• ثروت از دست رفته

    اول این نوشته حجت قندی را بخوانید. سوالی که پیش آمده این است که منظور از ثروت نابود شده در جریان بحران چیست؟ به قول یکی از خوانندگان حجت ما که چیزی شبیه به سونامی یا زلزله نداشتیم که باعث تخریب شده باشد و عده‌ای دارایی‌‌شان را از دست داده باشند. پس در عمل چه چیزی از دست رفته است؟ یک جواب به این سوال این است که هنوز چیز زیادی از دست نرفته است! بخش مهمی از ثروتی که از دست رفته است مربوط به سال‌های آینده است. سعی می‌کنم با مثال موضوع را توضیح دهم. فرض کنید من سهام یک شرکت تولید مواد معدنی را دارم. قیمت سهم شرکت بوده ۱۰۰ تومان و حالا یک دفعه شده۵۰ تومان و من دارایی‌ام نصف شده است. این نصف شدن دارایی از کجا آمده است؟ برای پاسخ به این سوال باید ببینیم آن ۱۰۰ تومان از کجا آمده بود. به طور ساده می‌توانیم بگوییم آن ۱۰۰ تومان به این خاطر صد تومان بود که دارنده آن انتظار داشت سال بعد ۱۵ تومان و سال بعدش ۱۷ تومان و سال بعدش ۱۶ تومان و الخ سود بگیرد. وقتی ارزش فعلی همه این سودها را جمع کنیم به عدد ۱۰۰ تومان می‌رسیم. معنی ۱۰۰ تومان هم این است که من حق خودم بر این سودهای آینده را به شما واگذار می‌کنم و در عوض ام‌روز ۱۰۰ تومان می‌گیرم که معادل ارزش فعلی آن سودهای آینده است (ماجرا خیلی پیچیده‌تر از این است و این قیمت‌گذاری تابع این است که من و شما چه قدر ریسک‌گریز هستیم؛ باورمان نسبت به احتمال‌های آینده چیست، چه دهک مالیاتی داریم و الخ ولی فعلا از آن‌ها صرف‌نظر می‌کنیم) حالا اگر بحران مالی مثل بحران اخیر رخ دهد همه می‌دانند که تقاضا برای مواد معدنی در سه سال آینده کم خواهد بود و لذا قیمت آن افت می‌کند....ادامه مطلب ...
  • پاراداکس ایتالیا

    ایتالیا برای من یکی از پاراداکس‌های بزرگ اقتصادی است. کافی است چند باری به این کشور سفر کرده باشید تا با روحیه سهل‌گیر این ملت آشنا باشید. من رییس و هم‌کار و هم‌کلاسی و استاد ایتالیایی داشته ام و نسبتا با خلق و خوی آن‌ها آشنا هستم. هیچ فراموش نمی‌کنم که یک بار در سرمای ژانویه به رم سفر کرده بودیم و شوفاژ هتل خراب بود. نیمه شب رفتم و خواستم درست کنند و گفتند درست می شود. صبح پا شدم و دیدم که خبری نیست. با شکایت رفتم که بابا این چه وضعش است. مسوول پذیرش به جای حل مشکل تلفن صاحب هتل را گرفت و او هم با خون‌سردی برایم توضیح داد که می دانی رفیق، الان آخر هفته است و تعمیرکارها تعطیل هستند. اگر تا دوشنبه صبر کنی حتما مشکل را حل می کنیم! داشتم فکر می کردم اگر چنین داستانی در اتریش پیش آمده بود صاحب هتل خودش و متصدی پذیرش را همان بغل دار می‌زد. یک بار دیگر در ونیز از قطار جا ماندیم و بلیط‌‌مان هم از نوعی بود که فقط برای آن ساعت خاص معتبر بود. رفتیم باجه فروش بلیط که ببینیم چه کنیم. دریغ از یک نفر که انگلیسی صحبت کند. خلاصه رفتیم اتاق رییس ایستگاه و او هم زنگ زد این طرف و آن طرف و حرف زد و دعوا کرد و آخرش گفت مسوول بلیط قبول نمی کند ولی شما با مسوولیت من سوار شوید و به کنترل‌کننده بلیط بگویید من گفتم مشکلی ندارد! همین ماجرا در آلمان رخ داد و مسوول بلیط و قطار و هر کس دیگری توضیح دادند که امکان ندارد بشود با بلیط نوع خاص که ساعتش رد شده سوار قطار دیگری شد. قاعدتا هر کس که به ایتالیا سفر کرده یا با این کشور روابط تجاری و غیره داشته باشد داستان‌های مشابه زیادی از این...ادامه مطلب ...
  • Fancy Methods

    یک سنت عالی در جامعه علمی اقتصاد (فاینانس همیشه در نوشته‌های من زیرمجموعه اقتصاد است و لذا نیازی به ذکر اسمش به صورت جداگانه نیست) هست و آن این‌که روش‌های جدید و ظاهرا پیچیده ریاضی اگر منجر به درک به‌تری از مسایل کلیدی نشوند هیچ ارزشی ندارند و کسی آن‌ها را جدی نمی‌گیرد. گاهی اوقات کسانی که از مهندسی (خصوصا مهندسی صنایع) به این حوزه وارد می‌شوند در ابتدای امر از این سنت جا می‌خورند ولی بعد عادت می‌کنند که به جای “ابزارهای” حل مساله روی محتوای مساله و “درکی” که در مورد دنیای بیرون می‌دهد تمرکز کنند. البته می‌دانم کسانی که بیرون رشته هستند – خصوصا در ایران – توهماتی در مورد این که علم اقتصاد بازی ریاضی است دارند که این توهم آن‌قدر از واقعیت دور است که نیازی به پاسخ ندارد. شاید این توضیح قضیه را روشن تر کند که حتما در درون علم اقتصاد هم کسانی هستند که کارهایشان فقط بازی با این ابزارها است ولی آن‌ها معمولا افراد درجه سوم و معمولا در مراکز سطح پایین هستند که جدی گرفته نمی‌شوند و کارشان هم توجه کسی را جلب نمی‌کند و نماینده علم اقتصاد نیستند. اصطلاح رایجی که افراد با تجربه‌تر در این مواقع به کار می‌برند “روش‌های تفننی” است. این جمله استانداردی است که “You showed us some FANCY METHODS, but where is the REAL problem or new insight?”. در مقابل یک استاد خوب دانش‌جویانش را تشویق می‌کند که یک پازل و یا مساله مهم را در علم پیدا کنند و سعی کنند آن را کمی شکاف بدهند (Crack It) که معنی‌اش این است که جنبه‌هایی از مساله را که تاریک بوده روشن کنند تا بقیه از زاویه عمیق‌تری به موضوع نگاه کنند. به این هم باید توجه کرد که گاهی برای افراد غیرمتخصص فهم این‌که چرا اثبات وجود یا یک‌تایی یا هم‌گرایی یک رابطه...ادامه مطلب ...
  • به‌روز ماندن

    نگاهی کردم به کتاب‌هایی که روی میزم داشتم و در واقع در این مقطع تاریخی دارم می‌خوانم. کتاب‌هایی در مورد اقتصاد منابع طبیعی و انرژی برای به‌تر فهمیدن موضوع مقاله‌ای که می‌نوشتمَِ، یکی دو تا کتاب معادلات دیفرانسیل تصادفی و غیرتصادفی برای حل مسایل ریاضی مقاله و چند کتاب در زمینه نظریه اختیارات حقیقی برای این‌که چارچوب نظری مدل‌سازی‌ام درست باشد. یک کتاب از خاطرات Quantها (ریاضی‌دان‌ها و فیزیک‌دان‌هایی که وارد فاینانس شده‌اند) آن طرف یک راهنمای لینوکس و یک کتاب آموزش جاوا که نصف و نیمه خوانده شده بودند. فاوست را که چند وقتی است صبح‌ها در قطار می‌خوانم و هنوز تمام شده و دست آخر کتاب فهم نقد فیلم مجید اسلامی. این یک نمونه از سبد چیزهایی که من به طور معمول می‌خوانم. متاسفانه سرم این قدر شلوغ است که با این که مشترک اکونومیست بودم عملا نمی‌رسیدم بخوانمش و فقط ورق می‌زدمَِ، فاینانشال تایمز را فقط وقتی در هواپیما باشم می‌خوانم و مدت‌ها است نتوانسته‌ام یک رمان بخوانم (پری‌شب به خودم استراحت دادم و خاطره دلبرکان غم‌گین را خواندم). خواندن در زمینه جامعه‌شناسی و سیاست مدت‌ها است که تعطیل شده و بعید می‌دانم دیگر شروعی برای آن‌ها باشد. این آخرها برنامه گذاشتم که کمی بیش‌تر فروید بخوانم و در عرض دو ماه فقط ۴ کتاب قطع معمولش را آن‌هم نه چندان دقیق خواندم. مدتی است که تقریبا هیچ کار بیزنسی نمی‌کنم و صبح تا شب وقتم دست خودم است. درس‌هایم تقریبا تمام شده و امتحان ندارم. خیلی اهل وب‌گردی و وبلاگ‌خوانی نیستم. هیچ وقت تلویزیون نمی‌بینم. فکر می‌کنم که فقط دو کار وقت‌گیر مهم دارم. مسافرت زیاد می‌روم و رفقایم را زیاد می‌بینم. از هر وقتی هم برای خواندن استفاده می‌کنم و می‌بینم که به سختی می‌توانم در حد قابل قبولی چیزهایی در راستای علاقه‌ام بخوانم. چند ماهی است که بدجوری نگران این شده‌ام که اگر وضعیت...ادامه مطلب ...
  • بحران مالی و کارگاه اختیارات حقیقی

    هفته قبل جایی صحبتی راجع به بحران مالی داشتم که اسلایدهایش را این‌جا می‌گذارم شاید به درد بخورد. ممنون از کامنت‌های مربوط به ارائه. دارم همه نظرات را جمع می‌کنم تا در یک پست آن‌ها را جمع‌بندی کنم. من روزهای ۴ و ۵ دی یک کارگاه آموزشی در زمینه اختیارات حقیقی خواهم داشت که توسط گروه مالی ایران برگزار می‌شود. آگهی برنامه را می‌توانید این‌جا دریافت کنید. با دوستان توافق کرده‌ایم که به خوانندگان وبلاگ ۲۰ درصد تخفیف اضافی بدهیم. اگر خواستید از تخفیف برخوردار شوید کامنت‌ بگذارید یا به من ایمیل بزنید.
  • مهاجرت و انباشت بهینه سرمایه انسانی

    قبلا هم گفتم که پست “روزهایی که می‌گذرد” گرچه واکنش‌های تندی را برانگیخت ولی خوب برای من این فایده را داشت که یک ایده تحقیق ازش گرفتم. سر ناهار با یکی از دوستان راجع به ایده گپ زدیم و خوشمان آمد و تصمیم گرفتیم جلو ببریمش. این هفته هم ایده مقدماتی را ارائه می‌کنیم که بقیه نظر بدهند. خلاصه ایده این است: یک فرد متخصص باید در مورد نرخ بهینه انباشت دو نوع از سرمایه انسانی تصمیم بگیرد: نوع اول سرمایه انسانی جهانی (مثلا برنامه نویسی یا مهندسی یا ریاضیات مالی یا زیست‌شناسی) و نوع دوم سرمایه انسانی محلی (مثلا زبان محلی؛ قوانین و مقررات، شبکه ارتباطات و غیره) است. فرد یک مساله بهینه‌سازی دینامیکی را حل کرده و روی نرخ بهینه سرمایه‌گذاری روی این دو نوع از سرمایه انسانی تصمیم می‌گیرد. کلیت مدل تا این‌جا یک مساله کلاسیک سرمایه‌گذاری با دو دارایی جای‌گزین و هزینه‌های محدب است که جواب درونی (Interior) برای آن به دست می‌آید. حالا جنبه جدیدی به مدل اضافه می‌کنیم و آن امکان مهاجرت است. فرد در هر لحظه از زمان شکاف دست‌مزدها بین کشور فعلی و کشوری که شانس مهاجرت دارد را مشاهده می‌کند. فرض می‌کنیم نسبت دست‌مزد یک فرآیند تصادفی (براونی هندسی) است. بنا بر این فرد این اختیار را دارد که در هر لحظه از زمان مهاجرت کند و با انتقال سرمایه انسانی جهانی خود – و فقط بخشی از سرمایه انسانی محلی – به کشور جدید و ادامه سرمایه‌گذاری روی سرمایه انسانی (و یا توقف آن در صورت بهینه بودن) از مزایای شکاف دست‌مزد برخوردار باشد. از تئوری اختیارات می‌دانیم که فرد این تصمیم را در یک نقطه بهینه خواهد گرفت که از یک سری شروط استاندارد به دست می‌آید. علاوه بر اجرایی کردن این اختیار یک سری هزینه‌ها دارد که از مهم‌ترین آن‌ها از دست دادن سرمایه انسانی محلی انباشه شده،...ادامه مطلب ...
  • فرار مغزها و رشد اقتصادی

    در ادبیات مهاجرت دو مسیر متفاوت برای تاثیر فرار مغزها روی رشد اقتصادی صحبت می شود. اثر دوم که به خروج نیروی انسانی متخصص مربوط می‌شود برای همه روشن است. ولی یک اثر اول هم وجود دارد که کم‌تر به آن توجه می‌شود. وقتی افراد گزینه مهاجرت را پیش روی خود می‌بینند انگیزه بیش‌تری برای سرمایه‌گذاری روی سرمایه انسانی دارند تا شانس خود را برای دریافت اجازه مهاجرت افزایش دهند. اگر مهاجرت نیروی انسانی با چیزهایی مثل سهمیه مهاجرت یا رقابت محدود شود در آن صورت همیشه بخشی از نیروی انسانی علاقه‌مند به مهاجرت در کشور مبداء باقی می‌ماند. متناسب با این که کدام اثر (اول یا دوم) غلبه کند مهاجرت می‌تواند اثر مثبت یا منفی روی رشد اقتصادی کشور مبدا داشته باشد. پس فردا ارائه مقدماتی یکی از مقاله‌هایی که در جهت گسترش این تئوری می‌نویسیم (با نویسنده هم‌کار) را این‌جا قرار می‌دهم.
  • مرکز تلفن

    من از وجود مرکز تلفن (Call Center) در ایران خبر ندارم. آیا کسی چنین شرکت‌هایی را می‌شناسد؟ فلسفه وجود مرکز تلفن‌ها جالب است. سازمان‌های دولتی که حجم تلفن خیلی زیاد دارند و در عین حال نمی‌توانند به تعداد کافی پرسنل استخدام کنند تا این تلفن‌ها را جواب بدهند از یک شرکت خصوصی می‌خواهند یا این خدمت را ارائه کند و در ازای هر دقیقه تماس مشترک هزینه ای را به قبض تلفن او شارژ کند. این طوری هم سوال کننده چون پول می‌دهد انگیزه دارد تماس را کوتاه و فشرده کند و فقط در مواقع لازم تلفن بزند و سرویس دهنده هم چون پول می‌گیرد انگیزه دارد جواب‌های کافی و مفصل بدهد. البته چون این‌جا ایران است قاعدتا باید سرویس رایگان ولی همیشه شلوغ و یا با پرسنل خسته و بی حوصله را نگه داشت ولی می‌توان در کنارش هم مرکز تلفن خصوصی را برای کسانی که نمی‌خواهند پشت خط منتظر بمانند یا توضیحات کافی و مودبانه می‌خواهند فعال کرد. مثال‌هایش: اداره آگاهی؛ قوانین شهرداری؛ سازمان سنجش؛ اداره گذرنامه و هر جایی که برای یک سوال ساده باید حضوری مراجعه کنید. این مساله برای من از یک جهت هم جالب است. اگر مرکز تلفن پولی راه بیفتد کسانی که دوست دارند پول آن‌را از جیب‌شان بدهند این کار را می‌کنند و لذا بار تلفن آن‌ها از مرکز تلفن رایگان کم می‌شود. به این ترتیب رفاه کسانی که از تلفن رایگان استفاده می‌کنند هم افزایش می‌یابد.
  • اخلاق

    هنر سیاست‌مدار و روزنامه‌نگار این نیست که در موضوعات بدیهی ژست اصول‌گرایی و اخلاقی بودن و اصلاح‌طلبی بگیردِ، هنر آن است که هنگام مواجه شدن با موضوعات بحث‌برانگیز و حساس (Controversial) منطقی برخورد شود. این مطلب سایت تابناک را بخوانید تا بفهمید چه می‌گویم. ۱) نویسنده مطلب انگار هنوز در عصر رجزخوانی و قبیله‌گرایی زندگی می‌کند و نمی‌داند که در عرف سیاست رایج یک کشور هر قدر هم با کشور دیگری مشکل داشته باشد آن را مسخره نمی‌کند و جای‌گاه دزدان دریایی نمی‌خواندش. ۲) عقده حقارتی که متاسفانه خیلی از ایرانی‌ها نسبت به کشورهای عربی و ترکیه دارند در سر تا سر مطلب به چشم می‌خورد. کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس سال‌ها است که فهمیده‌اند دلارهای نفتی را باید صرف سرمایه‌گذاری روی زیرساخت و نیروی انسانی و دارایی‌های جای‌گزین در سطح جهانی کرد و به همین خاطر هم روز به روز از اتکای اقتصادشان به نفت و گاز می‌کاهند. توضیحات تفصیلی‌اش بماند. واکنش ایرانی‌ها اعم از عوام و به اصطلاخ نخبه به این سیاست‌ها و پیش‌رفت‌ها مسخره کردن و بادکنکی خواندن رشد اقتصاد آن‌ها است. متاسفانه وقت ندارم که لینکش را پیدا کنم ولی یکی از افسوس برانگیزترین نوشته‌هایی که در ماه‌های اخیر خوانده‌ام مطلب یکی از نویسندگان اقتصادی مطبوعات اصلاح‌طلب (خوش‌بختانه از گروه اصلاح‌طلبان ضد اقتصاد آزاد) بود که در واکنش به صدور خاک یکی از استان‌های جنوبی برای یکی از پروژه‌های عمرانی در جنوب خلیج فارس گفته بود همین مانده است خاکمان را بدهیم به این عرب‌های مفت‌خور! جالب بود که بقیه هم تاییدش کرده بودند و کسی نپرسیده بود آیا مفت‌خور کسی است که پروژه عمرانی اجرا می‌کند یا کسی که خاکش را به صورت خام صادر می‌کند ۳) گروه‌هایی امثال تابناکی‌ها رفتار جالبی دارند. کافی است پای چیزهایی از جنس غرور و حیثیت ملی به وسط بیاید تا حتی برای مسافرت شخصی افراد هم تعیین تکلیف...ادامه مطلب ...
  • کردان رفت و ما هم خلاص شدیم. طبعا منظورم این نکته بدیهی نیست که از دست کردان خلاص شدیم بل‌که از دست ده‌ها جک و کاریکاتور و نقاشی و تحلیل بی‌مزه که این مدت صفحات وب‌سایت‌ها و ایمیل‌ها را پر می‌کرد و ملت با هیجان و علاقه در مودش حرف می‌زدند راحت شدیم. من در این مدت از یک چیز خیلی حالم گرفته بود : تنزل سطح امر سیاسی به موضوعاتی در این حد

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها