• جواب هایی به کامنت های پست قبل

    برای صرفه جویی در زمان پاسخ جمعی به کامنت های پست قبل می دهم. این وبلاگ چند گروه خواننده دارد. یک گروه تعداد قابل توجهی از دوستان قدیمی و جدید و دیده و ندیده من هستند که در چهار گوشه دنیا پراکنده هستند و خیلی هم در کامنت ها حضور ندارند. برخی مطالب من برای این گروه و با هدف به اشتراک گذاشتن تجاربی است که خودم بهش رسیده ام. در هر سفرم تعداد زیادی از این دوستان را می بینم و مدت ها راجع به این موضوعات حرف می زنیم. بنابراین با وجود این که خیلی راحت پیشاپیش واکنش ها را به این جور نوشته ها می دانم؛ بی هیچ دغدغه ای در مورد اظهارنظرهای بی ربط به ماجرا این مطالب را برای مخاطب واقعی اش می نویسم. حاشیه ها هم اهمیتی ندارد. ۱) کار جدی یعنی چه؟ تدریس برای من اتفاقا یک جدی است ولی همه کار جدی که می شود این جا انجام داد تدریس نیست. تاسیس یک شرکت مشاوره تخصصی؛ حضور در مدیریت موسسات مالی بخش خصوصی؛ تاسیس صندوق های تخصصی سرمایه گذاری؛ کمک به شکل گیری موسسات آموزش عالی غیردولتی با استانداردهای بین المللی و … با خبرهایی که از دوستانم دارم خیلی امیدوارم که ظرف چند سال آینده یک جمع از دوستان هم نسل ما که اقتصاد و رشته های مرتبط با آن را خوانده اند بر می گردند و یک جمع مناسب برای کار کردن مشترک شکل خواهد گرفت. ۲) چرا گفته ام وقت تلف کردن؟ برای این که حضور در خارج یک دوره با بهره وری بالا دارد که مربوط به وقتی است که آدم در یک مرکز خوب درس بخواند و تحقیق کند و چیز یاد بگیرد. من در خارج فقط درس نخوانده ام بل که یک سال و نیم در یک سازمان خیلی با پرستیژ کار کرده ام و این...ادامه مطلب ...
  • آپشن سفر

    چون در این یک هفته بارها به این سوال جواب داده ام که بر می گردم یا نه در پاسخ دادن حرفه ای شده ام 🙂 کوتاه ترین جوابی که می توانم بدهم این است که اگر سفر ایرانیان به اتحادیه اروپا نیازمند ویزا نبود من برای برگشت ظرف ۱۵ ماه آینده برنامه ریزی جدی می کردم. مشکل همین اجازه سفر ناقابل است که آدم را مجبور می کند اگر جمع کرد و برگشت این طرف برای شرکت در هر کنفرانس و کارگاه و جلسه و سفر معمولی کلی دردسر بکشد. این باعث می شود که در برنامه زندگی ام با دل خوری تمام یک متغیر را هم اضافه کنم و آن هم به دست آوردن این اجازه سفر است. اگر بتوانم یکی از مسوولین مهاجرت هر کشور اروپایی را ببینم می توانم بهشان توضیح دهم که اگر یک کارت سفر ساده بدون هیچ گونه اجازه کار و خدمات اجتماعی و غیره به من بدهند برای شان خیلی کم هزینه تر است تا این که یک خارجی را در بازار کارشان برای دو سه سال بیش تر تحمل کنند صرفا به این منظور که این کارت را دریافت کند و بعد برود دنبال کارش. وین کوتاه ترین زمان پردازش درخواست مهاجرت کانادا را در کل دنیا داشت (حتی کوتاه تر از خود کانادا). من چهار سال و نیم آن جا زندگی کردم و هم واره دچار مشکلات تئوریک اگزیستانسیال برای درخواست مهاجرت کانادا بودم. آن موقعی هم که مهاجرت شش ماهه می آمد می گفتم فرضا الان درخواست دادم و شش ماه دیگر کارم درست شد می خواهم بروم کانادا چه بوقی بزنم وقتی دارم این جا خوب زندگی می کنم. نزدیک برگشتن که شد گفتیم حالا تردیدهای وجودی را کنار بگذاریم و یک آپشن سفر آتی برای خودمان ایجاد کنیم که مقررات عوض شد و فقط مهندسان نفت و...ادامه مطلب ...
  • نفرین منابع؟

    با وجود همه ادبیاتی که راجع به نفرین (Resource Curse) منابع هست من تمایل دارم تا به برخی نتیجه گیری ها از این فرضیه حداقل در سطح منطقه خودمان باور نداشته باشم. نفرین منابع می گوید کشورهایی که دارای منابع طبیعی فراوان (مثل نفت یا مس) هستند در مقایسه با کشورهایی با درآمد سرانه مشابه خودشان سطح پایین تری از توسعه یافتگی نیروی انسانی و نهادها دارند. این به نظرم چندان عجیب نیست. اگر کشور الف مجبور شده باشد تا با اتکا به صادرات و تولید به سطحی از درآمد سرانه برسد و کشور ب صرفا با فروش منابع طبیعی؛ احتمالا کشور الف مجبور بوده تا وضعیت خیلی خوبی در نهادها و نیروی انسانی داشته باشد تا بتواند این سطح از درآمد را تولید کند. نکته ای که برای من کم تر قابل باور است ربط دادن وضعیت فعلی به داشتن منابع و به عبارت دیگر طرح این فرضیه است که “ما اگر نفت نداشتیم وضع مان به تر بود”. این را من خیلی تردید دارم. مشاهداتی از منطقه خودمان باعث می شود تا این تردید را داشته باشم. توزیع نفت در بین کشورها تابع خصوصا زمین شناسی است که تقریبا هیچ ربطی به خصوصیات فرهنگی و نهادی و کشاورزی و غیره کشورها ندارد لذا اگر یک گروه از کشورها را در یک منطقه داشته باشیم که در یک دوره زمانی در برخی از آن ها نفت کشف شده و در برخی دیگر نه ؛ آن وقت می توانیم یک نمونه عالی از دو گروه دارای تفاوت در این متغیر داشته باشیم. شبیه به مفهومی که در روش Regression Discountinuity استفاده می شود. درآمد سرانه فعلی کشورهای نفت خیر عرب (عربستان؛ کویت؛ امارات؛ عراق؛ قطر؛ لیبی و …) را کشورهای هم سایه آن ها ولی بدون نفت قابل توجه (اردن؛ سوریه؛ یمن؛ مراکش؛ مصر؛ سودان و …) مقایسه کنید. اینترنتم...ادامه مطلب ...
  • اسلایدهای همایش مدیریت و مقاله منابع پایان پذیر

    اسلایدهای کارگاه دوشنبه عصر در کنفرانس بین المللی مدیریت را می توانید از این جا دریافت کنید. مقاله ارائه یک شنبه بعد را هم این جا گذاشتم. این مقاله نسخه جدیدتری دارد که ساختاربندی؛ نمادهای ریاضی و نتایج شبیه سازی اندکی متفاوتی دارد ولی به علت پاره ای مشکلات فنی الان در دست رس من نیست و چون حدس می زنم که روزهای آینده خیلی سرم شلوغ خواهد بود فعلا همین نسخه را آپ لود می کنم.
  • سمینارهای اقتصادی در شریف

    یک شنبه آینده دکتر بورگان نظامی در دانش کده مدیریت و اقتصاد سخن رانی می کند. جزییات را از این جا بخوانید. اگر علاقه مند هستید که در جریان سخن رانی های هفتگی شریف قرار بگیرید یک ایمیل به حسین جوشقانی بزنید تا در لیست ایمیل قرار بگیرید. ایمیلش هم هست hjoshaghani روی جی میل یک شنبه بعدش یعنی ۸ دی ماه ساعت ۱۱:۳۰ هم من صحبتی درباره “استخراج بهینه منابع پایان پذیر؛ محدودیت ظرفیت و اختیار توسعه” خواهم داشت. مقاله را ظرف چند روز آینده همین جا قرار می دهم.
  • تعادل بازی رای دادن سهام

    این دو سه روزه نشستم و این مقاله را که تقریبا دو سال بود توی هارد خاک می‌خورد نهایی کردم. قرار است جمعه این‌جا ارائه‌اش کنم. مقاله هنوز خیلی ابتدایی است و طبعا دارای اشکال‌های فراوان. دریافت هر نوع نقد اقتصادی، ریاضی، زبانی و لاتکی موجب امتنان فراوان خواهد بود.
  • نظریه بازی‌ها و انرژی

    من روزهای ۹ و ۱۰ دی در موسسه بین‌المللی مطالعات انرژی دوره آموزشی در زمینه “نظریه بازی‌ها و کاربردهای آن در سیاست‌گذاری و اقتصاد انرژی” خواهم داشت. اطلاعیه دوره را این‌جا می‌گذارم.
  • تجاربی از یک همایش

    احتمالا دوستان زیادی از موضع شدیدن منفی من نسبت به تحصیل (و نه پژوهش) در رشته‌های میان‌رشته‌ای اطلاع دارند. منطقم هم به طور خلاصه این است که آموزش این رشته‌ها ملغمه‌ای است از مباحث مختلف که هیچ کدام عمق لازم را پیدا نمی‌کند و وقتی کسی پس از تحصیل رشته مشغول به کار پِژوهشی می‌شود ابزارها/روی‌کردهای پیچیده‌ای را به کار می‌گیرد که صرفا در حد مقدمات با آن آشنا است و در نتیجه در بسیاری اوقات کارش بسیار ضعیف و دارای خطاهای فراوان خواهد بود. این هفته در یک کنفرانس مربوط به جمعیت‌شناسی و مهاجرت بودم. کمی روی این حوزه متمرکز شده‌ام تا مقاله “اختیار مهاجرت و انباشت سرمایه انسانی” را جلو ببرم (بر خلاف انتظارم این مقاله تفریحی مورد استقبال چند نفر آدم معروف قرار گرفت و من هم تصمیم گرفتم خیلی جدی رویش کار کنم). راستش در ایران کارهای جمعیت‌شناسی دیده بودم و آن‌ها را بسیار ابتدایی و ضعیف یافته بودم ولی آن‌را به شرایط ایران ربط داده بودم. متاسفانه در این همایش دقیقا مقاله‌ها و نظراتی شنیدم که تکرار کننده همان خاطرات بود. گوشه‌هایی را نقل می‌کنم. ۱) این مقاله را چند نفر از چند مرکز مهم نوشته بودند. ایده این بود که از طریق نگاه کردن به جمعیت و مساحت کشور مقصد و مبدا نرخ مهاجرت را پیش‌‌بینی کنند. برای این کار از مدل بسیار قدیمی جاذبه استفاده کرده و فقط توان جمعیت را متغیر گرفته بودند و نهایتا دیده بودند که برخی متغیرها معنی‌دار و برخی غیرمعنی‌دار هستند. (چند اسلاید آخر فایل مال این مقاله نیست). کامنت من به ارائه‌دهنده: اولا لازم است یک مدل تئوریک بسازید که رابطه بین جمعیت و مساحت و مهاجرت را توضیح دهد. تا جایی که من یادم هست جمعیت از یک طرف پراکسی اقتصاد مقیاس است و از طرف دیگر اگر بر مساحت تقسیم شود شاخص چگالی جمعیت است...ادامه مطلب ...
  • کاتین

    نمی‌دانم چرا آندره وایدا در ایران چندان شناخته شده نیست. تمام فیلم‌هایی که من ازش دیده‌ام بدون استثنا عالی بوده‌اند. کاتین را ندیده بودم و ام‌شب دیدم و خواستم به عنوان یک فیلم فراموش نشدنی توصیه کنم که ببینید. اتفاقا فیلم را با دو دوست لهستانی دیدم و یکی‌شان نتوانست تحمل کند و وسطش رفت. شاید پاراگراف بعدی توضیح دهد چرا. کاتین روایت ماجرای قتل‌عام هزاران نفر از افسران ارتش و روشن‌فکران لهستان به دست ارتش سرخ است. ایده اصلی هم این بود که طبقه متفکر این کشور نابود شوند تا کشور دوباره پا نگیرد. اگر اشتباه نکنم پدر وایدا هم جزو قتل‌عام شده‌گان بوده است. یکی از نکات غم‌انگیز لهستان برای من این است که این ملت ۵ سال با نازی‌ها جنگیدند و هنوز نفس نکشیده در دام استبداد چهل ساله سرخ – قصابان کاتین – گرفتار شدند. اگر پیدا کردید زوج مرد آهنی / مرد مرمری را هم ببینید. هم درک جالبی از آن‌چه در داخل نظام سوسیالیستی می‌گذشت می‌دهد و هم تعجب‌برانگیز است که چه طور وایدا توانسته آن‌ها را در اوایل دهه هشتاد و زمانی که کمونیسم لهستانی هنوز برقرار بود بسازد. در نزدیکی شهر کراکوو که پایتخت فرهنگی لهستان است و اکثر روشن‌فکران لهستانی – مثل خود وایدا یا کولاکوفسکی (درس‌های کوچک در باب مفاهیم بزرگ)- آن‌جا زندگی می‌کنند شهر دیگری قرار دارد که کمونیست‌ها ساخته‌اند و در واقع مجتمع مسکونی آن کارخانه معروف فولاد که فیلم‌ها درباره آن است به شمار می‌رود. الان توری در کراکوو برقرار است که با اتوبوس‌های دوره کمونیسم ملت را به بازدید این شهر می‌برند تا تضاد شهرسازی آن دوره را با کراکوو که شهری است با معماری تیپیکال شهرهای امپراتوری اتریش-مجارستان نشان دهند.
  • کلاسیک‌خوانی

    اجازه بدهید قبل از این‌که موضوع کهنه‌ شوند راه حلی که خودم ترجیح‌ داده‌ام در مقابل سوال به‌روز ماندن انتخاب کنم را این‌جا بگویم. در پست اصلی این را نگفتم تا از نظرات دیگران بهره‌ بگیرم. طبعا همه حسی از گزینشی خواندن داریم. من زمانی با تمام وجود این موضوع را حس کردم که از خانه دیدنی گوته در فرانکفورت بازدید می‌کردم. آن‌جا کتاب‌خانه بزرگی در طبقات بالا بود که کتاب‌های داخلش را همان طور نگه داشته بودند و من داشتم به این فکر می‌کردم که ۲۰۰ سال پیش که احتمالا حروف‌چینی و چاپ و توزیع کتاب به آسانی ام‌روز نبود هر کتابی چاپ نمی‌شد و در نتیجه خریدار کتاب گزینش راحت‌تری داشته است. الان خاطرم نیست که چه کتاب‌هایی را توانستم در آن کتاب‌خانه تشخیص دهم (اصلا چیزی را تشخیص دادم یا نه؟) ولی حسم این بود که گوته مثلا احتمالا چیزهایی مثل نوشته‌های هومر یا دانته یا کانت یا افلاطون یا هیوم یا آگوستین و قطعا عهد عتیق و جدید و … را در کتاب‌خانه‌اش داشته و با آن‌ها مشغول بوده است. آن‌جا بود که جواب سوالم را گرفتم: هوس به‌روز ماندن را سخت سرکوب کن و نگذار پا بگیرد. در این دنیا این قدر کلاسیک ارزش‌مند وجود دارد که صدها عمر برای خواندن همه‌شان کم است. کلاسیک‌هایی که ریسک خواندن‌ و بی‌فایده‌ یافتن‌شان کم‌تر از چیزهایی است که هر روز از این طرف و آن طرف سبز می‌شود و عمقی که به آدم می‌دهند قطعا بیش‌تر است. دو کلمه هم راجع به رشته خودمان بگویم. خوش‌بختانه این اصل پای‌بند بودن به کلاسیک‌ها در اقتصاد کاملا جواب می‌دهد. در خیلی از حوزه‌های اقتصاد که من سر و کار دارم مقالات مهم و کلیدی معتبر مال دهه ۸۰ و ۹۰ و گاهی قبل از آن است. به دوستی می‌گفتم که در هر حوزه اقتصاد (البته منظورم حوزه‌های نظری است...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها