور جدید با هاشمی دوره ریاست جمهوری خودش تفاوت‌های مهمی داشت. هم شخص او در اثر مشاهده نتایج منفی برخی سیاست‌ها و رای پایین در دور دوم و شکست در مجلس ششم و دوری از قدرت و حضور بیش‌تر در نهادهای مطالعاتی دچار تحولات مثبت شده بود و هم اطرافیانش نسبت به دور اول ریاست جمهوری‌‌اش حرفه‌ای‌تر و درس‌خوانده‌تر شده بودند. ۳) منکر این نیستم که احتمالن شور و شوق سازندگی که در دوره اول هاشمی به وجود آمد در این دوره با آن شدت نمی‌توانست ایجاد شود. ۴) هر دو جناح سیاسی به لحاظ اقتصادی بسیار پخته‌تر شده‌ بودند. اگر محتوای مطبوعات منتقد هاشمی از هر دو جناح (سلام و رسالت) را با فحوای سخن سران همان جریانات در نیمه اول دهه...ادامه مطلب ...
  • دوستی

    الان جایی اسم یک آدم را دیدم. به نظرم رسید شخصن می‌شناسمش. چند ثانیه طول کشید تا ذهنم یادش بیاید که سر شب خوشی را با این دوست عزیز گذرانده‌ایم و دیگر هم هیچ وقت هم را ندیده‌ام. فکر کردم و دیدم این پدیده دوستی وبلاگی عجب چیز عجیبی است. یک لیست بلندبالا از آدم‌ها در ذهنم آمد که گوشه گوشه این دنیا از اصفهان و مشهد و استانبول و بوداپست گرفته تا آمستردام و لندن و شهرهای شرق و غرب و وسط و جنوب آمریکا چند ساعت هم را دیده‌ایم. در همان چند دقیقه اول این قدر نزدیک بوده‌ایم که گویی سال‌ها است هم‌دیگر را می‌شناسیم. چند ساعت حرف زده‌ایم، از دغدغه‌ها، تجربه‌ها، دردها، رازها، برنامه‌ها، ایده‌ها، عشق‌ها، گذشته‌ها، آینده‌ها و تمام شده است. تمام شده است. وقت تمام شده است. موقع خداحافظی اکثرن می‌دانسته‌ایم که زمان بسیار طولانی – شاید تا ده سال دیگر – و شاید هم هیچ وقت دیگر هم را نخواهیم دید. با این حال همان چند ساعت را دوست بوده‌ایم. حرف زده‌ایم و چای و قهوه خورده‌ایم و راه‌ رفته‌ایم. هدیه رد و بدل کرده‌ایم وعواطف‌مان را به اشتراک گذاشته‌ایم و این چند ساعت‌ها مثل قطعات رنگی دل‌پذیری روی نوار خاطرات‌ من باقی مانده است.
  • مشاهدات ینگه دنیا: فصل دوم، شماره یک؛ شخصی

    اقامت در چند خانه مختلف با هم‌خانه‌های آمریکایی مختلف به طور بدیهی تجربه جالبی برای شناخت مثال‌هایی از تیپ‌های مختلف آمریکایی است. دفعه قبل مدتی را در یک خانه مشترک (Co Op) زندگی کردم و تشریح ماجراها و گفت و گوهایی که با نزدیک به ۲۰ آمریکایی ساکن آن مجموعه داشتم مثنوی هفتاد من است. نکته جالب این دفعه تضاد شدید بین صاحب‌خانه آستین و صاحب‌خانه برکلی است که نمونه‌های جالبی از دو ژانر شخصیتی نسبتن پرتعداد در آمریکا را نمایندگی می‌کنند. صاحب‌خانه اول یک خانم حدود ۳۵ ساله آمریکایی است. اهل نیویورک است و ظاهرن از یکی از جرج‌ … یونیورسیتی‌های دی‌سی (واشنگتن، تاون، میسون، .. یادم نیست کدام) فوق لیسانس دارد. روزهای اول ده بار ازم پرسیده بود اهل کجا هستم. یک بار دیگر پرسید ببینم تو اهل “ایراک” بودی یا “ایران”؟ گفتم باباجان “ایران”. ده بار هم قبلن گفتم. بعد گفت خانواده‌ات هنوز آن‌جا زندگی می‌کنند؟ گفتم خب آره. مشکل چیست؟ گفت آخر جنگ است. اولش فکر کردم قضایای تابستان اخیر و جنبش سبز را دنبال کرده است. بعد فهمیدم نه در واقع منظورش جنگ عراق است! پیش خودم فکر کردم آخر آدم چه قدر باید شوت باشد که کشورش نزدیک هشت سال درگیر جنگ با یک کشور باشد و مدت‌ها اخبارش تیتر رسانه‌ها باشد و هنوز اسم آن کشور را درست نداند. چند هفته که گذشت دلیلش را کشف کردم. این خانم نه روزنامه و مجله می‌خواند و نه کتاب. تمام وقتی که خانه است (کار ثابت ندارد و مدت طولانی خانه است) را پای تلویزیون و کانال‌های محلی است که به قول یکی از دوستان مهم‌ترین خبرشان رفتن پای گربه خواننده محلی زیر ماشین است و تازه ده بار هم تکرار می‌خورد. تقریبن مطمئنم که هیچ کتابی ندارد چون روز اول همه سوراخ سنبه‌های خانه فسقلی را نشانم داده است. فقط یک کتاب است که...ادامه مطلب ...
  • تحقیقات در خارج: بخش دوم از چهار: نگاه جزیی

    یک مساله اساسی در شناخت جامعه ایران اتکا به مشاهدات جزیی در مورد مسایل اساسی مثل زنان خیابانی، اعتیاد، کودکان بی‌سرپرست، طلاق، عرف‌های جدید معطوف به روابط جنصی و الخ است. متاسفانه به دلیل کم‌بود/نبود پیمایش‌های منظم و آزاد در مورد این موارد یا در دست‌رس نبودن نتیجه آن‌ها، بسیاری از افراد برداشت خود از وضعیت جامعه را بر مبنای مشاهدات و روایت‌های منابع محدود استوار می‌کنند. این مشاهدات چند نقطه ضعف اساسی دارد: ۱) افراد معمولن مخرج کسر را در تعمیم مشاهدات به کل در نظر نمی‌گیرند. به عنوان مثال کافی است یک سقوط هواپیما در ۵ سال ببینند تا نظرشان را به کل عوض کنند. بدون این‌که حساب کنند که این یک سقوط از سه میلیون پرواز بوده است. همین امر در مورد حس‌شان نسبت به دیدن چند صفر نفر معتاد یا چند زن خیابانی و غیره هم صادق است. ۲) بسیاری از افراد مرتبط با محققان خارجی دارای گرایش‌های سیاسی اپوزوسیونی هستند. لذا به طور آگاه و ناخودآگاه تمایل به بزرگ‌نمایی مسایل منفی یا حرکت‌های باب طبع‌شان دارند. مثلن ممکن است یک تجمع کوچک زنان را علامتی از گسترش فمینیسم در بین میلیون‌ها زن ایرانی بدانند. ۳) ذهن انسان‌ها تمایل به بزرگ کردن اتفاقات عجیب دارد. ممکن است فرد ده‌ها مهمانی برود ولی فقط یک مهمانی استخر (پول پارتی) برایش بسیار برجسته‌تر از بقیه جلوه کند و نتیجه بگیرد که جوان‌های ایرانی همه ماهی یک‌بار به چنین محافلی می‌روند. ۴) به طور بدیهی، اکثر روایت‌کنندگان این نکته ساده را که بین تهران و صدها شهر دیگر در ایران تفاوت اساسی وجود دارد را نادیده می‌گیرند و رفتار جمعیت یک یا دو میلیون نفری را به ۷۰ میلیون تعمیم می‌دهند. ۵) گاه بین روایت‌کنندگان یک ماجرای واحد هم‌پوشانی و تکرار وجود دارد. محقق خارجی فکر می‌کند که دارد از طریق صحبت با افراد مختلف به یک نمونه تصادفی...ادامه مطلب ...
  • زنان ریش‌دار

    کسی می‌داند توضیح تکاملی برای نبودن موی انبوه روی صورت زنان چیست؟ من فرضیه قوی به ذهنم نمی‌رسد. از عکس‌های ساخته شده برای آردی به نظر می‌رسد جنس ماده حداقل در آن مرحله ریش داشته است. پ.ن: خب انگار بحث دارد جذاب می‌شود و من هم دوست دارم به جای نگاه کردن به جواب مساله در یک کتاب از خواندن حدس‌های بقیه و فکر کردن به آن‌ها لذت ببرم. من خودم به فرضیه جذابیت جنصی کرده بودم ولی اشکال این فرضیه این است که ممکن است در دور بیفتد. به این معنی که کشش مردانه نسبت به این زنان می‌تواند خود معلول یک فرآیند تکاملی باشد و در مرحله بعد از تغییرات ظاهری زنان رخ داده باشد. به اصطلاح اقتصاددان‌ها هر دو عامل می‌توانند درون‌زا باشد و هر کدام آن یکی را توضیح دهد.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها