آخر هفته گذشته در کنفرانسی در مورد مالیه کمی (Quantitative Finance) در زوریخ شرکت کرده بودم. آخر کنفرانس یک نفر که دکترای فیزیک داشت و ده سال بود در یک بانک به عنوان تحلیل گر کمی (Quant) کار کرده بود سخن رانی کرد با عنوان “Physics Meets Structured Products” و در آن تصویر بسیار مفیدی از ارتباط علم فاینانس در دو دهه اخیر و مهارت فیزیک خوان ها ارائه کرد. بحث این بود که بخش مهمی از مشاغل ام روزی فاینانس در بانک ها و موسسات سرمایه گذاری متمرکز روی قیمت گذاری انواع اوراق بهادار است و این امر نیازمند مهارت بالا در حل معادلات دیفرانسیل تصادفی و شبیه سازی مونته کارلو است که فیزیک خوانده ها (و البته ریاضی دان ها و مهندسان برق در رده بعدی) در آن خبره هستند. بحث او یک سوال جدی را که این روزها با آن مواجه هستم را برای من زنده کرد و مطرح کردنش زنجیره ای از بحث های بعدی را رقم زد که تا ساعتی بعد و خارج از محیط کنفرانس هم ادامه داشت (و حتی باعث شد یکی از شرکت کنندگان دوست دخترش را که در کنفرانس نبود و روی فلسفه اقتصاد کار می کرد را برای ادامه بحث فرا بخواند!). سوال خیلی ساده این است: اگر بسیاری از مشاغل فاینانس و اقتصاد در دنیای ام روز نیازمند مهارت بسیار بالای کمی و محاسباتی است (که هست) و اگر فارغ التحصیلان رشته هایی غیر از اقتصاد از این حیث بر فارغ التحصیلان اقتصاد و فاینانس برتری دارند (که به نظر من دارند) و اگر این بازار کار جذاب توسط آن ها کشف شده است (که شده است) و اگر یاد گرفتن مهارت های اضافی اقتصاد (مثل اقتصاد خرد و برخی تکنیک های اقتصادسنجی و البته مفاهیم و اصطلاحات بازار مالی) برای کسی که پایه کمی خیلی قوی دارد آسان...
ادامه مطلب ...