• سایت البرز

    دوستان منتقد یا حداقل غیرطرف‌دار اقتصاد بازار سایتی به اسم البرز راه انداخته‌اند. من می‌خوانم و استفاده می‌کنم و توصیه می‌کنم شما هم بخوانید. نکته بارزشان این است که حداقل تا الان فعال و منظم جلو آمده‌اند و این خیلی خوب است. ظاهرن کامنت‌دانی‌شان فعال نیست یا حداقل من این طور تصور می‌کنم لذا یکی دو نکته را این‌جا ذکر می‌کنم: ۱) من به عنوان خواننده از مطالب سایت بیش‌تر استفاده می‌کنم اگر برخی از نویسنده‌ها این قدر برچست “لیبرال” را به صورت دم دستی در هر جمله‌شان تکرار نکنند. این منطقی است که یک مطلبی اساسا در نقد یک روی‌کرد لیبرال نوشته شود ولی این نکته نویسنده سعی کند هر زمین و زمانی را به لیبرالیسم ببندد یا در هر موقعیتی بخواهد این صفت را به صورت طعنه‌آمیز به کار ببرد خواننده را از این حس که مطلب یک نقد علمی است دور می‌کند و بیش‌تر به این متمایل می‌کند که انگار یک بحث روزنامه‌ای یا حزبی را دنبال می‌کند. ۲) من خیلی دوست داشتم که دوستان مطالب اثباتی بیش‌تر بنویسند. یعنی به جای این که هم و غم‌شان را کوبیدن – گاهی زورکی- اقتصاد لیبرال قرار دهند ابزارهای‌شان را بردارند و با آن مسائل واقعی را تحلیل کنند که هم کمکی به درک به‌تر از جهان بیرون باشد و هم به بقیه در درک نقاط قوت و ضعف روی‌کردهای آلترناتیو کمک می‌کند. مثال‌هایی از این دست مطالب که من خوشم آمده است این مطالب محمد مالجو یا علی دینی یا احمد سیف حالا سایت رستاک یک مشابه در طرف دیگر دارد و امیدوارم این باعث شود تا هر دو طرف تحرک بیش‌تری داشته باشند و گفت و گوی مفیدی بین‌شان شکل بگیرد.
  • زنگ تفریح: گازسوز کردن خودروها

    مدت‌ها پیش می‌خواستم مقاله‌ای بنویسم در مورد سهمیه‌بندی بنزین و در یک مورد اطلاعاتم کم بود. بنا بر این پستی نوشتم و از خوانندگان خواهش کردم نظرشان را بدهند. این ماجرا تمام شد ولی از آن به بعد هر از چندی کامنتی روی این پست می‌گیرم که من را با ستاد گازسوز کردن خودروها یا شرکت ایران خودرو و الخ اشتباه می‌گیرند. خلاصه کامنت‌های متاخر پای این پست خواندنی است. خواستید نگاهی بیندازید. فقط یک چیز برای من خیلی عجیب است. آیا این کسانی که این‌جا کامنت می‌گذارند صفحه را نخوانده‌اند؟ هنوز نمی‌فهمم چه طور یک نفر می‌تواند این‌جا را با ایران خودرو اشتباه بگیرد. برایم معما شده است. توضیح: سرور سایت مدتی بود بازی در می‌آورد. ام‌روز دیدیم که ظاهرا یکی از وبلاگ ها من و مریم مورد حمله اسپم است (لاگ فایل برنامه کامنت این را نشان می‌دهد) ولی نتوانسته‌ایم محلش را پیدا کنیم. فعلا به خاطر قولی که به سرویس دهنده داده‌ام نظر را بسته ام. ولی باید راه‌حلی برای مقابله با اسپم پیدا کنم. اگر دوستان لطف کنند و اگر راه ‌حل ساده ای در مورد گذاشتن فیلتر تشخیص کاربر انسانی (خطوط گرافیکی) می‌دانند برایم ایمیل کنند خیلی ممنون می شوم.
  • گزارش داوری

    اولین گزارش داوری (Referee Report) جدی عمرم را تمام کردم. قبلا یکی دو بار به صورت تمرینی و برای کمک به استادان نوشته بودم ولی این دفعه قضیه واقعی بود و باید گزارش را روی سایت مجله آپ‌لود می‌کردم و احتمالا هر چه می‌نوشتم مستقیم دست نویسنده می‌رسد. کار واقعا سختی بود. سه روز تمام وقتم را گرفت. باید مقاله را بخوانی، منطقش را بفهمی، تمام معادلاتش را با جزییات‌شان چک کنی و یک جاهایی ساعت‌ها معطل شوی که بفهمی طرف چه کار کرده است (و بعد متوجه می‌شوی که کارش درست بوده است و اشکال تو بی‌مورد بوده است) و آخر سر هم ادبیات چند حوزه را چک کنی که ببینی آیا کارش به اندازه کافی جدید هست یا نه و اگر خط ادبیاتی هست که نویسنده آن‌ها را جا انداخته است یادآور شوی. از همه سخت‌تر این که دست آخر باید قضاوت کنی که مقاله رد شود یا قبول یا قبول مشروط. این جا دیگر وجدان آدم بدجوری بالای سرش می‌ایستد تا بی‌دلیل حق کسی را ضایع نکند. رفتم و از روی اینترنت نویسنده را پیدا کردم. از من خیلی باتجربه‌تر بود. بنا بر این باید هر حرفی که می‌زدم را ده بار چک می‌کردم که مطمئن شوم اشکالی که می‌گیرم درست است و از نفهمیدن من ناشی نشده است. تنها چیزی که کمی خیالم را راحت کرد راهنمایی بود که روی سایت مجله موجود بود و به نویسندگان می‌گفت که بعد از دریافت گزارش داوری چه کنند. دو حالت تصور کرده بود و یک حالتش این بود که اگر داور احمق (Idiot) بود یعنی این که اصلا کار ما را نفهمیده بود چه کنیم. جواب این بود که به خودتان بگویید که حتما شما موضوع را خوب ننوشته‌اید که داور دچار بلاهت شده است. به خودم گفتم در بدترین حالت من یکی از داوران ابله می‌شوم و...ادامه مطلب ...
  • مشاور بین‌المللی

    ما کارگاه مهارت‌های مشاوره مدیریت انجمن بین‌المللی مدیران ایرانی را ام‌سال هم تکرار خواهیم کرد. این بار تاکید صریح‌تری روی “مهارت‌های کمی و تحلیلی در مشاوره مدیریت” خواهیم داشت. مهارتی که در آموزش مدیریت و مشاوره ایران کم‌رنگ است. تجربه سال قبل نشان داد که سخن‌رانی‌های کسانی که در شرکت‌های بین‌المللی مشاوره مدیریت و یا سازمان‌هایی که کار تحلیلی انجام می‌دهند کار جدی کرده بودند برای مخاطبان ایرانی خیلی جذاب و مفید بود. ما سعی کرده‌ایم تمام دوستانی را که می‌شناسیم و در این حوزه تجربه دارند درگیر این فعالیت کنیم ولی قطعا کسان دیگری هستند که ما نمی‌شناسیم‌شان یا از دوستان کسانی هستند که ما نمی‌دانم در این حوزه کار می‌کنند. بنا بر این می‌خواهم خواهش کنم که اگر تجربه کار در شرکت‌های مشاوره یا شبیه به مشاوره (مثل مطالعات بازار، مدل‌سازی، مطالعات اقتصادی و …) خارجی را دارید و یا به عنوان مشاور مدیریت یا تحلیل کسب و کار در شرکت‌های بزرگ بین‌المللی کار کرده‌اید و علاقه مند به هم‌کاری در این فعالیت هستید با من تماس بگیرید. ایمیلم این بغل هست. ضمنا اگر کسی را می‌شناسید که در این حوزه فعالیت می‌کند و این‌جا را نمی‌خواند ممنون می‌شوم این دعوت را برای او ارسال کنید.
  • حیدربابا

    یک نوار حیدربابا با صدای خود شهریار داشتیم که با نسخه‌ای که بعدا در بازار موجود بود فرق داشت. ده سال پیش گمش کردم و ام‌شب روی اینترنت پیدایش کردم. این‌جا می‌گذارمش که اگر خواستید بردارید. اگر آذری می‌فهمید اکیدا توصیه می‌کنم گوش کنید. نه یک بار بل‌که چند بار چون در هر بار گوش کردن آدم چیزهای جدیدی از آن کشف می‌کند. این حیدربابا چیز عجیبی است. تقریبا هیچ شعر فولکلور فارسی را مثل آن ندیده‌ام. با این که زبان ساده و عامیانه‌ای دارد ولی پر است از مفاهیم انسانی عالی. خلاصه برای صیقل دادن روح چیز موثری است.
  • اثر بحران جهانی بر اقتصاد ایران

    جمع‌بندی من این است که: ۱) قیمت نفت کاهش یافته و فعلا پایین خواهد ماند. در مورد این‌که آیا پایین‌تر از این هم خواهد رفت یا نه چیزی نمی‌دانم چون بستگی جدی به وضعیت بخش حقیقی اقتصاد در کشورهای توسعه‌یافته و اقتصادهای در حال گذر (چین و هند) و نیز واکنش‌های طرف عرضه و سرمایه‌گذاری‌ها دارد. پیش‌بینی در این بازارها کار کم‌دقت و پرخطایی است ولی بر اساس روان‌شناسی و ساختار بازارهای مالی به نظر می‌رسد که به علت از بین رفتن بانک‌های سرمایه گذاری و روحیه حاکم بر این بازارها تمایل به سرمایه‌گذاری‌های سوداگرانه در نفت و قراردادهای مشتقه محصولات اولیه کم خواهد بود و لذا برگشت آن بخش از جهش قیمتی ناشی از فعالیت سوداگرانه در آینده نزدیک چندان محتمل نخواهد بود. ۲) به خاطر سیاست‌های غلط سه سال گذشته حجم مصارف بودجه‌ای مبتنی بر ارز شدیدن بالا رفته و لذا کاهش درآمد ارزی کسری بودجه جدی را تحمیل خواهد کرد. اگر دولت بعدی بتواند با تفاهم‌ با مردم و گروه‌های سیاسی برخی از تعهدات بی حساب و کتاب قبلی را به تعویق بیندازد و یا منحل کند در همین قیمت‌ها هم اداره کشور کار خیلی سختی نخواهد بود. فراموش نکنیم که قیمت‌های فعلی حول و حوش میانگین تاریخی نفت هستند و این قیمتی است که کشور سال‌ها با آن اداره شده است. ۳) کشور ما حضور چندانی در بازارهای مالی و پولی جهانی ندارد. تقریبا هیچ بانک خارجی در ایران شعبه نداشته است و رقم سرمایه‌گذاری‌های ایران در سهام و مشتقات و دارایی‌های رهنی بسیار اندک (اگر نگوییم نزدیک به صفر) بوده است. بنا بر این بحران در بخش مالی تاثیر چندانی روی بخش مالی ما نخواهد داشت. هم‌چنین ما صادرات چندانی در بخش توریسم و خدمات صنعتی نداریم (مثل ترکیه) که کاهش تقاضا در این بخش‌ها اثرات شدید روی اقتصاد داخلی ما بر جای بگذارد. ۴)...ادامه مطلب ...
  • تفاوت‌ها

    آیا نخبگان ایرانی خیلی باهوش هستند؟ این سوال یک جواب تجربی گسترده دارد که از نتایج مطالعه جهانی اخیر احتمالا همه باخبر هستید. یک جواب هم می‌تواند مبتنی بر تجربه شخصی افراد در موقعیت‌ها و رشته‌ها و کشورهای مختلف باشد. جواب سوال اگر قرار است به کار فخر فروختن به بقیه بیاید که خب به‌تر است اصلا طرح نشود ولی اگر به دو کار بیاید به نظرم مفید است: یکی توهم‌زدایی و دومی کمک به برنامه‌ریزی نظام‌های آموزشی. من تجربه خودم را می‌نویسم با ملاحظات زیر الف) تجربه محدود به حضور دانش‌گاهی من در اتریش (طولانی‌مدت) و کنفرانس‌ها و مدارس تابستانی در کشورهایی مثل انگلیس و سوییس و آلمان بوده است که عمدتا هم با دانش‌جویان اروپایی سر و کار داشته‌ام. ب) تجربه محدود به رشته اقتصاد است. سیستم آموزشی در کشور ما در این رشته با دنیا فاصله اساسی دارد. شاید اگر تجربه من در رشته‌های علوم و مهندسی و پزشکی بود نتیجه برداشت‌هایم کاملا متفاوت بود. جمع‌بندی تجارب من از این قرار است: ۱) واریانس (پراکندگی) توان ذهنی بالفعل شده (خروجی علمی) بین دانش‌جویان ایرانی بسیار بالاتر از دانش‌جویان اروپایی است. تقریبا همه ما در کلاس‌های درس ایران (حتی در به‌ترین دانش‌گاه‌ها) ترکیبی از دانش‌جویان خیلی عالی که حرف استاد تمام نشده موضوع را روی هوا می‌زنند و دانش‌جویانی که در آن درس به قول معروف هر را از بر تشخیص نمی‌دهند داشته‌ایم. من این جا چند بار تجربه حل تمرین یا راه‌نمایی دانش‌جویان را داشته‌ام. دانش‌جویانی که من سر و کار داشته‌ام هیچ وقت خیلی خیره‌کننده نبوده‌اند ولی در عوض تقریبا همه‌گی سطح قابل قبولی از خروجی را ارائه کرده‌اند. در این‌جا بسیار کم پیش می‌آید که دانش‌جویی سر کلاس سوالی بپرسد که نشان از پرت بودن کامل وی از موضوع کلاس باشد (اتفاقی که در ایران می‌افتد) یا تمرینی را تحویل بدهد که به کل غلط...ادامه مطلب ...
  • حق تولید‌کننده

    من سعی می‌کنم تا حدی که برایم امکان دارد حقوق تولیدکنندگان محصولات فرهنگی را رعایت کنم. نمی‌گویم هیچ وقت این اصل را زیر پا نگذاشته‌ام و نمی‌گذارم وگرنه ادعای غیرواقعی کرده‌ام ولی حداقل مدت‌ها است که از اینترنت فیلم رایگان یا کتاب غیرقانونی الکترونیکی دان‌لود نکرده‌ام و روی رایانه‌ام نرم‌افزار غیرقانونی ندارم. (شاید این نکته جالب باشد که بر خلاف تصور کلیشه‌ای رایج که قانون‌مندی غربی‌ها را صرفا به خاطر “کار فرهنگی” می‌داند باید بگویم که بسیاری از هم‌کاران غربی من تا جایی که می‌توانند از کتاب‌ها و فیلم‌های رایگان بهره‌مند می‌شوند و وقتی می‌بینند من برای خریدن کتاب یا کرایه فیلمی که رایگانش در دست‌رس است پول می‌دهم خیلی عجیب نگاهم می‌کنند. این منفعت‌طلبی بی‌نهایت و فقدان اصول که حداقل من در جایی که هستم ملموس است یکی از آزاردهنده‌ترین موارد زندگی در آن‌جا است که بعدا باید مطلب مفصلی در موردش بنویسم). یکی از مواردی که شاید از این اصل تخطی می‌کنم (و البته هنوز هم مطمئن نیستم که اخلاقی باشد) استفاده از کپی‌های غیرمجاز محصولات – خصوصا فیلم‌ها- قدیمی است که به نظرم می‌رسد یا به آسانی یافت نمی‌شود و یا منافعش لزوما به تولیدکننده نمی‌رسد. مثلا کپی از برخی فیلم‌های خوب قبل از انقلاب که بازار رسمی ندارند (مثلا کارهای ابراهیم گلستان یا علی حاتمی) را تهیه کرده‌ام ولی در مقابل “گاو” را از بازار رسمی خریده‌ام. یا مثلا در مورد برخی فیلم‌های تاریخی سینما مثل “هم‌شهری کین” یا “پرندگان” این اصل را زیر پا گذاشته‌ام. از آن مهم‌تر الان با این سوال اخلاقی مواجه هستم: برای بسیاری از فیلم‌ها یا کتاب‌های متاخر فرد با دو گزینه مواجه می‌شود. یکی این‌که برود و در بازار غیررسمی ایران کپی از محصولات را به قیمت پایین تهیه کند و یا از بازار رسمی هزینه کرایه یا خرید واقعی را پرداخت کند. دردسری که من با گزینه دوم دارم...ادامه مطلب ...
  • مبحث اقتصادی در تلویزیون

    به نظر شما برای یک بحث تلویزیونی ۴۰ دقیقه‌ای زنده که مخاطب آن مردم عادی هستند چه موضوعی الان مفیدتر است؟ بحث قرار نیست تخصصی باشد و باید یک موضوع اقتصادی به زبان ساده تحلیل و تبیین شود. محور بحث مشخص است ولی برای جزییات آن علاقه‌مند به شنیدن نظرات دوستانی هستم که در ایران هستند و با سوالات مطرح در جامعه آشناتر هستند. نرخ بهره و کارکرد آن در اقتصاد؟ بانک‌های خصوصی و کارکرد آن‌ها؟ بحران اقتصاد جهانی؟ … احتمالا زمان برنامه روز یک‌شنبه این هفته ساعت هفت صبح شبکه دو است. پ.ن: خیلی ممنون بابت همه این نظرات. به نظرم برای دوستانی که ممکن است تجربه مشابهی داشته باشند فهرستی جامعی از موضوعات جذاب فراهم شد. من تصمیم گرفتم راجع به مدیریت ثروت شخصی (Personal Wealth Management) صحبت کنم. در واقع بحث ساده‌ای راجع به انتخاب سبد سرمایه‌گذاری شخصی، رابطه ریسک و بازده، تنوع‌بخشی، نقدشوندگی، کلاس‌های مدیریت دارایی، افق سرمایه‌گذاری و الخ. حالا هر قدر که وقت شد.
  • اقتصاد سیاسی مدیریت ریسک

    پارسال که قیمت فلزات خیلی بالا بود در یک جلسه مشاوره به مدیران یکی از شرکت های بزرگ معدنی شرکت توصیه کردم که از ابزارهای مدیریت ریسک برای کاهش خطرات ناشی از کاهش قیمت در آینده استفاده کنند و نمونه های متعددی از این ابزارها را هم معرفی کردیم. پاسخ مدیران این بود که منافع استفاده از این ابزارها برای ما نامتقارن است. اگر الان هزینه کنیم و محصولات را با قراردادهای آتی پیش فروش کنیم و یا برای کاهش ریسک آپشن بخریم ممکن است قیمت فلز بالا برود و از بابت استفاده از این ابزارها سرزنش شویم ولی اگر آن ها را نخریم و قیمت پایین بیاید کسی ما را به خاطر کاهش قیمت جهانی فلز سرزنش نخواهد کرد. به نظرم این توضیح بسیار قابل تامل و معقول است. ام سال همان دوستان را دیدم و نیمی به شوخی و نیمی جدی پیش نهاد پارسال را یادآوری کردم و گفتم اگر آن موقع مقدار بهینه ای از ابزارهای مدیریت ریسک را خریده بودید الان وضع تان به تر بود. جواب دادند که پارسال که بهت گفتیم که چرا نمی خواستیم این کار را بکنیم. به نظرم تحلیل مساله مدیریت ریسک در شرکت های بزرگ بخش معدن و انرژی ایران از زاویه مسایل انگیزشی موضوع جذابی است. بسیاری از شرکت های بزرگ این حوزه یا دولتی هستند و یا اگر مشمول خصوصی سازی اصل ۴۴ قرار گرفته اند هم چنان تحت چارچوب ها و مقررات دولتی عمل می کنند. بنا بر این هم چنان آن مساله انگیزه ها وجود دارد و مدیران تمایلی ندارند که به طور جدی از ابزارها استفاده کنند. علاوه بر آن یک بحثی که مخالفان به کارگیری این ابزارها در شرکت های بزرگ ابراز می کنند این است که شرکت لازم نیست به نیابت از سهام داران نوسانات درآمد را مدیریت کند چون سهام داران خود...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها