• چرا ملی گرا نیستم؟

    ۱) من تجربه ای شخصی دارم: با این که آذری هستم و تا ۱۸ سالگی هم آن جا زندگی کرده ام تقریبا تعلق خاطری به هیچ چیزی که اختصاصا آذری است ندارم (شاید به غیر از ترانه ساری گلین) و در عوض به خیلی چیزها (از جمله ادبیات و موسیقی) که به فرهنگ ایرانی مربوط است علاقه شخصی دارم. از نگاه یک معتقد به اصالت ملی گرایی و فرهنگی ملی – بومی و همه این “مزخرفات” من آدم بی هویتی هستم چرا که هیچ ارتباطی با “ریشه هایم” ندارم و در عوض به فرهنگی تعلق خاطر دارم که برای من به درجه ای بیگانه است. همین تجربه شخصی ام می گوید آدم می تواند خواسته یا ناخواسته ملیتش را گزینش کند و مشکلی هم پیدا نکند هر چند در عمل قضیه این قدر ساده نیست. ۲) ملی گرایی معمولا با فرض تعلق به یک عامل پیونددهنده مشترک شروع می کند مثلا نژاد یا فرهنگ یا قرارداد سیاسی. قاعدتا ملی گرایی ایرانی از این صحبت می کند که “ما” ایرانی ها میراث فرهنگی مشترکی داریم که باید در حفظ و گسترش آن بکوشیم. آیا چیزی به اسم “ما” ایرانی معنی دارد؟ وقتی من آذری به راحتی ایرانی می شوم پس چرا من ایرانی نتوانم جهانی شوم و خودم را از این قید و بند آزاد کنم؟ (اگر فرهنگ آذری جزیی از فرهنگ ایرانی است فرهنگ ایرانی هم جزوی از فرهنگ جهانی است) ۲-۱) آیا این نژاد است که من نوعی را به چیزی به اسم ایران پیوند می دهد؟ در مورد شخص من که هم آذری هستم و هم اجدادی از گرجستان دارم و هم ظاهرا سید هم هستم و قاعدتا باید نژاد عربی هم داشته باشم فکر نکنم چیزی وجود داشته باشد که مثلا بنده را به داریوش و کوروش کبیر وصل کند و لذا متاسفانه از این امتیاز محروم...ادامه مطلب ...
  • اقتصاد مهندسی و نگاه مهندسی به اقتصاد

    این پست به بحث قبلی مربوط است ولی از زاویه دیگر. اگر کامنت ها را بخوانید متوجه بحثی (قدیمی) بین پویا جبل عاملی و پویان مشایخ در مورد یکی از سرمقاله هایی که پویا در انتقاد از نگاه مهندسی به اقتصاد نوشته بود می شوید. من هر چند با همه گفته های پویا موافق نیستم (مثلا این نظر ضمنی اش که مهارت کمی اثر منفی در یادگیری اقتصاد دارد) ولی می توانم حسش را از اصل ماجرا درک کنم و اتفاقا با او خیلی موافق باشم: من هم به شدت مخالف نگاه مهندسی به اقتصاد هستم. کمی برایتان عجیب است ولی اجازه بدهید داستان را ادامه بدهیم. پویان دو سه روز پیش نقدی بر یکی از مقاله هایی که دکتر کاظم اورعی (استاد گروه معدن دانش گاه تربیت مدرس) در مورد تورم نوشته بود نوشت. به لحاظ محتوایی من کاملا موافق نقد پویان هستم. روزبه هم که بعد از موفقیت بسیار چشم گیرش در کسب موقعیت استادیاری در دانش گاه ایالتی آریزونا و هم کار شدن با پریسکات (از مهم ترین چهره های سازنده اقتصاد کلان مدرن و نظریه چرخه های تجاری حقیقی) دوباره وبلاگ نویسی را شروع کرده است نقدی علمی و تفصیلی بر ادعاهای دکتر اورعی مطرح کرده است که توصیه می کنم حتما بخوانید. پویان گفته بود که وقتی یک استاد معدن این چنین بی محابا در مورد اقتصاد کلان نظر می دهد نتیجه مقاله اش از این به تر نمی شود. من به خاطر کارهایی که در این یک سال اخیر در مورد اقتصاد منابع طبیعی و فلزات انجام می دهم دکتر اورعی را از روی مقاله هایش و کتاب اقتصاد برای همه اش می شناسم و می دانم که ایشان در واقع استاد معدن به معنی فنی قضیه نیست و بیش تر روی مباحث اقتصاد معدن کار می کند. در واکنش به پست پویان یک...ادامه مطلب ...
  • آموزش اقتصاد

    آخر هفته گذشته در کنفرانسی در مورد مالیه کمی (Quantitative Finance) در زوریخ شرکت کرده بودم. آخر کنفرانس یک نفر که دکترای فیزیک داشت و ده سال بود در یک بانک به عنوان تحلیل گر کمی (Quant) کار کرده بود سخن رانی کرد با عنوان “Physics Meets Structured Products” و در آن تصویر بسیار مفیدی از ارتباط علم فاینانس در دو دهه اخیر و مهارت فیزیک خوان ها ارائه کرد. بحث این بود که بخش مهمی از مشاغل ام روزی فاینانس در بانک ها و موسسات سرمایه گذاری متمرکز روی قیمت گذاری انواع اوراق بهادار است و این امر نیازمند مهارت بالا در حل معادلات دیفرانسیل تصادفی و شبیه سازی مونته کارلو است که فیزیک خوانده ها (و البته ریاضی دان ها و مهندسان برق در رده بعدی) در آن خبره هستند. بحث او یک سوال جدی را که این روزها با آن مواجه هستم را برای من زنده کرد و مطرح کردنش زنجیره ای از بحث های بعدی را رقم زد که تا ساعتی بعد و خارج از محیط کنفرانس هم ادامه داشت (و حتی باعث شد یکی از شرکت کنندگان دوست دخترش را که در کنفرانس نبود و روی فلسفه اقتصاد کار می کرد را برای ادامه بحث فرا بخواند!). سوال خیلی ساده این است: اگر بسیاری از مشاغل فاینانس و اقتصاد در دنیای ام روز نیازمند مهارت بسیار بالای کمی و محاسباتی است (که هست) و اگر فارغ التحصیلان رشته هایی غیر از اقتصاد از این حیث بر فارغ التحصیلان اقتصاد و فاینانس برتری دارند (که به نظر من دارند) و اگر این بازار کار جذاب توسط آن ها کشف شده است (که شده است) و اگر یاد گرفتن مهارت های اضافی اقتصاد (مثل اقتصاد خرد و برخی تکنیک های اقتصادسنجی و البته مفاهیم و اصطلاحات بازار مالی) برای کسی که پایه کمی خیلی قوی دارد آسان...ادامه مطلب ...
  • یارانه نقدی، مطلوبیت و طراحی مکانیسم

    الان از سفر برگشتم و دیدم که ظاهرا خبرهای رسمی از حرکت کردن به سمت نقدی کردن یارانه ها منتشر شده است. می خواستم بحث را درباره برنامه اول ادامه بدهم ولی اتفاقا این مبحث هم به موضوع مربوط است و می شود چند کلمه ای راجع به آن صحبت کرد: ۱) چرا به لحاظ تئوریک پرداخت نقدی یارانه به تر از ارائه کالای یارانه ای است؟ یک مثال ساده: فرض کنید قیمت نان ۱۰۰ تومان است و ۲۰۰ تومان یارانه روی آن پرداخت می شود و فرد هم روزانه یک نان مصرف می کند. حال قیمت نان را واقعی می کنیم (۳۰۰ تومان) و ۲۰۰ تومان را نقدی به حساب فرد واریز می کنیم. درآمد او اکنون ۲۰۰ تومان بیش تر شده ولی قیمت نان هم شده ۳۰۰ تومان. اگر دقت کنید فرد می تواند با حفظ سید مصرف قبلی روی بقیه کالاها همان یک نان قبلی را بخرد (یعنی حداقل در وضعیت قبلی است) ولی می تواند کار دیگری هم بکند و آن این که ۲۰۰ تومان را مثلا خرج مقداری پنیر کند و نان کم تری بخرد. اگر فرد این کار را بکند از تئوری ترجیحات آشکار شده می دانیم که این وضعیت را به حالت قبلی ترجیح می دهد. در حالی که در نظام یارانه نان مجبور بود فقط نان را دریافت کند و نمی توانست انتخاب کند که مثلا سوبسید کم تری برای نان دریافت کند و به جایش پنیر بخرد. به قول فرنگی ها “موهبت نقدی به از موهبت کالایی” ۲) موضوع ممکن است یک استثنا داشته باشد ولی قطعا این استثنا نان یا بنزین نیست. اگر دولت ها علاقه مند باشند که در مصرف فرد مداخله کرده و با ملاحظات عمومی او را تشویق کنند که بیش از مقدار مورد نظر خودش مصرف کند ممکن است فقط یارانه کالایی پرداخت کنند. شیر و...ادامه مطلب ...
  • اصل ارائه مطلب

    ام روز رفته بودم سر یک سخن رانی بازار کار* (Job Market Talk). طرف خیلی بد ارائه کرد و با تلف کردن وقتش در ابتدا نتوانست وقت کافی روی اصل تحقیقش بگذارد. معمولا دانش جویان دکترا این جور سخن رانی ها را می روند تا حسی نسبت به فرآیندی که خودشان دو یا سه سال دیگر طی خواهند کرد پیدا کنند و از خطاهای دیگران یاد بگیرند. بعد از جلسه داشتیم نقاط قوت و ضعف طرف را با یکی از دوستان تحلیل می کردیم که جمله جالبی گفت. در یک کارگاه آموزش ارائه مطلب یاد گرفته بود که Never overestimate the knowledge of your audience but also do not underestimate her intelligence. به نظرم دقت نکردن به این اصل ساده (خصوصا قسمت دوم آن) یکی از دلایل جذاب نبودن بسیاری از ارائه ها در ایران است. بسیاری از ارائه کنندگان هوش مخاطب را دست کم می گیرند و وقت زیادی سر بیان کردن چیزهای بدیهی تلف می کنند که باعث چرت زدن مخاطب می شود (امیدوارم خودم به همین مشکل دچار نباشم). * سخنرانی بازار کار سخن رانی است که متقاضیان استخدام در مراکز تحقیقاتی و دانش گاهی (حداقل در رشته اقتصاد و فاینانس، بقیه رشته ها را نمی دانم) به دعوت موسسه علاقه مند به استخدام ارائه می کنند. مقاله ای که در این سخن رانی ارائه می شود مقاله بازار کار (Job Market Paper) نامیده می شود که مهم ترین خروجی فرد در کل دوره دکترا است و موفقیتش تا حد بسیار زیادی به جذابیت این مقاله بستگی دارد.
  • یک توضیح

    ببخشید اگر این مطلب کمی تند است. مثال دکتر مشایخی در مطلب استاد پرینستون گرچه حساسیت برخی را برانگیخت ولی اتفاقا به نظر من مثال درست و ملموسی برای معدود افرادی است که رفتارشان نقطه مقابل رفتار امثال پرویز پیران است. جزییاتش نیازی به توضیح ندارد که بر اهلش روشن است و بر آن هایی که از نزدیک ماجرا را لمس نکرده اند با گفتن منتقل نمی شود. از این جهت که مثال را بدون توضیحات کافی نوشتم (چون موضوع مرکزی نبود) اشتباه کردم. بحث برنامه های توسعه یک مطلب قدیمی در ذهن من بود که با کامنت های آن مطلب جرقه خورد و نوشته شد و ادامه هم خواهد یافت (ضمن این که شاید یکی دو مطلب هم در باره نوشته های آقای دکتر پیران نوشتم). بحث هم ابدا دفاع از دکتر نیلی و هم کاران شان هم نیست. من به درستی “کلیت” جهت گیری های اقتصادی در سال های اولیه دوران سازندگی (بر اساس محدودیت های آن موقع) اعتقاد دارم و از آن دفاع می کنم. ضمن این که احساس می کنم که هم شخص آقای هاشمی و هم تیم برنامه (مشخصا دکتر طبیبیان و دکتر نیلی) در این بحث به شدت مظلوم واقع شده اند. حالا این وسط تعداد قابل توجهی کامنت دریافت کردم که گرچه برای من اهمیت ندارد ولی به نظرم چون توهین به دکتر مشایخی و دکتر نیلی است این توضیحات را باید بدهم. نه من آدمی هستم که بخواهم با ذره ای تعریف و تمجید از کسی منفعتی کسب کنم و خوش بختانه همیشه با تکیه بر توانایی های محدودم این طرف و آن طرف پرسه زده ام (این قسمت قضیه اهمیت چندانی ندارد، بگذار مردم هر چه می خواهند فکر کنند)، نه دکتر نیلی و دکتر مشایخی وقت اضافی دارند که درس پس دادن های شاگرد سابق را بخوانند و از این...ادامه مطلب ...
  • کارایی پویا

    در بحث های مربوط به حدود آزادی یکی از دوستان از این تمثیل (نقل به مضمون) استفاده کرده بود که “فرض کنیم ما در یک کشتی هستیم و فرزند من در حال مرگ است و دیگری دارویی درست کرده که حال فرزندم را خوب می کند ولی آن را به من نمی دهد. این جا دیگر مالکیت خصوصی و آزادی فردی معنی ندارد و حق داریم به زور دارو را از او بگیریم و جان این بچه را نجات دهیم”. اگر دقت کنید روح این مثال بسیار شبیه به استدلال هایی است که برای دریافت مالیات بالا و یا مصادره اموال ثروت مندان به نفع فقرا اقامه می شود. روزبه هم در جواب گفته بود که (نقل به مضمون و کمی اضافات از من) “ممکن است که سیاست عدم احترام به مالکیت خصوصی در آن لحظه بهینه به نظر برسد ولی اگر صاحب دارو حس کند که دارایی اش ممکن است به زور ازش گرفته شود انگیزه کم تری برای سرمایه گذاری در تولید دارو خواهد داشت و در بلندمدت جامعه با افت سرمایه گذاری برای تحقیق و توسعه و تولید داروهای جدید مواجه شده و وضعش بدتر می شود”. چند روز پیش با جمعی از دوستان رفته بودیم یکی از این رستوران های بوفه باز (که البته بر خلاف ایران بسیار ارزان تر از هر رستوران دیگری است و اگر کسی با استراتژی درست و گزینش مناسب غذا بخورد Value of Money خیلی بالایی کسب می کند). غذای یکی از رفقا اضافه آمد و گفت که از رستوران بخواهیم تا ظرف یک بار مصرفی بدهد که غذا را ببریم. به نظر برخی دیگر پیش نهاد معقولی بود چرا که غذا در هر صورت از جیب صاحب رستوران رفته بود و اگر نمی بردیم روانه سطل آشغال می شد پس چه به تر که اسراف نشود و بعدا خورده شود....ادامه مطلب ...
  • شئون فرهنگی و برنامه توسعه

    مرتضی در کامنتش گفته “مسائل فرهنگی- اجتماعی که به زعم حامد و امثال وی شاید مواردی غیر قابل کمی کردن و در نتیجه بی اهمیت هستند”. سعید هم در تایید صحبت او نوشته “روزی بیماری به یک پزشک مراجعه می کند و پزشک داروهایی را برای وی تجویز می کند. اوضاع بیمار با مصرف داروهاوخیم تر می شود و پس از مدت زمان کوتاهی می میرد. به سراغ پزشک می روند تا دلیل آنرا جویا شوند که پاسخ زیبایی از پزشک می شنوند: “داروهای من مشکلی نداشت فقط بدن بیمار ظرفیت و کشش تحمل انرا نداشته است !!!” (قابل توجه دوستانی که لحاظ نکردن زیر ساخت اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی را عیب نمی بینند”. فکر می کنم مرتضی عزیز در نسبت دادن این جمله به بنده و دوست عزیزم آقای مهندس ” امثال وی” کمی بی دقتی کرده است. بنده یادم نمی اید که هرگز فکر کرده باشم که “چون مسائل فرهنگی- اجتماعی مواردی غیر قابل کمی کردن هستند پس در نتیجه “بی اهمیت” هستند”. در واقع حتی مدافع این نظر هم نبوده ام که متغیرهای فرهنگی – اجتماعی قابل کمی کردن نیستند بل که بر عکس در هر جایی که این متغیرها به صورت کیلویی و بر اساس یکی دو نمونه کیفی علت چیزی قلم داد شده اند بر لزوم ارائه مطالعات بین کشوری گسترده برای اطمینان از وجود این رابطه تاکید کرده ام و لذا طرف دار کمی کردن آن ها (و یا استفاده از پراکسی های مناسبی از آن ها) تا حد ممکن هستم. اتفاقا چند سال پیش ها دو مقاله در دو کنفرانس داخلی در مورد روش های سنجش سرمایه اجتماعی و تاثیر سرمایه اجتماعی بر عمل کرد اقتصادی ارائه داده ام که علامتی خلاف ادعای مرتضی است. با این همه همان طور که قبلا هم یکی دو بار گفته ام نقدهای عمدتا بعد از وقوع (Ex-Post)...ادامه مطلب ...
  • زندگی در آکواریوم

    یکی دو روز پشت سر هم که خانه باشم و بیرون نروم و به دلیلی – مثلا بیماری یا بی حوصلگی یا وضعیت هوا نتوانم بیرون بروم – دیگر هر چیزی برایم غیرقابل تحمل می شود. نزدیک غروب نه حوصله دارم که کتاب بخوانم، نه فیلم ببینم، نه وبلاگ بخوانم و نه پای تلفن با کسی حرف بزنم و نه روی کلی پروژه عقب افتاده کار کنم از بس که از صبح زود ذهنم با این چیزها انباشته شده است. تنها کاری که می توانم بکنم آش پزی یا خوابیدن است با این که هنوز ساعت ها تا وقت خواب باقی است. در ایران هر حس دیگری را ممکن بود داشته باشم ولی هرگز و هرگز یادم نمی آید که چنین حسی بهم دست داده باشد. وقتی در چنین وضعیتی قرار می گیرم حال و روز مهاجرینی که مجبورند ماه ها و سال ها را در این شرایط سپری کنند به خوبی درک می کنم. مثلا کسانی که منتظر تعیین تکلیف وضعیت شان هستند و یا هم سران دانش جویانی که خودشان دانش جو نیستند و مجبورند صبح تا به شب را خصوصا در یک شهر کوچک و آرام و غریب آن هم احتمالا با کم پولی در یک خانه کوچک سر کنند. آمریکای شمالی را نمی دانم ولی خیلی از شهرهایی که در اروپای قاره ای دیده ام شب های سرد و تاریک و دیوانه کننده دارند – احتمالا به استثنای چند جا مثل پاریس و آمستردام و لندن که زندگی شبانه فعال و البته پرخرج دارند- لذا حتی بیرون رفتن هم وضعیت را به تر نمی کند. افسردگی کسانی که کار جدی ندارند از آن مشکلات اساسی مهاجرت است که کم تر دیده ام به آن پرداخته شود و مطمئنم خیلی از خوانندگان آن را در مقاطعی تجربه کرده اند. پ.ن: ظاهرا لینک کاست گل هزار بهار غیرفعال...ادامه مطلب ...
  • برنامه اول توسعه

    اجازه بدهید کمی روی منطق برنامه اول توسعه و سیاست های اقتصادی سال های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ تمرکز کنیم. اول به این سوال بپردازیم که برنامه اول توسعه در چه شرایط اولیه ای تدوین شد؟ مواردی را از حافظه می نویسم و امیدوارم دوستان دیگر تکمیل کنند: ۱) سهمیه بندی کالاهای مصرفی و سرمایه ای و تخصیص اداری آن ها طی سال های گذشته ۲) بروز نشدن قیمت های نسبی در بسیاری از بخش ها از جمله ارز ۳) مردم خسته از کم بودهای دوره جنگ و در طلب زندگی مرفه تر ۴) مصادره کارخانجات بزرگ و کلیدی و اداره آن ها توسط بخش دولتی ۵) کسری بودجه مزمن دولت ۶) … برخی جهت گیری های اساسی برنامه اول عبارتند از: ۱) آزادسازی قیمت ها و حرکت به سمت قیمت های تعادلی خصوصا در خدمات دولتی ۲) واقعی شدن قیمت ارز و خروجی از نرخ ثابت هفت تومانی ۳) خصوصی سازی صنایع دولتی ۴) آزادسازی نسبی تجارت خارجی ۵) کاهش عرضه محصولات سوبسیدی و کاستن از حجم دولت از نقدهای کیلویی و سیاسی که به یک باره همه مصیبت های جامعه از بیکاری و تورم و خودکشی و فحشا را به اجرای برنامه های تعدیل نسبت می دهد که بگذریم یک نقد منصفانه ابتدا باید به این سوال جواب دهد که “اگر برنامه تعدیل اجرا نمی شد چه اتفاقی می افتاد؟” آیا نتایج منفی و مشکلاتی که منتقدین برنامه به آن نسبت می دهند در صورت اجرا نکردن این برنامه رخ نمی داد و یا در زمان پیش از اجرای آن وجود نداشت؟ آیا اگر این برنامه اجرا نمی شد این مشکلات با شدت بیش تری رخ نمی داد؟ مشکلی که برای ارزیابی دقیق وضعیت قبل و بعد برنامه وجود دارد این است که کشور قبلا در شرایط جنگی بود و لذا یک تغییر ساختاری در اقتصاد در سال ۶۸...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها