• فرامرز هم رفت

    می خواستم دوباره بگویم مرد چشم انتظار آمدنت هستیم یکباره سرد شد تنم از سردیت آیا بتی نمانده که نشکستیم ؟! … شب‌های شعر و شور و حماسه شب‌های تا صبح از شیعه گفتن اما شما ها، شما‌ ها چه پستید، یک عمر در حال خفتن … ما و سردار سرتیپ ها سنگین شده بودیم این دل لعنتی یک رابطه ای با زمین داشت که « عزرائیل » حیفش می آمد خدا شهیدانی مثل ما داشته باشد !! … مردم وقتی به ‹انقلاب› می رسند اشک می ریزند ، اما ‹ولی عصر› هنوز هم طرفدار دارد. حتی ‹رپ› ها هم ‹ولی عصر› را دوست دارند !! …. شما به ریش نداشته پدر « پارچه‌فروشتان » خندیده‌اید … !! آخر من خر… ! ببخشید من عاشق … !! ادای شتر درآوردم که خواب ترا دیدم: پنبه دانه … !! … آسمان جلیم، باشد جنس بنجلیم، باشد لوطی و غریب و تنها داش آکلیم باشد بین این همه فضایل ما فقط خلیم، باشد عیدتان کلاغ ها خوش ما که بلبلیم، باشد شاعر این شعرها که خیلی‌ها اولین مواجه‌شان با دانش‌گاه را با شعر معروف “سلام تهران، سلام خانم هاشمی” اش شروع می‌کردند، آن بلبل بی‌قرار ام‌روز صبح رفت. عجب هفته نحسی مرگ در چند قدمی است. قبلن تعداد دوستانم که دیگر نبودند به عدد انگشتان یک دست نمی‌رسید. مرگ چیزی بود مال داستان‌ها. دقیقن به همین معنی. حالا از حساب خارج شده است. کاش آن شش ماه پیش که تهران دیدمش بیش‌تر می‌دیدمش. چه کسی فکر می‌کرد آخرین بار باشد …
  • کنفرانس‌های مجازی

    ما دنبال راه‌اندازی منظم کنفرانس‌های علمی مجازی در حوزه اقتصاد و سیاست‌گذاری و مسایل مرتبط هستیم. سوالی که الان برای من مطرح است این است که بعد از اتفاقاتی که این چند وقت برای اینترنت افتاد آیا الان سرعت اینترنت‌های کابلی خانگی در حدی هست که بتواند به راحتی با آن صدا و تصویر یک پرزنتیشین (نه تصویر سخن‌ران) را منتقل کرد؟ می‌خواهم تخمینی داشته باشم از این‌که اگر قرار شد مثلن هر دو هفته یک‌بار کنفرانس‌هایی داشته باشیم که افراد از منزل یا دفتر یا کافی‌نت به آن وصل شوند و گوش کنند و در صورت لزوم هم سوال بپرسند چند نفر امکان فنی آن‌را خواهند داشت؟ در مقابل ممنون می‌شوم اگر کسانی هستند که تجربه برگزاری چنین کنفرانس‌هایی را هم داشته‌اند تجارب‌شان را در مورد پلت‌فرمی که استفاده کردند به ما منتقل کنند. طبعن راه جای‌گزین این است که جلسه مجازی در جایی برگزار شود که تجهیزات ویدئوکنفرانس داشته باشد و افراد فیزیکی آن‌جا حضور پیدا کنند. مشکل این راه‌حل گرفتن اتاق و هزینه‌های آن و غیره است. ترجیح می‌دهیم ارتباط کاملن توزیع‌شده و مستقیم بین سخن‌ران و شنونده‌ها باشد. هر ایده‌ دیگری در این مورد دارید لطفن بگویید.
  • بازگشت مغزها؟

    من نگرانم. نگران دوست خوبی که چند هفته است در بازداشت به سر می‌برد و از دو هفته پیش خبری از او نداریم. مجید زمانی از دوستان خوش‌فکری است که همیشه از تخصص و انرژی خود در راه خدمت به ایران استفاده کرده و ذهن باز و اهمیتی که وی برای نظر مخالفین قایل می‌شود همیشه برای من مایه احترام بوده است. مجید مدرک مهندسی خود را از دانشگاه تهران گرفت و پس از آن برای ادامه تحصیل به آمریکا آمد و دو فوق لیسانس در مدیریت و توسعه از دانشگاههای شیکاگو و کلمبیا دریافت کرد. پس از پایان تحصیل در بانک جهانی به تحقیق مشغول شد و در گسترش همکاری‌های بانک با دولت ایران موثر بود. با وجود امکانات کاری بسیار خوب و حقوق بالا مجید به این شغل به عنوان فرصت تجربه اندوزی برای خدمت در کشور نگاه میکرد و پس از یک سال کار به ایران بازگشت. در بازگشت به ایران وی در مجمع مجالس آسیایی مشغول به کار شد و به تعامل بین نمایندگان مجلس شورای اسلامی ایران و مجالس سایر کشورهای آسیایی همت گمارد. علاوه بر این، در مدت دو سال و نیمی که مجید به ایران برگشته بود در طراحی و اجرای پروژه های تحقیقاتی و نظرسنجی نیز فعال بود. به طور خلاصه مجید نمونه کمیابی از بازگشت مغزها به ایران است که برای متخصصین ایرانی خارج از کشور امید به بازگشت و خدمت را زنده نگه می‌داشت. با این پس‌زمینه؛ خبر دست‌گیری و بازداشت مجید چند روز پس از انتخابات, بدون تفهیم اتهام یا مدرکی، مایه نگرانی فراوان است. از طرفی مجید در فعالیت‌های خود همیشه به کار تخصصی و علمی، تعامل با همه مسوولان و دست‌اندرکاران با نقطه نظرات مختلف و وارد نشدن به بازی‌های سیاسی تاکید می ورزید. از طرف دیگر نظرات منطقی و معتدل وی باعث نگران کننده‌تر بودن بازداشت وی میشود. برای مثال با وجود طرفداری مجید از کاندیداهای اصلاح طلب در انتخابات اخیر، وی از معدود افرادی بود که در بحث‌های تلفنی و ایمیلی پس از انتخابات به اهمیت مستدل بودن و قانونی بودن اعتراضات به نتایج انتخابات پافشاری می‌کرد. حالا مجید در زندان است و با وجود امید اولیه خانواده و دوستان به آزادی سریع او، الان بیش از دو هفته است که از او خبری در دست نیست و پی‌جویی‌ها نیز به جایی نرسیده. نمی‌دانم که چه کسی این متن را می‌خواند اما امیدوارم که در بین خوانندگان کسانی باشند که بتوانند از وضعیت مجید خبری بگیرند و به خانواده اش خبری دهند. اگر فردی متخصص به اعتدال و مسالمت‌جویی مجید که فرصت‌های خارج از کشور را برای خدمت به ایران کنار گذاشته نیز در نظام جمهوری اسلامی تحمل نشود، نمی‌توان امیدی برای حضور عمده نخبگان در ساختن آینده ایران داشت. دوستان، ما به امثال مجید در ایران خیلی نیاز داریم.
    ادامه مطلب ...
  • توضیحاتی در مورد نامه قبلی

    چند وقت پیش عده‌ای از دوستان ما نامه‌ای را در راستای دعوت به تشکیل کمیته حقیقت‌یاب ملی تهیه کردند که با واکنش‌هایی رو به رو شد. ظاهرن چند نفر از تهیه‌کنندگان نامه پاسخ‌هایی به سوالاتی که در حین و بعد از تهیه نامه مطرح شده بود داده‌اند و توضیحاتی را در مورد شرایط فعلی ارائه کرده‌اند. می‌توانید این‌جا بخوانید.
  • علی فقط بگو این خبر دروغه

    کسی از صحت این خبر اطلاع‌ داره؟ کسی تلفن ایران علی را داره؟ دارم دیوانه می‌شوم. نمی‌دانم چه بنویسم یا بگویم. فقط دعا می‌کنم راست نباشد. کسی از علی خبر دارد؟ متاسفانه به نظر می‌رسد خبر دروغ نیست. ظاهرن تیمسار مهدی دادپی پدر علی دادپی عزیزمان در این حادثه درگذشته است. این را در مورد آن مرحوم بخوانید. من باز دعا می‌کنم علاوه بر این خبر تلخ یک خبر جزیی روزنامه ایران درست نباشد که مصیبت از این که هست بیش‌تر نباشد. کاش یک کسی از خود علی به من خبر بدهد یا اگر موبایلش را دارد اطلاع بدهد. با علی حرف زدم. خودش سالم بود ولی متاسفانه خبر مرگ پدرش را تایید کرد. خدا را شکر عجیب صبور بود. باور می‌کنید؟ علی هفته قبل این و این را در مورد سوانح هوایی نوشته و حالا یک هفته بعد پدرش را که مدیرعامل همین خط هوایی بوده در یک سانحه دیگر هوایی از دست می‌دهد.
  • هزینه‌ها از جیب ملت

    متاسفانه کابوسی که برای صنعت هوایی ایران منتظرش بودیم در حال بروز است. بویینگ‌ها و فوکر و ایرباس‌هایی که یک تا سه دهه پیش خریداری یا اجاره شده‌اند دیگر به پایان عمر خود نزدیک می‌شوند و حالا یا باید با ریسک بالا پرواز کنند و یا با هواپیماهای روسی جای‌گزین شوند. دقت کنید که این چندمین حادثه برای ایلوشین است. اگر اشتباه نکنم هواپیمایی که نزدیک کرمان افتاد و حامل نیروهای سپاه بود از این جنس بود، یک بار هم که بالای مشهد موتور از کار افتاد و با مهارت خلبان مسافرانش زنده ماندند و این هم که این بار. فکر کنم سانحه‌های دیگری هم برای ایلوشین داشتیم که به علت زیاد نبودن تعداد تلفاتش و یا نظامی بودن سرنشینانش خبرش خیلی در ذهن‌ها نمانده است. هزینه‌هایی که بلندپروازی‌ها و دنیاستیزی‌های حضرات به جیب ملت تحمیل می‌کند کم‌کم خودش را آشکارتر نشان می‌دهد. امیدوارم فشار اجتماعی ناشی از حوادث کمی آن‌ها را به خودشان بیاورد. در جواب استدلال خسته‌کننده و عوامانه راننده تاکسی‌ها و فلافل‌فروش‌های عرب و ترک طرف‌دار ا.ن در سراسر دنیا مبنی بر این‌که این مرد “شجاع” در مقابل آمریکا ایستاده است فقط به این نکته اشاره می‌کنم که این مرد “شجاع”! با مجهزترین هواپیما پرواز می‌کند و در قلب آمریکا چندین تیم امنیتی حفاظتش می‌کنند تا گزندی بهش نرسد. هزینه ماجراجویی‌ها و خامی‌های او را ملت ایران باید بدهند. کار سختی نیست که آدم به هزینه دیگران “شجاعت” به خرج دهد. به قول کرباسچی: “شما می‌دانید که هر بار که شعار می‌دهید چند بچه فقیر در این کشور بدون شیرخشک می‌مانند؟” من پیش‌نهاد می‌کنم که به جای این‌ همه پتیشن و امضای نه چندان موثر یک گروهی همت کنند و یک کمپین/لابی دسته‌جمعی برای لغو تحریم‌های بخش هوایی سیویل ایران در دنیا راه بیندازیم. طبعن هم فضای افکار عمومی و سیاسی روز دنیا و هم منافع اقتصادی...ادامه مطلب ...
  • کمی اقتصاد طیاره

    بد نیست کمی هم بحث اقتصادی بکنیم. یک مشاهده جالب در مورد قیمت بلیط در مسیرهای مختلف هوایی وجود دارد: قیمت بلیط از لندن به نیویورک “گران‌تر” از قیمت کل بلیط از وین به نیویورک از طریق لندن است. یعنی من اگر از وین بلیط به مقصد نیویورک بخرم باید در لندن تغییر هواپیما بدهم و سوار هواپیمایی بشوم که از لندن پرواز می‌کند. حالا پولی که من در کل برای این دو پرواز داده‌ام کم‌تر از پولی است که مسافر بغلی من که وسط راه (لندن) سوار شده است پرداخته است. در آمریکا هم همین موضوع در پروازهایی که از مبداء شهرهای کوچک به خارج از آمریکا ولی از طریق اتصال در هاب‌های مهم (مثلن آتلانتا) انجام می‌شود ممکن است دیده شود. چه دلایلی به نظرتان می‌رسد که ممکن است باعث دنبال کردن این سیاست قیمت‌گذاری شود که طی آن اگر چیز اضافی دریافت کنی (یک پرواز اضافی از وین به لندن) کل قیمتی که پرداخت می‌کنی کم‌تر می‌شود؟ اجازه بدهید یک راه‌نمایی بکنم. شرکت هواپیمایی می‌گوید که اگر من با وسیله دیگری خودم را به لندن برسانم و بخواهم از آن‌جا سوار پرواز دومم بشوم کل بلیطم باطل است. یعنی فقط موقعی اجازه ادامه پرواز دارم که حتمن از بلیط پرواز اولی استفاده کرده باشم. حدس‌های‌تان را بگویید تا طبق معمول استفاده کنیم. مقررات‌زدایی (De-Regulation) از نرخ‌های بلیط در صنعت حمل و نقل باعث نوآوری‌های فراوانی شده است. یک فایده دیگرش هم کمک به جنصیط‌زدایی در لباس مهمان‌داران پرواز بوده است. در دهه هفتاد چون امکان رقابت در زمینه قیمت وجود نداشت شرکت‌ها سعی می‌کردند از طریق‌های دیگر (از جمله مهمان‌داران‌شان) مشتری جذب کنند. وقتی قیمت‌ها در دهه هشتاد آزاد شد دیگر لازم نبود از این اهرم استفاده شود و لباس مهمان‌داران بلندتر و معمول‌تر شد. هر چند که به نظر می‌رسد بخشی از میراث آن دهه هم‌چنان...ادامه مطلب ...
  • سبزها در زمانه عسرت چه می‌کنند؟: بخش اول

    فکر کنم همه به جمع‌بندی رسیده باشیم که کار پیش‌رو بلندمدت است و مردافکن و اندیشه‌سوز. باید ایده‌های‌مان را به اشتراک بگذاریم که چه طور در این زمانه جدید “موثر” و “آینده‌ساز” و “اخلاقی” رفتار کنیم. اولین قدم من برای نیل به این اهداف و ساختن یک سبک زندگی جدید در زمانه عسرت، حذف کامل اخبار مربوط به احمدی‌نژاد و حامیانش از ورودی‌های ذهنم بوده است. در چهار سال گذشته احمدی‌نژاد و سوتی‌های خود و اطرافیانش آن‌قدر فضای ذهنی ما را پر کردند که فرصت نکردیم به هیچ چیز مهم‌تری بیندیشیم. از همین الان می‌توانیم بنشینیم و فهرستی از گاف‌های مورد انتظار در سال‌های آینده را هم تولید کنیم. بنا بر این نه دیدن این رفتارها در آینده مایه تعجب خواهد بود و نه تحلیل آن‌ها چندان مفید فایده. دلیل این‌که می‌گویم صرف انرژی برای تحلیل رفتار احمدی‌نژاد و اطرافیانش را بی‌فایده می‌دانم این است که این رفتارها نشان از هیچ واقعیت عمیقی نیستند. در واقع صرف برآمدن این جریان نشانه یک واقعیت مهم از ذهنیت مردم عادی جامعه بودند که از آن غافل بودیم و دریافتیم. تا این‌جایش پرداختن به آن مفید بود ولی ورای آن، بیش‌تر رفتارهای این جریان ماحصل نوسانات روزمره ذهن‌ها و شخصیت‌های ناپخته‌ و کوچک و تازه به دوران‌رسیده‌ای هستند که به ناحق بر منصب بزرگان تکیه کرده‌اند. از چنین شخصیت‌هایی خلق ماجراهای دو از انتظاری هم هیچ بعید نیست و ارزش‌شان هم در حد نویز یک سیگنال است. انگار بخواهیم که زیگزاگ‌های یک راننده ناشی و بدون گواهی‌نامه را تحلیل کنیم. به عنوان کسی که کمی اقتصاد می‌فهمم می‌توانم شهادت بدهم که اگر سیاست‌های اقتصادی این دولت را روی یک نمودار مفهومی ببریم هیچ الگوی مشخصی از آن بیرون نمی‌آید که ارزش تحلیل داشته باشد. طرف یک روز می‌رود وسط جمعیت در اسلامشهر و جو جمعیت می‌گیردش و یک چیز می‌گوید و فردا می‌رود...ادامه مطلب ...
  • فصیح

    اسماعیل فصیح درگذشت. روحش شاد باشد. من تقریبن تمام کارهایش را خوانده بودم، برخی خوب بودند و برخی متوسط ولی به نظرم “زمستان ۶۲” شاه‌کار بود و عجیب است که خیلی هم در بین کتاب‌خوان‌ها شناخته شده نیست. شاید یک دلیلش جمع‌آوری/کم‌یابی آن در بازار باشد. هر چند همین که کتاب توانسته بود سال ۶۶ چاپ شود واقعن برای من عجیب بود. همان قدر عجیب که مرد مرمرین وایدا در استدیوی دولتی لهستان ساخته شده بود. خلاصه این‌که اگر توانستید بخوانیدش. احتمالن لذت خواهید برد. ام‌روز به مریم می‌گفتم زمستان ۶۲ روایتی دیگر از برشی از پرسپولیس مرجانه ساتراپی است با جزییات دقیق‌تر.
  • جنبش سبز و تولیدات علمی

    آگاهان اعلام داشتند که اگر روند فعلی اتفاقات هفتگی و اضطراب دنبال کردن آن‌ها ادامه یابد نرخ تولید علم توسط محققان ایرانی مقیم خارج از کشور به سمت صفر و نرخ تولید مطلب در فیس بوک و توییتر و بالاترین به بی‌نهایت میل خواهد کرد.

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها