• اقتصاد و بازار کار

    به نظرم یک دلیل این که این قدر بحث های حاشیه ای اقتصاد در ایران قوی است و این که آدم های گاه پرت از مرحله می توانند خود را استاد اقتصاد و اقتصاددان و از این دست بخوانند این است که بازار کار واقعی و جدی برای متخصصان اقتصاد وجود ندارد. عمده کسانی که در ایران اقتصاد می خوانند کارهای “کیفی” و شبه مدیریتی (به معنی تخصص رشته مدیریت) یا شبه حسابداری و امثال آن انجام می دهند و یا در بخش دولتی گزارش می نویسند. در این کارها هم نتیجه فوری معلوم نمی شود و لذا خیلی معلوم نمی شود چی به چی است. اگر صنعت مالی در ایران رشد کند و بازار کار کارهای مدل سازی و کمی اقتصاد و فاینانس در ایران رونق بگیرد آن وقت کسی وقت چندانی برای بحث در مورد فروض علم اقتصاد و جنگ دون کیشوت وار با مدل های ریاضی اقتصاد را نخواهد داشت چرا که بازار به کسانی ارزش می دهد که مثلا بتوانند ساختار زمانی نرخ بهره یا ریسک اعتباری یک شرکت یا قیمت یک آپشن یا قیمت بهینه یک محصول را به تر تخمین بزنند یا یک پورت فولیوی بهتر برای سرمایه گذاری انتخاب کنند. آن وقت همه خواهند دانست که این مدل ها در عمل به خوبی کار می کند و کسانی موفق تر هستند که اتفاقا مدل های اقتصادی پیچیده تر و ریاضیات مرتبط با آن را بهتر بدانند. تفاوت دست مزدها خودش بهترین جواب برای کسانی خواهد بود که وقتشان را صرف بحث های فلسفی در این باب می کنند. متاسفانه از این شرایط خیلی دور هستیم و …
  • برنامه توسعه

    در ایران بسیاری از طرح های توسعه در واقع صرفا مکانیسمی برای توزیع پول هستند و بس. طرح تکفا مثال بارز قضیه بود که اگر اشتباه نکنم ۲۰۰ میلیارد تومان بودجه در آن پخش شد و فقط باعث شد وضع عده ای از فعالین صنعت رایانه و مشاوران آی تی (بلی می دانم از جمله آقای …) بهتر شود. یادم نمی رود یک بار جایی سخنرانی داشتم و اتفاقا یکی از مسوولین طرح تکفا هم آن جا بود. بعد از سخنرانی آمد و گفت این ایده ای که دادی جالب بود زود یک پروپوزال بده که بودجه ای بهت بدیم و روی قضیه کار کن. اگر از آن “زرنگ های” روزگار بودم احتمالا بهش پاسخ مثبت می دادم و در همان قدم اول ۳۰-۴۰ میلیونی به جیب می زدم. برایش توضیح دادم که گرچه ایده من ممکن است جالب باشد ولی من آدم پیاده ساز آن نیستم و به یک سری دیگر از رفقا سپردم که اگر دوست داشتند ماجرا را دنبال کنند. از آن روز همیشه پیش خودم فکر می کنم که وقتی به منی که نه سر پیاز بودم و نه ته پیاز و کل آشنایی ایشان با من در حد شنیدن یک سخنرانی کوتاه بود این قدر راحت پیشنهاد دادن پروژه می دهند و هیچ هم نگران نیستند که آیا از من کاری بیرون می آید یا نه تکلیف دوست و آشنا و شرکت های حرفه ای از این خوان گسترده چه می شود. تکفا البته تنها مورد از این قضایا در ایران نبود. می توانید ده ها طرح توسعه دیگر اسم ببرید: من چندتایی که خودم از نزدیک دیده بودم را اسم می برم: مرکز صنایع نوین که جیب عده زیادی از رفقای ما را پر کرد و برایشان ده ها سفر خارجی مجانی تراشید، صندوق حمایت از صنایع الکترونیک، طرح توسعه مدیریت شهری در شهرداری...ادامه مطلب ...
  • نرخ دلار و قیمت نفت

    کاهش نرخ دلار در مقابل ارزهای دیگر مثل یورو و پوند باعث ایجاد خطا در تفسیر تغییرات قیمت برخی مواد مثل نفت و مس شده است. قیمت نفت (و اکثر محصولات دیگر) معمولا به دلار گزارش می شود و اگر حتی قیمت این ماده به ارزهای دیگر ثابت باشد ولی نرخ دلار تضعیف شود قیمت دلاری آن افزایش می یابد بی آن که لزوما قدرت خرید کشور صادرکننده زیاد شده باشد. قیمت نفت از نوامبر ۲۰۰۶ تا نوامبر ۲۰۰۷ از حدود ۶۰ دلار به ازای هر بشکه به حدود ۹۰ دلار رسید. در این مدت نرخ تبدیل یورو به دلار از ۱٫۲۹ به ۱٫۴۸ رسیده است. یعنی اگر قیمت هر بشکه نفت را به یورو حساب کنیم قیمت ان از حدود ۴۶ یورو به حدود ۶۰ افزایش یافته است که چیزی حدود ۳۰% افزایش قیمت را نشان می دهد. حال آن که قیمت دلاری نفت ۵۰% افزایش یافته است. طبیعی است که برای واقعی شدن محاسبات باید نرخ تورم منطقه ارزی ( برای منطقه یورو حدود ۲ درصد و برای آمریکا حدود ۲٫۵ درصد) هم از این رشد کم شود تا رشد قدرت خرید واقعی هر بشکه نفت محاسبه شود. البته این که یک کشور باید نرخ نفت را به کدام ارز در نظر بگیرد چندان سرراست نیست و بستگی به سبد خرید آن کشور دارد. اگر کشوری اکثر خریدهایش را از آمریکا یا به دلار آمریکا انجام می دهد طبعا بالا رفتن قیمت دلاری نفت برایش معنی واقعی دارد در حالی که اگر کشوری مثل ما بخش مهمی از خریدهای خارجی اش را به یورو و ین انجام دهد این اثر برایش کم تر است چون باید برای واردات کالا از اروپا پول را به یورو بپردازد و قیمت نفت به یورو کم تر رشد کرده است.
  • نظریه بازی و مسوولیت در قبال اشغال

    در قدم بعدی احتمالا من را مجبور می کند تا با صدای بلند مجموعه ای از مقالاتی که همه روزه در روزنامه ها منتشر شده اند و شیوه ای که اصول عدالت و اخلاق یهودی در سراسر "یهودیه" و "سامریه" اجرا می شود را بخوانم. نهایتا او ممکن است مجموعه ای از فایل های صوتی و تصویری به شدت محرمانه که حاوی حقایقی است که من از آن ها خبر نداشتم را برایم پخش کند. آدم های زیادی در این کشور هستند که زمانی که خدمت سربازی شان را در سرزمین (های اشغالی) انجام می دادند اشغال را با وحشت و ترس نظاره گر بوده اند. اشغال وجدان برخی از آن ها را آزار داده است. از همین گروه ها بود که فریاد سرپیچی از خدمت در سرزمین (های اشغالی) بلند شد. به مدد فعالیت های آنان اکثریت مردم این ایده را به خوبی درک کرده اند که فرمان راندن بر مردم دیگری تا قیام قیامت هم امنیت و احترام برای اسراییل به ارمغان نخواهد آورد. تجارب آنان منجر به فهم این موضوع شد که اشغال مسوولیتی استراتژیک است. در ظاهر، خدمت نظامی در سرزمین های اشغالی پرهزینه و بی فایده است. برای یک ارتش واقعا مضر است که کار آژان های شهربانی را انجام دهد. واحدهای ذخیره ارتش باید برای جنگ جدی بعدی آموزش ببینند و نه این که سنگ اندازان روستای شوفات را تعقیب کنند. در واقع اخیرا کمیته ای که ریاست آن با دیوید برودت بود پیشنهاد اصلاحاتی در بودجه دفاعی را ارائه داد که بر طبق آن فراخوانی واحدهای ذخیره برای انجام ماموریت در سرزمین های اشغالی باید به طور کاملا متوقف شود. کمیته محاسبه کرد و به این نتیجه رسید که یک هنگ سربازان دائمی می تواند کار 17 هنگ ذخیره را انجام دهد. کمیته پیشنهاد داد که این هنگ ها از سربازانی با قابلیت های نظامی پایین تشکیل شود. یعنی این که "لشگر اشغال" می تواند صرفا از سربازان درجه دو تشکیل شود و نیازی نیست که ما ذهن های درخشان واحدهای ویژه ارتش را در آن جا تلف کنیم. کمیته برودت مثال دیگری از کمیته های متشکل از اقتصاددان هایی است که سعی می کنند مسیر زندگی ما را از طریق منشور باریک درس های مقدماتی اقتصاد تعیین کنند. اگر توصیه های کمیته پیاده شود اشغال دست اول خودش را از قلب های ما حتی از همینی هم که هست دورتر خواهد کرد. تیتر: باز هم اقتصاددان های بی بصیرت فرضیات مالی کمیته برودت ممکن است ما را به این نتیجه برساند که بهتر است اشغال توسط ارتش حرفه ای که از کهنه سربازان جنگ چچن و پناهندگان ارتش جنوب لبنان (مترجم: در عرف اخبار ایران مزدوران آنتوان لحد) مدیریت شود. به این ترتیب چشم انداز کارآیی اقتصادی تحقق یافته، مصرف بودجه دولتی کم شده، وضع ذهن ما بهتر و وجدان های ما هم آسوده تر می شود. بار دیگر اقتصاددان ها از دیدن نقطه کلیدی بحث عاجزند. سربازان احتیاط باید به خدمت خود در سرزمین های اشغالی ادامه دهند تا حداقل به عنوان روزنه ای عمل کنند که از طریق آن ما ها قادر به دیدن همین چیزهای اندکی که می بینیم باشیم. هر چند این موضوع به لحاظ اقتصادی پایدار نیست ولی به نظر من هر شهروندی باید داوطلب شود که متناسب با قابلیت هایش یک روز در سال وظایف اشغال را انجام دهد. مثلا یک نفر می تواند در ایست بازرسی خدمت کند و دیگری می تواند کارمند وزارت کشور در بیت المقدس شرقی شود. آن هایی که از دستشان برمی آید باید در دستگیری افراد تحت تعقیب در نیمه های شب در روستایی نزدیک نابلس کمک کنند. کسانی که خلاق تر هستند باید دیوار حایل را بسازند. البته در این بین از پس هر کسی برمی آید تا به روی مردم خشمگینی که در بین خرابه های یک دوگیت (مترجم: شهرک اسراییلی در مناطق اشغالی) تخلیه شده در جست و جوی آهن هستند آتش بگشاید. جوانک های نزاع های شنبه شب های کلوپ های شبانه می توانند جنگ پرتاب سنگ با کودکان فلسطینی اطراف راه ها را بر عهده بگیرند. افراد رقیق القلب تر باید وظیفه نگهبانی از دستگیرشدگان را حین بازجویی های شین بت (مترجم: سرویس امنیت داخلی اسراییل) بر عهده بگیرند. تمامی ماموریت های اشغال باید برای همه ما آشکار بوده و همه ما باید آن را از نزدیک مشاهده کنیم. این طوری کسی نمی تواند بگوید که تصاویر تلویزیونی از اشغال را ندیده است چرا که مشغول تماشای "ستاره الف به دنیا می آید" (مترجم: برنامه تلویزیونی برای انتخاب بهترین خواننده جوان) بوده است. این طوری کسی نمی تواند بگوید که مقاله های روزنامه ها را نخوانده چون مشغول مطالعه کتاب های آ ب یهوشا (مترجم: نویسنده ای اسراییلی) بوده است. این طوری کسی نمی گوید که سرکوب در بیت المقدس را ندیده است چرا که بعد از به جای آوردن وظایف مذهبی در دیوار غربی دیگر سر و کارش به بیت المقدس شرقی نمی افتد. وقتی که روز (موعود) فرا برسد هیچ اسراییلی نمی تواند به صاحب کائنات یا به وجدان خودش بگوید که "من نمی دانستم"
    ادامه مطلب ...
  • کارگاه مهارت های مشاوره مدیریت و سایت گروه مالی ایران

    ۱) اردیبهشت امسال یک کارگاه تخصصی آموزش مهارت های مشاوره مدیریت توسط انجمن بین المللی مدیران ایرانی و با همکاری یک موسسه بزرگ و معتبر آموزش/مشاوره مدیریت ایرانی در تهران برگزار خواهد شد که مدیریت پروژه اش با من است. سعی ما این است که طی یک برنامه فشرده (که آموزش تکاوری هم جزوی از اهداف آن است 🙂 ) هم مهارت های عملی لازم برای مشاوران مدیریت (از فرموله کردن مساله و نوشتن پروپوزال تا تحلیل مسایل سازمان، توسعه راه حل ها و پیاده سازی راه حل ها) را به صورت تئوریک و کارگروهی آموزش بدهیم و هم از تعدادی از مشاوران ایرانی باتجربه که سابقه فعالیت طولانی در شرکت های مشاوره خارجی دارند بخواهیم تا سخنرانی های مختلفی در زمینه تجارب عملی خود ارائه کنند تا مشاوران ایران حس بهتری از واقعیت های جزیی کار مشاوره به دست آورند. برداشت ما این است که چنین برنامه ای برای اولین بار در ایران اجرا می شود و با توجه به تیمی که طراحی و ارائه آموزش ها را بر عهده دارد و استانداردهای کیفی که مد نظر است امیدوارم که برنامه تاثیرگذار و متفاوتی باشد. برنامه از هفت مادول آموزشی اصلی تشکیل شده که با توجه به فقدان منابع آموزشی فارسی در این زمینه تیم پروژه در حال ایجاد مواد آموزشی دوره است. حال ما یک پیشنهاد داریم. هزینه شرکت در این کارگاه بین ۵۰۰-۶۰۰ هزار تومان خواهد بود و احتمالا این رقم برای دانشجویان و مشاوران جوان بالا است. پیشنهاد ما این است که هفت نفر برای کمک به توسعه این مواد آموزشی انتخاب کنیم و در ازای کمک داوطلبانه آن ها در این بخش کار اجازه شرکت رایگان در دوره را به ایشان بدهیم. علاوه بر حضور در دوره شاید برای افراد جوان تجربه کار زیر نظر مشاوران باتجربه تر یا اساتید دانشگاه های آمریکای شمالی برای...ادامه مطلب ...
  • مدل های جست و جو در ازدواج

    به تجربه دیده ام که هر وقت مثالی از یک مدل اقتصادی را در حوزه مرتبط با ازدواج بزنم مخالفت زیادی بر می انگیزد با این مضمون که همه چیز را نمی شود اقتصادی دید و الخ. بلی این حرف درست است که همه اعمال انسان اقتصادی نیست. این نکته را هم باید برای بار چندم تکرار کنم که مدل های اقتصادی ادعای مدل کردن رفتار یک فرد را ندارند و نمی گویند هر کس که ازدواج کرده این طور رفتار کرده ولی خیلی وقت ها تخمین خوبی از رفتار یک جمعیت در مقابل تغییرات یک پارامتر خاص ارائه می دهد. در پست قبلی گفته بودم که در مثال ازدواج اگر افراد صبر کنند کیفیت همسری که پیدا می کنند بالاتر می رود و دوستان زیادی مخالف بودند. منطق مدل های جست و جو (Search Models) از این قرار است: ۱) هر فرآیند جست و جو دو طرف دارد که هر دو طرف در پی بیشینه کردن مطلوبیت خود هستند. مثال معروف دو طرف کارفرمای جوینده نیروی کار و فرد جویای کار است. زن و مرد هم دو طرف مدل های جست و جو در فرآیند ازدواج را شکل می دهند. ۲) هر فردی در طول زمان طبق یک فرآیند تصادفی (مثلا پواسن) تعداد مشخصی از افراد طرف مقابل را می بیند. در مثال بازار کار مصداق آن دیدن آگهی کار و در مثال ازدواج ملاقات افرادی از جنس مخالف است. ۳) شانس ملاقات افراد طرف مقابل از یک طرف تابع تعداد جمعیت طرف مقابل و از طرف دیگر تابع تلاشی است که طرف مقابل برای جست و جو انجام می دهد. مثالش تعداد شرکت های متقاضی و هزینه ای است که شرکت برای آگهی نیرویابی انجام می دهد. مثال ازدواجش تعداد جمعیت ایرانی در شهر محل زندگی در خارج از کشور است. ۴) هر فردی در فرآیند انتخاب دو...ادامه مطلب ...
  • بی تحملی

    یادم هست بچه که بودم قرار بود برایم رایانه بخرند. بعد از چند ماهی بحث و راه رفتن روی اعصاب خانواده قضیه به این جا ختم شد که در عمل اگر امروز رایانه می خواستم کمودور ۶۴ نصیبم می شود و اگر مثلا یک ماه دیگر صبر می کردم ممکن بود آمیگاه ۵۰۰ گیرم بیاید. خب آمیگا خیلی بهتر از کمودور بود ولی بنده عملا راهی را رفتم که به کمودور ختم شد. تا این جا اشکالی ندارد بلاخره “ترجیح عقلانی!” من این بود که گزینه الف را به گزینه ب ترجیح بدهم چون گزینه ب در زمان دیرتری رخ می داد. حالا فرض کنید به همان من صورت مساله دیگری می دانند و می گفتند تا یک سال از رایانه خبری نیست ولی اگر ۱۲ ماه صبر کنی کمودور گیرت می آید و اگر ۱۳ ماه صبر کنی آمیگا. احتمالا همان من این بار آمیگا را ترجیح می داد. یعنی آن “تنزیل زمانی یک ماه” این جا به اندازه قبل قوی نبود وگرنه من باید به همان انتخاب قبلی وفادار می ماندم. تئوری های قدیمی تر مطلوبیت معمولا “نرخ ثابتی” برای تنزیل مصرف آینده در نظر می گیرند و فرض می کنند که کاهش مطلوبیت ناشی از تاخیر مصرف در یک دوره زمانی مقدار مشخصی است مستقل از این که این تاخیر کی رخ دهد. آزمایش های متعددی نتایجی خلاف این فرض را نشان می دهد که برای همه ما مرتبا رخ می دهد. مثال آمریکایی قضیه این است که آیا شما یک ماساژ ۱۰ دقیقه ای را یک دقیقه بعد ترجیح می دهید یا یک ماساژ ۱۵ دقیقه ای را یک ساعت بعد؟ خیلی ها گزینه اول را انتخاب می کنند چون ماساژ طولانی تر دیرتر رخ می دهد ولی همین آدم ها بین دو گزینه ماساژ ۱۰ دقیقه ای یک هفته دیگر و ماساژ ۱۵ دقیقه ای...ادامه مطلب ...
  • نوبلیست ها در وین

    امروز نشست سالیانه پایونر اینوستمنتز بود که امسال در وین برگزار می شد. جلسه را در یکی از سالن های عمارت معروف هوفبورگ برگزار کرده بودند -همان جایی که دو سال پیش خاتمی سخن رانی کرد- و سه نفر مهمان ویژه هم داشتند: ورنون اسمیت برنده جایزه نوبل ۲۰۰۲ به خاطر کارهایش در زمینه اقتصاد تجربی، جو استیگلیتز بچه معروف (البته در ایران) و برنده نوبل به خاطر کارهایش در زمینه اطلاعات نامتقارن و نهایتا رابرت انگل برنده سال ۲۰۰۳ به خاطر معرفی مدل های ریسک خصوصا مدل معروف آرچ. با توجه به مخاطبین جلسه که عمدتا مدیران بانک ها و صندوق های سرمایه گذاری و تحلیل گران مالی بودند سخن رانی ها بیش تر جنبه توصیه های سیاستی داشت و خیلی فنی نبود. اسمیت و انگل هر دو خیلی عمومی صحبت کردند. اولی راجع به محدودیت های ذهنی افراد در محاسبه استراتژی های بهینه مالی و دومی هم در مورد نقش مدل های آرچ در تحلیل ریسک های محلی و رابطه آن با بازده حرف زد. استیگلیتز دو برابر بقیه صحبت کرد و برای من سخنانش جالب تر بود. محور صحبتش این بود که مدل کپ ام (مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای) در سطح فرد ناقص است و یک سری فاکتورها را در انتخاب پورت فولیو بهینه در نظر نمی گیرد که به نظر استیگلیتز عبارتند از: ۱) سرمایه انسانی و صعود و تخریب آن در طول عمر و اثر آن در سود انتظاری آینده ۲) مسکن در نقش سرپناه و سرمایه گذاری بیش از حد در آن به عنوان ریسک تورمی ۳) ساختار خانواده و تاثیر آن نوع پورت فولیو ۴) فعالیت های کارآفرینانه فرد و درآمدهای ناشی از آن ۵) ناکارآیی های مهم بازار سرمایه مثل محدودیت های اعتباری حرف هایش حاوی نکته های مهمی برای زمینه های تحقیقاتی جدید در حوزه مدیریت پورت فولیو...ادامه مطلب ...
  • پذیرش مدرسه فاینانس وین

    دانشگاه ما پذیرش امسالش را شروع کرده است که فرم های مربوطه را می توانید از همان صفحه اول دریافت کنید. برای این که اطلاعات بهتری پیدا کنید این جا فهرست اساتید، این جا فهرست دانشجویان فعلی و این جا فهرست دروس جاری (دروس اختیاری ترم بعد اضافه نشده است) و این جا فهرست سمینارهای تحقیقاتی را ببینید. یک خبر مهم که فکر کنم در سایت به طور رسمی منتشر نشده است بحث تشکیل خانه فاینانس وین (Vienna House of Finance) است که از دو ماه دیگر کارش را شروع می کند. این موسسه تمامی اساتید و گروه های تحقیقاتی مرتبط با فاینانس در دانشگاه های وین، بیزنس اسکول وین، آی اچ اس و دانشگاه فنی وین را یک جا جمع می کند و جمع بزرگی از اساتید و محققین را ایجاد می کند که به لحاظ اندازه و کیفیت احتمالا در اروپای قاره ای جزو برترین ها (نمی گویم برترین چون خانه فاینانس فرانکفورت یک رقیب است) خواهد بود. خبر بعدی این که دو نفر استاد جدید به جمع اساتید اضافه شده اند که اسمشان هنوز در لیست نیامده است. اولی الکساندر مورن است که هفت سال استاد وارتون اسکول بود و امسال به وین منتقل شد (دیروز من را توی دانشگاه دید و گفت دیشب وبلاگت را پیدا کردم ولی فارسی بود و سر در نیاوردم! باید بهش بگویم که امروز ازش یاد کردم 🙂 ) و دومی هم دمیر فیلیپویچ که قبلا زوریخ / مونیخ بوده و دو ماه پیش به وین نقل مکان کرده است. FAQ: ۱) دوره دکترا است و برنامه حداقل چهار سال است. اگر کسی بخواهد بیش از چهار سال هم بماند مساله ای نیست. ۲) همه چهار نفری که پذیرش می گیرند کمک هزینه دریافت می کنند. کمک هزینه برای یک زندگی دو نفره راحت کاملا کافی است. علاوه بر آن رقم...ادامه مطلب ...
  • زن بودن و آپشن بارداری

    اختیار معامله (Option) یعنی “حقی” برای انجام دادن عمل خاصی در زمان مشخص بدون آن که “الزامی” به همراه داشته باشد. مثال معمولش در دنیای کسب و کار آپشن خرید نفت در سال آینده به قیمت ۸۰ دلار است. این آپشن به دارنده این حق را می دهد که نفت را یک سال دیگر ۸۰ دلار بخرد. هر آپشنی به تبع به مساله تصمیم گیری برای استفاده/عدم استفاده از حق منجر می شود. مثلا اگر قیمت نفت سال بعد ۷۰ دلار باشد دارنده آپشن کاغذش را پاره می کند و مستقیما از بازار نفت را ۷۰ دلار می خرد (اصطلاحا آن را اجرا (اگزرسایز) نمی کند) و اگر قیمت نفت شده بود ۱۰۰ دلار کاغذش را رو می کند و ۲۰ دلار سود می کند. نکته آپشن هم همین است که طرف مجبور نیست نفت را ۸۰ دلار بخرد بلکه اختیار آن را دارد که بخرد یا نخرد. در عمل دارنده آپشن موقعی آن را به اجرا می گذارد که از آن مطلوبیت مثبت به دست آورد. اگر مطلوبیت ناشی از رو کردن آپشن منفی باشد به سادگی آن را دور می ریزد یا فراموشش می کند. در زندگی روزمره بسیاری موقعیت ها هستند که اسم آپشن ندارند ولی دقیقا مفهوم آپشن دارند. فرض کنید نوبت وام مسکن تان شده است. شما می توانید وام بگیرید یا کلا قضیه را فراموش کنید. یا در دانشگاه قبول شده اید، می توانید ثبت نام بکنید یا نکنید. طلاق یک آپشن است. می توان زندگی را ادامه داد یا جایی قطعش کرد (در واقع ادامه زندگی یعنی عملی نکردن حق طلاق). قرارداد شغلی که به طرفین اجازه پایان یک طرفه می دهد (قیاسش کنید با قراردادی که اجازه اخراج یا استعفا را نمی دهد و لذا جنبه آپشن ندارد). نکته بدیهی این است که آپشن پدیده ای با ارزش مثبت است یعنی داشتن...ادامه مطلب ...

درباره خودم

حامد قدوسی٬ متولد بهمن ۱۳۵۶ هستم و با همسرم مريم موقتا در نزدیکی نیویورک زندگي مي‌كنم. در دانش‌گاه اقتصاد مالی درس می‌دهم. به سینما، فلسفه و دين‌پژوهي هم علاقه‌مندم.
پست الکترونیک: ghoddusi روی جی‌میل

جست و جو

بایگانی‌ها