• پراکنده هایی در باب کتاب

    ۱) سال دوم راهنمایی بودم و پدرم داشت می رفت سفر. ازش خواستم از تهران برایم کتاب بیاورد (الان وضع بهتر شده ولی زمان ما در شهرستان ها معمولا فقط سه نوع کتاب در کتاب فروشی ها پیدا می شد. یکی حل المسایل، دوم ذبیح الله منصوری و سوم شعرهای مهدی سهیلی!). با یک کارتن کتاب برگشت که کتاب هایی مثل “از ریاضیات خود مطمئن شوید”، انواع پرویز شهریاری، زیست شناسی به زبان ساده، یک کتاب هندسه فضایی دست نویس (حروف چینی نشده) و … این کارتن کتاب تا مدت ها من را تغذیه کرد و البته فهم برخی شان تا دبیرستان برایم مشکل بود. از پدرم پرسیدم از کجا این کتاب های خوب را پیدا کردی؟ گفت رفتم انقلاب و به یکی از کتاب فروش هایی که از قدیم مشتری اش بودم ماجرا را گفتم. کتاب فروش گفته بود برو و یکی دو ساعت دیگر بیا و من خودم گزینش لازم را انجام می دهم. انصافا هم گزینش خوبی کرده بود. سال ها از این ماجرا گذشت و من دانشجو شدم و سعی کردم همین قضیه را (البته بدون کمک کتاب فروش) برای برادرهایم تکرار کنم. بارهای بار رفتم انقلاب و هرگز نتوانستم کتاب هایی مثل آن چیزهایی که خودم در دوره راهنمایی و دبیرستان خوانده بودم پیدا کنم. دلیلش روشن بود: انقلاب به تسخیر کتاب کمک درسی و کنکور درآمده بود. ۲) در کنفرانس مدیریت دکتر نیلی در باب تعادل بد بین دولت، مصرف کننده و صنعت صحبت کرد و شنوندگان هم سوالات مرتبط را شروع کردند که ۹۰% آن راجع به این بود که چرا نقش فرهنگ در این ماجرا دیده نشده است (آن ۱۰% هم مربوط به یکی از اساتید دانشگاه بود که می خواست ببینید دکتر نیلی از مدل PEST ! در کارش استفاده کرده یا نه!). من هم از کوره دررفتم و دعوا شروع...ادامه مطلب ...
  • تحصیل اقتصاد در ایران

    یک سوال همیشگی و در عین حال جدی که با آن بسیار مواجه شده ام این است که آیا برای تحصیل اقتصاد مستقیما از لیسانس اقدام کنیم یا فوق لیسانس را در ایران بخوانیم و بعد برویم؟ فکر کنم طرف مثبت رفتن از مقطع لیسانس به اندازه کافی روشن است: ورود به جامعه خارجی در سن پایین تر، از دست ندادن سه سال وقت و گرفتن سریع تر مدرک دکترا، شانس بسیار بالاتر برای ورود به دانشگاه های خوب در مقطع دکترا و … حالا می خواهم با مشاهداتی که در این چند سال داشته ام (و البته منحصر است به دانشکده اقتصاد شریف و لذا ممکن است قابل تعمیم نباشد) برخی جنبه های مثبت تحصیل فوق لیسانس در ایران را از دید خودم بگویم. باید روشن کنم که این جنبه ها وقتی معنی دارد که هدف نهایی فرد برگشتن به ایران و مشارکت عملی در بهبود سیاست گذاری اقتصادی باشد و گرنه از دید من برای کسی که قصد ماندن در خارج از ایران را دارد گزینه کاملا برتر رفتن هرچه سریع تر (شاید حتی در مقطع کارشناسی) است. ۱) تحصیل در ایران به زبان مادری است. هر قدر هم زبان بدانید آموختن یک رشته جدید به زبان خارجی مشکل تر از آموختن آن به زبان فارسی است. تحصیل به زبان خارجی بخشی از انرژی ذهن را که باید صرف تمرکز روی جنبه های فنی موضوع می شد را صرف جنبه های زبانی می کند. ۲) تجربه من می گوید آموزش اقتصاد در مقطع تحصیلات تکمیلی مستقیما از سطح پیش رفته شروع می شود. این واقعیت دو پیامد دارد: ۲-۱) برخی جنبه های شهودی و عملی مباحث اقتصادی که مربوط به سطح لیسانس یا اوایل فوق لیسانس است کم تر پوشش داده می شود. ۲-۲) در ایران ممکن است سطح دروس به نسبت خارج پایین تر باشد ولی زمان...ادامه مطلب ...
  • خاکریز اقتصاد

    در این کشور جریده هایی هستند که وقتی قرار است مثلا کتاب آقا یا خانم الف در باب چیستی هنر یا جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی را بکوبند نیمه پنهان زندگی طرف را می جویند و “راست” و دروغ را به هم می بافند که طرف در جوانی اش شش ماه کجا کار کرده یا تا حالا با چند نفر از جنس مخالف سلام و علیک کرده است پس نتیجه می گیریم نظراتش مزخرف است (همان قضیه جک منطق هم شهری ما).حالا فکر کنید یک نفر بنشیند و مقاله سنگین و وزینی علمی بنویسد و نوشته این مدلی را نقد کند. به نظرتان خودش را مسخره نکرده است؟ گاهی این نوشته ها و این رسانه ها نیاز به طرف مقابلی دارند که موشک را با موشک جواب دهند و فضا را متعادل کنند. احمد سیف عزیز آمده و مقاله ای را ترجمه کرده و در گرماگرم سفر اولین برنده جایزه نوبل به ایران دوباره منتشرش می کند. مقاله ای که دقیقا نسخه بین المللی یادداشت های جریده وطنی است. حالا دوستان (اول از همه مریم عزیز خودم) شاکی شده اند که نقد تو چرا تند است؟ اولا نقد من بی ادبانه نبود. من هیچ چیزی راجع به شخصیت احمد سیف نگفته ام و بی آن که نیازی باشد اشاره هم کرده ام که برای شخص او احترام قایل هستم که سوء تفاهمی پیش نیاید که اختلاف شخصی در این بین وجود دارد. در رابطه با نوشته هایش گفته ام که برخی نوشته هایش را جدی نمی گیرم. فکر کنم این کم ترین حق من است که بگویم نظرم راجع به نوشته های کسی که در بین غیرمتخصصین و افراد غیرآشنا به اقتصاد مدرن به عنوان استاد اقتصاد شناخته می شود ولی به نظر من و بسیاری از دوستانی که در جاهای معتبر اقتصاد می خوانند اکثر نوشته هایش در بهترین...ادامه مطلب ...
  • Thierry Meyssan and Iraj Seif on Game Theory

    احمد سیف است دیگر. یک سری حرف هایش را که ما خیلی متوجه نمی شویم، یک سری را هم جدی نمی گیریم و یک سری را هم مثل این یکی می خواهیم زیرسیبیلی رد کنیم ولی نوشته آن قدر ضایع است که عملا باید چیزکی در بابش نوشت . شلینگ آمد و سخنرانی کرد و رفت. مخاطبین هم از نزدیک دیدند که نظرش راجع به گرم شدن زمین چی بود. ضمن این که مشاهده کردند که یک آدم ۸۷ ساله چه طور با دقت استدلال می کند و چه طور به سوالات جواب می دهد و الخ. حالا در این بین احمد سیف یاد یکی از مطالبی که قبلا ترجمه کرده بود می افتد (اگر اشتباه نکنم) و از دانشمند بزرگ تری میسن مطلب عمیقی منتشر می کند که با برهان های ریاضی متعددی اثبات می کند که “نظریات شلینگ در نظر و عمل غلط است”. خب من حس طرف داری خاصی نسبت به شلینگ ندارم، جهت گیری ام هم در نظریه بازی با روش او متفاوت است و این اختلاف نظر را در سوالی که ازش پرسیدم بیان کردم ولی فکر کنم هر کسی که صرفا به اندازه یک درس مقدماتی از نظریه بازی ها اطلاع داشته باشد می داند که اگر قرار باشد که فقط بخش های معدودی از نظریه بازی جایی کاربرد داشته باشد قطعا نظریات شلینگ در بحث هایی مثل نقاط کانونی و تهدید و بازدارندگی جزو آن ها خواهند بود. حالا من نمی دانم که میسن که یک روزنامه نگار فرانسوی و از نظریه پردازان تئوری توطئه است اصلا می داند نظریه بازی یعنی چه که بخواهد راجع به شلینگ (و البته آومن که شک ندارم نویسنده و مترجم مقاله هیچ چیزی از مقالات او را نخوانده اند) نظر بدهد. البته دوستمان در این حد در مورد نظریه بازی می داند که این حوزه توسط...ادامه مطلب ...
  • خستگی

    عجیب است. هم دیروز و هم امروز از نه صبح تا دوازده و نیم یک سره درس داده ام. ناهاری سرپایی (واقعا سرپا) خورده ام و بعد رفته ام سخنرانی های شلینگ را گوش کرده ام (دیروز عمومی و امروز محدود) و بینش هم با ده ها نفر ملاقات کرده ام و سوال جواب داده ام و ایده رد و بدل کرده ام و تازه بعدش هم سخنرانی کرده ام. این هفته هر شب تا ساعت دوازده مشغول آماده کردن پرزنت های روزهای بعد بوده ام و الخ. با این همه وقتی ساعت ۸:۳۰ یا ۹:۰۰ شب بر می گردم کاملا سر حال هستم و تا نیمه شب هم خوابم نمی برد و به زور خودم را می خوابانم که فردا صبح زود بتوانم بلند شوم. وین هوای به مراتب تمیزتری دارد، ترافیک ندارد و غذایی که می خورم سالم تر است، اعصاب آدم هم از دعوای با نگهبان دم در دانشگاه خرد نمی شود و خلاصه همه چیز مرتب است. صبح بدون اضطراب می روم دفترم و سرم به کارم مشغول است و یک روز در میان هم سخنرانی یک آدم درست و حسابی را می شنوم. عصر هم حول حوش ۷ و ۸ بر می گردم. وقتی بر می گردم این قدر خسته ام که گاهی حوصله مسیر ۴ دقیقه ای مترو را ندارم و می خواهم زودتر تمام شود. شب ها هم معمولا ساعت ده خواب هفت پادشاه می بینم. نمی دانم چه سری در این خاک و در این هوای دودآلود و این دانشگاه لعنتی که من بعد از دوازده سال هنوز مثل روز اول عاشقش هستم و این آدم ها نهفته است که هر وقتی این جا هستم انگار باطری هایم یک باره از اول شارژ می شود و از حیث سرحالی آدم دیگری می شوم. خیلی خوشحالم که می توانم هر دو سه ماه...ادامه مطلب ...
  • نوبلیست اقتصاد در شریف

    این هفته یک اتفاق نادر در عرصه علم اقتصاد در ایران رخ می دهد. توماس شلینگ برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۰۵ روز دوشنبه سه دی از ساعت ۱۵ تا ۱۷ در تالار جابرابن حیان دانشگاه شریف سخنرانی خواهد کرد. اطلاعیه سخنرانی را می توانید از روی سایت شریف بخوانید. من با بچه های مسوول برنامه در مورد ورود افراد خارج از دانشگاه صحبت کردم و ظاهرا آخرین خبر این است که دانشجویان دیگر دانشگاه ها مشکلی برای ورود ندارند. برای افراد غیردانشجوهم موضوع در دست بررسی و مذاکره است و قرار است اگر خبری شد به من بگویند که این جا اطلاع رسانی کنم. با توجه به این شلینگ خیلی در بین جامعه اقتصادخوانده ها و مخاطبین احتمالی این برنامه شناخته شده نیست سعی کردم یک مقاله برای معرفی مهم ترین مشارکت های او در توسعه نظریه بازی ها (طبعا از دید خودم) بنویسم که این جا منتشر شده است و احتمالا فردا و پس فردا در تعدادی روزنامه و هفته نامه هم چاپ می شود.
  • ۱) فایل پرزنت کنفرانس مدیریت را که امروز قول دادم این جا گذاشتم. البته فرق خیلی زیادی با فایل کنفرانس شریف ندارد و چند تا اسلاید جدید دارد. فایل سخنرانی سه شنبه را هم تا یک شنبه می گذارم که بتوانید قبل از جلسه بخوانید. ۲) بسیار ممون از همه دوستانی که برای همکاری در کارگاه مشاوره مدیریت اعلام آمادگی کردند. تعداد افراد از انتظار ما بالاتر بود و انتخاب بین این همه نیروی خوب کار بسیار سختی بود. ما تعدادی را انتخاب کردیم و همه آن ها ایمیل هایی از ما دریافت کردند. متاسفم که نمی توانم برای تک تک دوستانی که در لیست همکاری نبودند ایمیل تشکر بفرستم. لطفا فراموش نکنید که تعداد قابل توجهی از دوستان به این خاطر در لیست نبودند که به قول خارجی ها Overqualified بودند. یعنی مثلا موقعیت مدیریتی داشتند یا تجربه خیلی زیادی داشتند و ما ترجیح دادم که از همکاری ایشان برای همکاری های تخصصی تر بهره مند شویم. ۳) این دو روز را به صورت “فعال” در کنفرانس مدیریت شرکت کردم. فکر کنم از هر کس دیگری بیشتر سوال پرسیدم (تقریبا در هر سخنرانی حداقل یک سوال و گاهی چند سوال پرسیدم یا کامنت دادم) و حس کردم که چه قدر بقیه از این موضوع ناراحت بودند که من این قدر از مقاله ها ایراد می گیرم. ولی چه کنیم که نمی شود کار دیگری کرد. آدم ها می آیند کنفرانس که از مقاله های بقیه چیز یاد بگیرند و آن ها هم مقاله ارائه می کنند که توسط دیگران نقد مرتبط با موضوع مقاله شوند. ظاهرا این دومی خیلی در کشور ما مد نظر نیست. من این کار را می کنم و اصرار دارم که ادامه دهم که کمی سنت شکنی بشود. ۴) دکتر نیلی مثل همیشه سخنرانی خوب و منسجمی در کنفرانس ارائه داد. قلب سخنرانی اش تعادل...ادامه مطلب ...
  • کار سخت سیاست مدار بودن

    دحتر ۱۵ ساله کوزوویی آریگونا زوگاج این روزها دوباره موضوع داغ خبری در اتریش شده است. خانواده او ۶ سال پیش به طور غیرقانونی وارد اتریش شدند و تقاضای پناهندگی کردند و این تقاضا در تمامی مراحل رد شد. احتمالا مبنای تصمیم گیری این بوده که چون کوزوو دیگر درگیر جنگ نیست اعطای پناهندگی بر مبنای ملاحظات انسان دوستانه برای شهروندان این کشور وجهی ندارد. امسال آخرین مرحله فرجام خواهی خانواده هم رد شد و پدر و ۴ برادر-خواهر وی مجبور به ترک اتریش شدند. دختر ۱۵ ساله از دست ماموران فرار کرد و به مدت دو هفته مخفی شد. در این زمان ویدئویی منشر شد که در آن تهدید می کرد که اگر به کوزوو برگردانده شود خودکشی می کند. (در این ویدئو کوتاه او را می بینید). پناه دهنده او کشیشی در روستای هم جوار است. مادر او هم در اتریش باقی ماند تا دنبال دخترش بگردد و در این فاصله دچار حمله عصبی شدید شد. گروه های حقوق بشری و فعالین اجتماعی هم در این دو هفته به شدت فعال بودند و موضوع یکی از سوژه های داغ خبری اتریش بود. بعد از دو هفته دختر از مخفی گاه بیرون آمد و دوباره به مدرسه برگشت و منتظر تصمیم نهایی دولت شد. این هفته وزیر کشور اعلام کرد که بنا به ملاحظات انسانی به وی و مادرش اجازه می دهد تا سال تحصیلی جاری را در اتریش بمانند ولی بعد از آن باید کشور را ترک کنند. جمعه هفته قبل دادگاه قانونی اساسی رای داد که در فرآیند رد تقاضای پناهندگی خانواده وی امر غیرقانونی رخ نداده است ولی اعطای اجازه اقامت / اخراج از کشور دختر و مادر را منوط به تصمیم وزیر کشور دانست و او هم اعلام کرد که مبنای انسان دوستانه برای اعطای این اجازه وجود ندارد. احتمالا اعلام این رای دوباره موجی...ادامه مطلب ...
  • گپ علمی در شریف: بازی های رای دادن سهام داران

    من روز سه شنبه ۴ دی ماه ساعت ۱۷:۰۰ صحبتی با عنوان “بازی های رای سهام داران” در دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف ارائه می کنم. نظریه حکومت گری در بنگاه ها و خصوصا بازی های سهام داران یکی از حوزه هایی است که یک سال گذشته مقداری روی آن وقت صرف کرده ام و در یکی از تحقیقاتم هم قضیه ای را برای اثبات وجود تعادل های هماهنگ شده خارج از پوسته محدب فضای نش در بازی رای سهام داران ارائه کرده ام که نتیجه ای متفاوت از ادبیات قبلی ارائه می کند. هر چند که دوست داشتم که در این سخن رانی بیش تر روی مدل کار خودم بحث کنم ولی به خاطر فنی بودن بحث و نوع مخاطب فکر کردم که کمی عمومی تر به موضوع بپردازم. لذا اول سعی می کنم کمی راجع به اهمیت مکانیسم رای گیری در بنگاه ها در غیاب بازار کامل (Incomplete Market) صحبت کنم و بعد کمی در مورد روی کرد بازی های تعاونی به رای دادن و شاخص های قدرت سهام داران صحبت کنم که با این که نسبتا قدیمی است ولی درک جالبی از رابطه غیرخطی و تاحدی خلاف شهود خام بین تعداد سهام و قدرت رای ارائه می کند. در قسمت بعدی مدل های رای دادن غیرتعاونی (Non-Cooperative Game) به رای دادن تحت فرض هزینه بر بودن رای بحث می شود که در آن اشاره مختصری به موضوع “پاراداکس رای دادن در جمعیت های بزرگ” می شود. در ادامه تمرکز اصلی صحبت روی پارادایم رای هزینه بر در دموکراسی بنگاهی (توزیع نابرابر حق رای) و مسایل مطرح در آن خواهد بود که سعی می کنم مختصری هم به مساله رای دادن استراتژیک (غیرصادقانه) بپردازم. نهایتا بحث را با معرفی اجمالی مدل ریتزبرگر (۲۰۰۵) و پیامدهای آن و بعد تشریح مدل خودم و نتایج آن و گسترش های ممکن...ادامه مطلب ...
  • پایان

    وجود غیرعاریتی از اندیشدن به مرگ به عنوان یک تجربه حقیقی ماورای مشغله های روزمره ناشی می شود. (مارتین هایدگر) مدت نسبتا طولانی است که دردی را سمت چپ قفسه سینه ام احساس می کنم. نمی دانم مشکل معده است یا ماهیچه یا توده ای در سینه و یا قلب. اگر این آخری باشد – که خیلی غیرمحتمل نیست – با احتمال مثبتی در هر لحظه از زمان باید منتظر یک حمله ناگهانی باشم. حمله ای که اگر جدی باشد دقایقی بعدش باید لحظه پایان را تجربه کنم. تجربه ای که متاسفانه فقط یک بار در زندگی رخ می دهد و آن هم احتمالا در لحظه ای که چندان آماده مواجهه با آن نیستی. ۱۰ ثانیه قبلش ممکن است فقط منتظر این باشی که مغازه دار میوه ات را وزن کند یا در حال خواندن چیزی باشی یا در حال تعریف کردن چیزی برای کسی یا راه رفتن برای رسیدن به یک کلاس درس معمولی و یا حتی در حال خواب. احتمالا در آن لحظه به تنها چیزی که فکر نمی کنی این است که ۱۰ ثانیه بعد همه چیز تمام می شود و تو خود با تمامی وجود این این تمام شدن را نظاره گر خواهی بود و در میانه اش دست و پا خواهی زد. نمی دانم در آن لحظه گذر از بودن به نبودن چه رخ می دهد و آدم چه حسی دارد. آیا مثل مسافری که دارد برای همیشه از کشورش می رود دلش برای زندگی اش تلف می شود یا بر پوچی عمری که گذرانده افسوس می خورد و یا فقط از وحشت ناشی از مواجهه با یک امر ناشناخته عظیم فریاد می زند و یا دست و پا می زند که یک جوری وضعیت قبلیش را ادامه دهد. هر چه که باشد به نظرم این که آدم می داند که دارد تمام می شود...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها