• تضاد علایق من با مشاغل فاینانس

    با این که فاینانس می خوانم ولی به طرز عجیبی نسبت به برخی مشاغل مرتبط با رشته خصوصا آن مشاغلی که از دید مردم مشاغل تیپیک این رشته هستند بی علاقه ام و یا حتی می شود که گفت تا حدی بی زار ام. نمونه اش کار در حوزه فارکس (Forex) است که من نه چیزی راجع بهش می دانم و نه دوست دارم بدانم و نه از بودن در فضای و درگیر شدن در مباحث آن آن لذت می برم. البته این یک حس کاملا شخصی است و هیچ حکم اخلاقی / علمی راجع به این نوع فعالیت ها صادر نمی کنم و فقط ترجیح شخصی خودم را بیان می کنم. نمی دانم دلیل این بی علاقه بودنم چیست. شاید مد روز بودن این چیزها و بی زاری ام از هر چیزی که مد روز است یا شاید ابزاری بودن بیش از حد آن ها و فقدان پایه نظری و شاید هم چیزی عمیق تر. یک چیزی که حس می کنم این است که در این نوع فعالیت ها – مثلا فارکس یا تجارت آپشن و امثال آن – مشارکت چندان مثبتی در رفاه جامعه نمی بینم و به نظرم می رسد که تمام آن صرفا دنبال کردن یک نفع شخصی مطلق در یک “بازی جمع صفر” است (دقیقا همین حس را سال ها پیش نسبت به تدریس کنکور خصوصا برای آدم های پول دار داشتم و با این که به خاطر موقعیت خودم در کنکور می توانستم خیلی راحت پول زیادی در بیاورم یک ثانیه هم وقتم را صرف این کار نکردم. در تدریس کنکور حس می کردم که این کار هیچ چیزی به مهارت طرف اضافه نمی کند و فقط موقعیت او را در یک مسابقه جمع صفر نسبت به بقیه به تر می کند). تا جایی که من می فهمم کسب درآمد در این بازارها معمولا...ادامه مطلب ...
  • یک خاطره، همایش اقتصاد ایران و نظرسنجی مهاجرت نیروی متخصص

    ۱) صادق خاطره ای از آقایی که با یک طرح جامع قرار است برای هفت میلیون نفر اشتغال ایجاد کند نوشته است. من هم از این تیپ خاطرات فراوان دارم. یک بار در کنفرانسی راجع به مسایل شهری بودم و نفر بغل دستی ام یک نفر مهندس معمار با تجربه بود. نمی دانم چه طور صحبت به آن جا رسید که آقای مهندس شروع کرد به انتقاد از شهردار وقت (ملک مدنی) که به حرف متخصصان گوش نمی کند. قضیه این بود که ایشان طرحی حاوی ۱۰۰ پیش نهاد برای بهبود وضعیت شهرداری ارائه داده بودند و شهردار آن را جدی نگرفته بود. یکی از طرح ها مثلا این بود که روز سیزده به در شهرداری سبزه های مردم را جمع آوری کند و با پردازش آن کود درست کند و از این طریق ضمن جلوگیری از آلودگی شهر به ایجاد اشتغال و درآمدزایی هم کمک کند (توجیه همیشگی این نوع پیش نهادها). من سعی کردم نظر مخالف خودم را بیان کنم و بگویم که اولا شهردار تهران باید به کارهای خیلی مهم تری مثل اصلاح نظام مالی شهرداری و جذب سرمایه خارجی و تدوین طرح جامع شهر و ایجاد شهرداری الکترونیکی و سامان دادن شرکت های وابسته و الخ بپردازد و مساله جمع آوری سبزه های مردم واقعا موضوعی نیست که وقت شهردار صرف آن شود. ضمن این که این طرح (و کلی از طرح های دیگر ایشان) نیازمند سرمایه و آموزش و سازماندهی است و معلوم نیست که به ترین محل صرف منابع شهر باشد. متاسفانه مثل اکثر موارد این چنینی ایشان نه تنها از توضیحات من قانع نشد بل که به شدت هم ناراحت شد و من هم به این فکر کردم که دانش پایین از مبانی ابتدایی اقتصاد و مدیریت در کشور ما باعث می شود که حتی یک نفر دارای مدرک فوق لیسانس و تجربه...ادامه مطلب ...
  • نانوایان و تاکسی داران مظلوم ترین اصناف

    قبلا هم در سرمقاله ای در دنیای اقتصاد گفتم که نانواها و تاکسی داران به شدت مظلوم هستند چون دولت ها بخشی از هزینه ایجاد تورم خود را از جیب آنان پرداخت می کنند. وقتی تورم می شود اکثریت مطلق مشاغل قیمت خدمات و کالاهای خود را با تورم تنظیم می کنند ولی چون قیمت نان و کرایه تاکسی به شدت مقابل چشمان مردم است معمولا اجازه افزایش قیمت نان و کرایه به آنان داده نمی شود حال آن که هم هزینه های تولید (تعمیر و کرایه و کارگر و …) افزایش یافته و هم قدرت خرید پول کاهش یافته است. حالا بشیر سوالی پرسیده است که به این بحث مربوط است: ” به نظر تو رانندگان تاکسی حق دارند که در روزهای بارانی مردم را سوار نکنند تا قدرت چانه زنی بالاتری کسب کنند؟(کاری که در تهران می کنند.) آیا دولت می تواند آنها را جریمه کند یا خیر؟ یا آیا در مواقع قحطی نانوایی ها می توانند تعطیل کنند تا به قیمتهای بالاتر و شاید فوق العاده ای دست پیدا کنند؟ آیا دولت حق دخالت در این مورد را ندارد؟” اولا بگویم که یک نکته در مثال تاکسی و نانوا در مورد روز بارانی هست و آن هم سوبسیدی است که دولت معمولا برای این تیپ خدمات پرداخت می کند. مثلا تاکسی معمولا با قیمتی ارزان تر در اختیار رانندگان قرار می گیرد (یا می گرفت) و خب این جا دیگر بحث مالکیت خصوصی صرف مطرح نبود و احتمالا به عنوان یک شرط ضمنی می شد این شرط را گذاشت که تحویل گیرنده خودرو (که بخشی از هزینه آن از بودجه عمومی تامین شده) موظف است که در هر شرایطی کار کند (احتمالا به همین دلیل است که اگر اشتباه نکنم “قانونا” تاکسی نارنجی حق خالی حرکت کردن ندارد و اگر خالی باشد باید اولین مسافر را سوار...ادامه مطلب ...
  • جواب هایی به کامنت های سیگار

    چون برخی از کامنت های مطلب قبل جنبه نوعی مباحثه پایه ای داشت سعی می کنم به تعدادی از آن ها جواب های کوتاهی بدهم. ۱) وقتی دولت برای بهداشت و درمان جامعه هزینه می کند حق دارد به روش هایی از این هزینه ها بکاهد جواب: دولت حق دارد و باید از این هزینه ها بکاهد ولی نه به قیمت محدود کردن آزادی انتخاب شهروندان. مالیات سنگین روی سیگار نمونه ای از روش ها برای جبران هزینه اضافی است که مصرف سیگار به بخش بهداشت و درمان تحمیل می کند. ضمن این که مالیات اضافی برای نشستن در کافه سیگاری ها هزینه جدیدی را هم که ناشی از مصرف دود سیگار دیگران است برای فرد درونی می کند. ۲) کافه ملک شخصی است ولی خدمتی که در آن ارائه می شود مربوط به عموم مردم است و شرایط اجتماعی بودن خود به خود محدودیتهایی را ایجاد می کندوگرنه مانند همسایه ما در آپارتمان طبقه بالاساعت ۲ نیمه شب هم می توان با پتک گردو شکست جواب: چرا کافه ای که با سرمایه شخصی فرد ایجاد شده است باید به میل یک اقلیت غیرسیگاری اداره شود؟ اگر هم سایه شما نیمه شب گردو می شکند صدای آن بدون این که خودتان بخواهید شما را آزار می دهد. اگر دود سیگار کافه سیگاری مثل از دریچه مشترک با خانه بغلی وارد خانه هم سایه می شد استدلال درست بود (یا مثلا اگر صدای موزیک کافه باعث آزار هم سایگان می شد) ولی وقتی افراد با اختیار خود وارد کافه سیگاری می شوند دیگر شرایط مثل مثال شما نیست. ۳) نباید مالیات از کافه یا قهوه خونه گرفت باید از کسانى که سیگار و قلیون استفاده میکنند حق بیمه بیشترى گرفت جواب : مساله این است که نوع فرد (سیگاری یا غیرسیگاری) برای شرکت بیمه آشکار نیست و به دلیل مساله اطلاعات...ادامه مطلب ...
  • ممنوعیت سیگار و اصول آزادی

    بحث ممنوعیت مصرف سیگار در مکان های عمومی در اروپا مدتی است که به رستوران ها و کافه ها هم تعمیم داده شده است و بسیاری از کشورهای اروپایی مصرف سیگار را در این مکان ها هم ممنوع کرده اند. ظاهرا در ایران هم عرضه قلیان در قهوه خانه ها را ممنوع کرده اند. آیا چنین ممنوعیت هایی قابل دفاع است؟ ۱) به عنوان یک اصل کلی باید صرفا مدافع ممنوعیت هر عملی بود که بر روی دیگران بدون خواست و رضایت خودشان اثر منفی می گذارد. طبیعی است که این جمله کلی در عمل هم چنان می تواند مستمسک محدودکردن غیرمنطقی بسیاری آزادی ها باشد. سفیدپوستان کشور اوراسیا ممکن است ادعا کنند که با دیدن رنگین پوستان ساکن این کشور حالشان بد می شود و لذا همه رنگین پوستان باید با کرم سفیدکننده بیرون بیایند. به عبارت دیگر امکان تفسیر عبارت “اثر منفی بر روی دیگران” را هم باید با قیدهای اضافی محدود کرد تا دامنه شمول چنین اصلی تا حد امکان محدود شود. ۲) بر اساس اصل بند یک می توان از ممنوعیت مصرف سیگار در مترو و دانش گاه و بیمارستان دولتی دفاع کرد. ظاهرا بر طبق تحقیقات “علمی” دریافت منفعلانه دود سیگار بسیار خطرناک است و فرد سیگاری دیگران را بدون رضایت خودشان در معرض خطر قرار می دهد یا کسانی مثل من را که به شدت به دود سیگار حساس هستند آزار می دهد. چون رفتن به این مکان ها حق افراد است باید شرایطی فراهم کرد که این حق به خاطر استفاده دیگران از حق خودشان (مصرف سیگار) مخدوش نشود. ۳) ولی آیا رستوران ها و کافه ها هم می تواند مشمول محدودیت بند یک قرار گیرد؟ به نظر من خیر ۳-۱) کافه و رستوران مکان خصوصی متعلق به صاحب آن است و او است که باید در مورد سیاست اداره مکان کسب و...ادامه مطلب ...
  • به یاد بورقانی

    برای من که هیچ وقت روزنامه نگار نبوده ام و حضور جدی هم در محافل مطبوعاتی نداشتم نوشتن راجع به احمد بورقانی شاید چندان وجهی نداشته باشد و بیش تر به نوعی دنباله روی از مد روز به نظر برسد. با این همه از حیث ادای احترام به او دوست دارم چند کلمه بنویسم. من احمد بورقانی را فقط یک بار به طور جدی از نزدیک دیدم. سال ۷۶ بچه های سمپاد چیزی به اسم مجله حضوری راه انداخته بودند که برخی خوانندگان این جا باید آن را به خاطر داشته باشند. این مجله سر جمع دو یا سه بار برگزار شد و یک بارش در فرهنگ سرای بهمن بود. قسمت پایانی برنامه هم سخن رانی احمد بورقانی معاون وقت مطبوعاتی وزارت ارشاد بود. اولش که این قسمت برنامه را دیدیم غر زدیم که در برنامه ای که قرار بود محفل گپ و گفت و گوی دانش جویی باشد برای چه مقامات را دعوت کرده اید. بورقانی آمد و راجع به توسعه مطبوعات در ایران صحبت کرد. حتما موقعیت های مشابهی را تجربه کرده اید که کسی سخن گفتن را شروع می کند و کم کم سکوت مطلقی بر شنودگان حاکم می شود و همه آن چنان غرق لذت می شوند که دوست دارند که این سخن رانی هرگز تمام نشود. صحبت های بورقانی یکی از معدود خاطرات ناب من از چنین جلسه ای بود. جایی که می شد فرق بین مدیری که ارقام و اعداد کلیشه ای ارائه می دهد و شعار می دهد و کسی که استخوان خرد کرده کار مطبوعاتی است را به وضوح دید. یک توضیح بورقانی هیچ وقت از خاطرم نمی آورد. یکی از بچه ها پرسید که شما چرا به مطبوعات (به اصطلاح) “زرد” مجوز می دهید یا حمایت می کنید؟ بورقانی مثالی از چندین نشریه زرد موفق خارجی با تیراژ میلیونی زد و...ادامه مطلب ...
  • هایک

    ام روز ادموند فلپس برنده جایزه نوبل سال ۲۰۰۶ آمده بود وین تا در مورد هایک و اقتصاد سرمایه داری صحبت کند. اول جلسه یک نفر مقدمه ای انتقادی از هایک را مطرح کرد و گفت که هایک نسبت به مساله اثرات بیرونی (Externalities) کم توجه بود و اثرات آن را در مکانیسم بازار دست کم می گرفت و بعد نوبت سخن رانی فلپس رسید که ابتدا راجع به توضیح نسبتا مشهوری که هایک برای سیکل های تجاری ارائه داده است صحبت کرد. به زبان ساده هایک معتقد است سیکل های تجاری (رکود و رونق دوره ای اقتصاد) به خاطر تغییر قیمت پول در اثر عرضه زیاد آن توسط بخش بانکی اتفاق می افتد. در یک دوره بانک ها پول زیاد عرضه کرده و هزینه سرمایه را پایین می آورند که باعث افزایش سرمایه گذاری در یک دوره و بعد شکست بخش تولید کالاهای سرمایه ای و اخراج نیروی کار و بی کاری می شود. فلپس شرح داد که ایده برخی از مدل هایش در زمینه تاثیر سیاست های پولی روی تقاضا از هایک تاثیر گرفته است. به یک نقد مهم هایک هم اشاره کرد که توضیح وی مبتنی بر انتظارات عقلانی نیست و فرض این است که عامل ها به طور مداوم بین تورم انتظاری و تورم واقعی که مشاهده می کنند اختلاف می بینند. (من متخصص اقتصاد پولی و نیز هایک نیستم. خوب است اگر دوستان بتوانند توضیحات دقیق تر ارائه کنند). در قسمت دوم هم راجع به توضیح هایک از پویایی اقتصاد، نقش اطلاعات ضمنی و تخصصی شدن اطلاعات در ذهن های افراد و امکان ناپذیری برنامه ریزی مرکزی صحبت کرد. یک نکته جالب که من قبلا بهش فکر نکرده بودم توضیحی بود که هایک برای موفقیت نظام های برنامه ریزی مرکزی در مراحل اولیه ارائه کرده بود. او معتقد بود که این نظام ها چون نظامی...ادامه مطلب ...
  • تعطیلی زنان نمادی از پایان نوسازی

    به هرزه بی می و معشوق عمر می گذرد… (حافظ) آخرین بازمانده نسل مطبوعاتی که در سال های آخر وزارت ارشاد خاتمی و اوایل دولت هاشمی سر برآورده بودند تا نویدگر وزش “بادهای غربی” در این سرزمین باشند تمام شد. دوران مقالات تامل برانگیز جهانگیر صالح خو (سعید حجاریان) در کیان و یادداشت های خیال برانگیز و مستعار مسعود بهنود در پیام امروز و سرمقاله های آدینه و داستان های دنیای سخن و میزگردهای ایران فردا. آن هایی که من به خاطر دارم و تعطیلی رسمی و غیررسمی تک تک شان را به وضوح به یاد می آورم: آدینه، گردون، تکاپو، دنیای سخن، کیان، جامعه سالم، پیام امروز، نگاه نو، ایران فردا و دست آخر زنان. به زبان ضیاء موحد “هر نهالی که صبح کاشتیم غروبش از ریشه برکند”. من ترجیح می دهم تعطیلی زنان را نمادین تفسیر کنم. از دید من زنان هم بسته شد تا نشانه ای به نشانه های “پایان” آن دوره ۱۶ ساله شور و امید به تغییر -با همه افت و خیزهایش – اضافه شود. دوره ای که مشخصه محوری اش – آشکار و نهان – در همه سال ها “نوسازی” بود. طنز تلخ ماجرا این که پایان این دوره را مردم همین سرزمین با دست های خودشان رقم زدند. ما نسل امیدهای اول دهه هفتاد – نسلی که زندگی و زمانه اش در عرض چند سال دگرگون شده بود- در خیال هایمان شهردار وقت تهران را رییس جمهور بعدی می دیدیم که قرار است فرآیند نوسازی را در این کشور به سرانجام برساند. همین ما ناگهان دو سال قبل با شب تلخی رو به رو شدیم که در آن مردمی که به پاداش کارهای شهرداری که شهرشان را نو کرده بود او را دزد خوانده بودند جانشینش را که با تمام قدرت کمر به تخریب نمادهای نوسازی – از بوروکراسی گرفته تا فرهنگ –...ادامه مطلب ...
  • مدل ذهنی

    مساله ای که در پست دو روز قبل راجع به بیمه و محیط زیست مطرح کردم در جمعی غیررسمی از اساتید و دانش جویان هم مطرح شد. هر کسی چند ثانیه ای فکر کرد و درست مثل کارتون ها که همه با هم به نتیجه می رسند همه راه حلشان را با هم گفتند: مورد سه. اضافه شدن اعضای جدید هم به بحث تحلیل را تغییر نداد و به قول معروف نتیجه پایدار (Robust) بود. تقریبا هیچ فرض دیگری مطرح نشد. فرض های دو و چهار هم پیش نهاد شد و فورا رد شد. چرا که مکانیسم سنجش ریسک در حال حاضر هم سن و قدرت موتور را در نظر می گیرد و لذا اطلاعات اضافه ای از طریق نگاه کردن به کیفیت محیط زیست خودرو تولید نمی شود. حال به کامنت ها که نگاه می کنم تقریبا هیچ کس فرض سه را جدی نگرفته و افراد عمدتا فرض های یک و شش به علاوه دو فرض جدید مورد قبول اکثریت یعنی استفاده از مشوق ها و استفاده تبلیغاتی را مورد توجه قرار داده اند. نمی خواهم بگویم فرض سه درست است یا بقیه فرض ها نادرست چون الان داده بیش تری برای قضاوت نداریم ولی می خواهم تفاوت نگاه ها را تحلیل کنم. ۱) عده معدودی به فرض یک رای داده اند. این فرض در پیوند با فرض استفاده از مشوق های اتحادیه اروپا نزدیک هستند. آیا به نظرتان مدل ذهنی ما که در ایران عادت داریم تا برای هر کاری از منابع نسبتا بی پایان دولتی استفاده کنیم روی تمایلمان به این فرض تاثیر نداشته است؟ تا جایی که من می فهمم این که یک شرکت بیمه از دولت پول بگیرد و در عوض حق بیمه خودروهای محیط زیستی را پایین بیاورد در یک کشور اروپایی کمی عجیب است. اگر قرار باشد کمک های دولتی به این موارد...ادامه مطلب ...
  • جایزه افشین مژدهی و چند لینک

    ۱) افشین مژدهی یکی از فارغ التحصیلان فعال موسسه نیاوران بود که سه سال پیش در اثر بیماری سرطان درگذشت. او چندین مقاله خواندنی نوشته بود که از بین آن ها باید به مقاله ای که به عدم تعادلی که شکم هرم جمعیتی بعد از انقلاب در بازار ازدواج ایران ایجاد می کند اشاره کنم که فکر کنم در زمان خودش ایده بسیار مهمی را مطرح کرد. بعد از درگذشت افشین دوستانش جایزه ای به یاد او ایجاد کرده اند که طبق آن هر سال به به ترین مقاله اقتصادی جایزه ای اعطا می شود. امسال هم فراخوان ارسال مقاله آماده شده است و می توانید متن انگلیسی و فارسی آن را بخوانید و در صورت علاقه مندی مقاله خودتان را برای مسابقه ارسال کنید. ۲) حجت قندی باز مطلب جالبی نوشته است. این بار بحث ارتقاء رفاه کارگران چینی در اثر جهانی شدن اقتصاد را مطرح کرده است. بد نیست نگاهی به کامنت ها هم بیندازید. در باب یکی از کامنت ها شاید بعدا مطلب مفصلی نوشتم. ۳) پویان هم حسابی از خجالت مشاور رییس “محفل رانت به بهانه تولید صنعتی” (ببخشید خانه صنعت و معدن) درآمده است. پ.ن: دنبال تصنیف طرف دوم کاست دریغا (سه پنج روزه که بوی گل نیومد …) با اجرای علی رضا افتخاری بودم که فهمیدم از دید خود افتخاری هم نوار نایاب است و لذا فایلش می تواند روی اینترنت قرار داده شود ولی متاسفانه لینک داخل سایت افتخاری کار نمی کرد. فایل را از سایت های دیگری پیدا کردم و این جا گذاشتم که شما هم اگر دوست داشتید دان لود کنید. دنبال چند آلبوم و تصنیف دیگر هم می گردم که متاسفانه نه به شکل سی دی رسمی در ایران پیدا می شود و نه روی اینترنت. اگر کسی داشت بسیار ممنون می شوم راهنمایی کند یا فایل را بفرستد. یکی...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها